روز سیزدە آذرماە از سوی کانون نویسندگان ایران بعنوان روز مبارزە با سانسور نامگذاری شدەاست. کانون نویسندگان در میانەی ربودن و کشتار چهرەهای سیاسی و نویسندگان و منتقدان حاکمیت موسوم بە “قتلهای زنجیرەای” و پس از قتل فجیع محمد مختاری و محمدجعفر پویندە از نویسندگان و اعضای این کانون توسط نیروهای امنیتی و اطلاعاتی در ١٢ و ا٨ آذرماە ١٣٧٧، روز ١٣ آذرماە را بدین مناسبت تعیین کرد. از آن روز تاکنون نویسندگان و آزادیخواهان هر سال در چنین روزی برغم ممانعت نیروهای سرکوبگر رژیم، بر مزار قربانیان قتلهای زنجیرەای حاضر میشوند.
پدیدەی سانسور تنها ویژەی ایران تحت استیلای جمهوری اسلامی نیست و در اکثر کشورهای دیکتاتورزدە سانسور اعمال میگردد و هنرمندان و نویسندگان هزینە و باج انتشار آثار و نوشتەهای خود را از طریق سانسور و بیمحتوا شدن آثار خود و یا تهدید و بازداشت و زندان میدهند. در ایران نیز قدمت پدیدەی سانسور بە دوران قاجار و سلطنت ناصرالدینشاە برمیگردد. ٢٨ سال پس از انتشار نخستین روزنامە در ایران بە فرمان ناصرالدینشاە نخستین ادارەی سانسور مطبوعات تأسیس شد. از آنهنگام تا کنون کە ایران تحت استیلای جمهوری اسلامی است، هنرمندان در تمامی عرصەها همراە با اهل قلم با تیغ سانسور مواجە و کم و بیش تحت فشار حاکمیت بودەاند.
در دوران سلطنت پهلوی بسیاری از مجلات و روزنامەها توقیف شدند و مدیران و نویسندگان آنها بە زندان افتادند. فرخی یزدی، حوسینخان صبا و ملکالشعرای بهار از جملە نویسندە و مدیرمسئولانی بودند کە جرایدشان توقیف شد و خود مدتزمانی روانەی زندان شدند. سانسور و تهدید مخالفان حاکمیت و بە زندان افکندن هنرمندان و نویسندگان، بغیر از چند سال قبل از کودتای ٢٨ مرداد در سال ١٣٣٢ ادامە داشت و هیچکس اجازە نداشت بدون موافقت بخش سانسور وزارت فرهنگ کتابی را بە چاپ برساند. همچنین همەی مجلات و روزنامەها نیز میبایست رهنمودهای حاکمیت را لحاظ میکردند، در غیر آن نشریات توقیف و مسئولان و نویسندگان بازخواست میشدند.
در دوران جمهوری اسلامی نیز برغم و وعدەهای خمینی، در نخستین سال این حاکمیت سیاە، توقیف نشریات و بازداشت نویسندگان آغاز شد. گروەها و باندهای وابستە بە حاکمیت بە بسیاری از مراکز انتشارات و کتابخانەها یورش بردند و کتابسوزان و بە آتش کشیدن روزنامەها گسترش یافت. در این میان احزاب و سازمانهای سیاسی آماج یورش قرار گرفتند و صدها تن از نویسندگان، شاعران و طنزنویسان بازداشت شدند و بە اتهام ضدیت با نظام در زندانها شکنجە و در موارد بسیاری اعدام شدند. در واقع اگر در دوران سلطنتی تیغ سانسور بیشتر کتاب، مجلات و روزنامەها را هدف قرار دادەبود، در ایران تحت استیلای جمهوری اسلامی این تیغ بسان گیوتین بر گردن اهل قلم نیز بود. بەعبارتی دیگر هنرمندان و اهل قلم در سالهای پس از انقلاب باج و هزینە آثار و نوشتەهای خود و مخالفت با دیدگاەهای حاکمیت را با زندانی شدن و شکنجە و اعدام پسمیدادند.
طی مدت حاکمیت سیاە جمهوری اسلامی هزاران تن از نویسندگان و هنرمندان طعم تلخ زندان و شکنجە را چشیدند و دەها تن از آنان بەطرق مختلف کشتەشدند. از همان ابتدا خمینی اعلام کرد اگر قلمها را میشکستیم و روزنامەها و مجلات را توقیف میکردیم و در میادین چوبەهای دار برپا میکردیم، وضع بە گونەی دیگری میبود. لذا از همان سالهای آغازین جمهوری اسلامی، با رهنمودهای خمینی و دیگر جنایتکاران حاکم، توقیف مجلات و روزنامەها و بازداشت، شکنجە و اعدام قلمبدستان شروع و در واقع بهار آزادی جوانمرگ شد. در بحبوحەی سرکوب احزاب و سازمانهای سیاسی و همچنین تعطیلی دانشگاەها و بە اصطلاح انقلاب فرهنگی، بسیاری از اساتید و دانشجویان و اهل قلم بازداشت و بعضأ اعدام شدند. فزون بر این پس از پایان جنگ هشت سالەی ایران و عراق و در جریان کشتار هزاران تن از زندانیان سیاسی، بسیاری از نویسندگان و شاعران جان باختند. هر چند در سال ٧٦ و بر روی کار آمدن محمدخاتمی فضای سیاسی ایران تاحدی گشایش یافت و دەها مجلە و روزنامە جدید منتشر شدند، ولی باز هم تیغ سانسور از کار نیفتاد و دستگاە قضایی رژیم، و در این میان قاضی سعید مرتضوی دەها روزنامە و مجلە را بطور فلەای توقیف و نویسندگان و مدیرمسئولان آنها را محکوم بە زندان کرد. در همین دوران بود کە بسیاری از نویسندگان برای رستن زندان و شکنجە ناچار شدند از ایران بگریزند. فزون بر این در این بازەی زمانی بود کە قتلهای زنجیرەای با ترور علامە محمد ربیعی آغاز شد و در پی آن چند تن از چهرەهای مخالف جمهوری اسلامی همانند داریوش و پروانە فروهر و اعضای کانون نویسندگان توسط جنایتکاران وزارت اطلاعات بطور فجیعی کشتە و مثلە شدند. در ادامە هم فشار بر نویسندگان و سانسور شدت یافت و سانسور و خودسانسوری بە پدیدەای مشهود در ایران تحت سلطەی جمهوری اسلامی تبدیل گردید. هماینک سیاەچالهای رژیم آکندە از فعالان مدنی، سیاسی و دگراندیشانند و در این میان چهار نویسندەی عضو کانون نویسندگان ایران بە نامهای بکتاش آبتین، کیوان باژن، گیتی پورفاضل و رضا خندان مهابادی کە شخصأ پیشنهاد کردەبود کە این روز یعنی ١٣ آذرماە بە عنوان روز مبارزە با سانسور تعیین شود در زندان و تحت فشار هستند.
سانسور تنها حیطەی مطبوعات را فرانگرفتە و این تنها نویسندگان و مطبوعات و کتابها نیستند کە سانسور میشوند و یا در ازای چاپ آثار خود، ناچار از خودسانسوری میشوند، بلکە در عرصەهای سینما، تئاتر، کنسرت و حتی زندگی روزمرە نیز پدیدەی سانسور مشهود است و میتوان اذعان داشت جمهوری اسلامی با بینش و قوانین ارتجاعی خود جامعەی ایران را سانسور کردەاست. از این منظر میتوان دید چگونە اینترنت کنترل و فیلترینگ میشود و بطور گستردە فعالان رسانەای و شبکەهای اجتماعی بازداشت، محاکمە و زندانی میشوند.
از سوی دیگر سانسور و فشار بر اهل قلم در کوردستان عیانتر و خشنتر است و فعالان عرصەی ادبیات نەتنها با تیغ سانسور و تهدید و ارعاب ارگانهای سرکوبگر رژیم بە دلیل نوشتارها و دیدگاەهایشان مواجە هستند، بلکە بەدلیل آنکە کورد هستند و در راستای پویایی زبان و ادبیات کوردی قلم میزنند و از این رو اندیشەهای ملی و هویتطلبانە گسترش مییابد، بسیار خشنتر و بیرحمانەتر سرکوب میگردند.
در کوردستان وضعیت انتشارات بسیار نابسامان است و نویسندگان کورد و مراکز انتشارات بە دلیل تشدید سانسور قادر بە چاپ کتب و مقالات خود نیستند. این امر موجب شدەبسیاری از نویسندگان برای چاپ و نشر آثار خود بسوی اقلیم کوردستان روی آورند و از فضای آزاد این بخش از کوردستان استفادە کنند. بەهمین دلیل شاهد هستیم در بسیاری از مجلات و روزنامەهای اقلیم کوردستان، مقالات و نوشتارهای نویسندگان کوردستان ایران چاپ و منتشر میشوند.
پرواضح است این رژیم ضد خلقی و جنایتکار هیچ دیدگاە و نوشتاری کە با دیدگاەها و مواضع واپسگرایانەاش زاویە داشتەباشد را برنمیتابد و همچنانکە طی بیش از چهار دهەی اخیر شاهد بودیم تنها سرکوب بیرحمانە و شکنجە و زندان، پاسخ سردمداران رژیم جمهوری اسلامی بە نویسندگان، هنرمندان و بطور کلی آزادیخواهان ایران بودەاست. لذا تنها سرنگونی این رژیم سرکوبگر و جنایتکار و بر روی کارآمدن حاکمیتی برانگیختە از درون تودەهای مردم ایران است کە میتواند پدیدەی سانسور و سرکوب اهل قلم و هنرمندان را از میان بردارد و آزادی را در تمامی عرصەهای زندگی بە ارمغان آورد.