زن به عنوان نیمی از پیکره اجتماع و نقش تعیین کنندەاش در بقا و گسترش نسل انسانی و پرورش و تربیت فرزندان و مانند آن همیشه مورد توجه بوده است. اما در بسیاری جوامع، زنان از عمده ترین گروه های آسیب پذیر اجتماعی اند و حقوق آنان همواره در معرض تهدید قرار داشته است.
مسأله خشونت علیه زنان یک مسأله جدید و امروزی نیست، بلکه بحرانی است که از دیرباز بوده و تا کنون نیز ادامه دارد و تنها در هر برهه از زمانها رنگ و لعاب خود را تغییر میدهد. تا دیروز نوعی خشونت بر زنان وارد بود و امروز نوعی نوینتر جای گزین آن گردیده است.
خشونت علیە زنان، نوعی چالش عمیق فکری و عملی در جامعه ایران است که عوامل گستردهای چون فرهنگ، باور نادرست، فقر و بیکاری، جهل و نادانی و شرطی شدن مردان و زنان و مهمتر از همه رواج مرد سالاری محض سبب بروز آن گردیده است.
خشونت علیه زنان اصطلاحی تخصصی است که مانند جنایت برپایه بیزاری، برای توصیف کلی کارهای خشونتآمیز علیه زنان به کار میرود. این شکل از خشونت علیه گروه خاصی از مردم اعمال میشود و جنسیت قربانی، پایه اصلی خشونت است. سازمانها و کشورهای جهان میکوشند با برنامههای گوناگون با خشونت علیه زنان مبارزه کنند. سازمان ملل متحد روز ۲۵ نوامبر (چهارم یا پنجم آذر) را روز بینالمللی مبارزه با خشونت علیه زنان اعلام کردهاست.
آمار خشونت علیه زنان در ایران افزایشی ۲۲ درصدی را نشان میدهد.
قوانین و سنتهای پیشین حق و حقوق اساسی و انسانی زنان را در ایران به حاشیه رانده است و در سایه همین قوانین نابرابر و محدودیتهای اجتماعی و تبعیضهای سازمانیافته، خشونت علیه زنان به امری عادی بدل شده است.
رژیم اسلامی از همان روزهای نخست، ماهیت زن ستیزانه و خشونت زای خود را با اعدام، اخراج قضات زن از دادگستری و تصفیه هزاران زن دگراندیش از سازمان ها و ادارات دولتی و تفکیک جنسیتی به موازات آن اجرای احکام وحشیانه قصاص و سنگسار و اسیدپاشی بر سر و صورت زنان بی حجاب یا کم حجاب در خیابان ها به نمایش گذاشت. اما علیرغم جنایات و اعمال خشونت دولتی علیه زنان طی ۴۲ سال گذشته، دنیا شاهد حضور فعال و چشمگیر زنان ایران در تمامی عرصه های علمی، فرهنگی، هنری، سیاسی و غیره بوده است. زندان، شکنجه و اعدام هم نتوانسته است حرکت و مبارزه زنان ایران را برای کسب آزادی و حقوق انسانی متوقف سازد. هم اکنون دهها تن از زنان آزاده و شجاع ایران در زندانها و شکنجەگاهها با احکام سنگین در اسارت این رژیم اسلامی زن ستیزاند. مبارزه برای آزادی زنان و مردان زندانی، نخستین وظیفه مبرم تمام مدافعان حقوق بشر و کنشگران سیاسی و مدنی در داخل و خارج از کشور است.
خشونت خانگی علیه زنان این روزها رنگ دیگری دارد و زنان همچنان سکوت میکنند. خشونت برای بعضی از زنان به یک اصل جداییناپذیر در زندگی مشترک تبدیل شده که سکوت آنان نیز این رفتار نامناسب را تقویت کرده است.
آمارها در کشور ما در سالهای اخیر نشان داده 66 درصد زنان در دوره تاهل دچار خشونت میشوند. بیشترین میزان خشونتها کلامی و روانی است. در کشور ما از هر 20 نفر یک نفر مورد خشونتهای خانگی همسرش قرار میگیرد. زن اساس زندگی است به همین دلیل در تمام جوامع مسأله خشونت نسبت به زنان مورد نکوهش قرار میگیرد. چراکه وقتی زن امنیت ندارد خانواده امنیت نداشته و درنتیجه جامعه دچار تزلزل میشود.
آنچه که امروز باید مورد بررسی قرار گیرد این است که قانون در کشورهای آزاد در همه عرصههای جامعه از حقوق افراد دفاع میکند اما نمیتواند در خانهای که زنی مورد اعمال خشونت همسرش قرار میگیرد وارد شود و وقتی پشت در خانه میرسد باید توقف کند!
علت چیست؟ افزایش آزار روحی و جسمی زنان و یا اعتماد به نفس بیشتر آنها برای مطالبهگری حقوق خود و سکوت نکردن در برابر خشونت در خانه و جامعه؟ با وجود این نه آمار دقیقی نسبت به میزان واقعی خشونت در ایران نسبت به زنان وجود دارد و نه تعداد زنانی که به خود جرات شکایت علیه خشونت خانگی را میدهند قابل ملاحظه است.
خشونت علیه زنان بی شک یکی از موضوعاتی تلقی می شود که باید تحت حمایت حقوق مدنی و سیاسی مورد بررسی قرار میگیرد. با این وجود مسأله خشونت علیه زنان ممکن است متضمن ابعاد اجتماعی ای باشد که موضوعات مرتبط با حمایت از حقوق اقتصادی و اجتماعی را نیز دربر گیرد. از سوی دیگر سازمان عفو بینالملل صراحتا حقوق زنان را حقوق بشر شناخته است و یونیسف خشونت علیه زنان و دختران را شایعترین شکل نقض حقوق بشر در جهان قلمداد کرده است.
خشونت علیه زنان همواره به صورت اعمال قدرت از سوی فرد قدرتمندتر علیه شخص ضعیفتر است و زنانی که مورد خشونت قرار میگیرند یا از حقوق خود آگاهی ندارند و یا توان مقابله با آن را ندارند. همچنین قوانین کنونی و فرهنگ غالب بر جامعه ایران به اعمال خشونت علیه زنان رواج دادە به صورت قوانونی و فرهنگی زن را محکوم به پذیرش شرایط موجود میکند. پس این وظیفه در وهله اول بر دوش فعالین حقوق زنان است تا با حمایت از زنان و آگاهی دادن به جامعه از بروز خشونت علیە نیمی از جامعە جلوگیری کنند. این حمایت میتواند در قالب تدوین و تصویب قوانین مؤثر و ضمانت اجرای عملی آن در جوامع آزاد باشد و در ایران نیز با تشکیل و تقویت نهادهای اجتماعی و امثال آن سعی در روشنگری و تغییر فرهنگ زنستیزانە گردد. برای آگاهی دادن هم میتوان از وسایل ارتباطجمعی کمک بسیاری گرفت و نگرش و بینش جامعه را نسبت به جایگاه زنان ارتقاء داد. در نهایت نیز باید به فکر مراکزی بود تا بتوان از قربانیان خشونت حمایت نمود و آنها را برای بازگشت به زندگی عادی آماده و بازپروری کرد. در وهله دوم باید این آگاهی در بستر جامعه توسط پژوهشگران و کارشناسان و فعالان حقوق زنان و حقوق بشر ترویج گردد و نهاد های مردمی نیز برای این مهم تلاش نمایند. بنابراین با تلاشی همه جانبه از سوی افراد،موسسات و جامعه باید در یک فرایند طولانی، فرهنگ مرد سالاری به فرهنگ برابری تغییر یابد.
هیچ جامعه ای نمی تواند به آزادی و دمکراسی دست یابد، مگر اینکه زنان آن جامعه نیز از حقوق برابر و آزادی و کرامت انسانی برخوردار شوند. امید که تمام فعالان عرصەهای اجتماعی برای برپا کردن جامعهای فارغ از تبعیض و خشونت، با مبارزات زنان علیه تبعیض جنسیتی نیز همصدا شوند و زنان را تنها نگذارند.