برگردان: سروش
کردهای ایران علیرغم آنکە هموارە از سوی حکام ایران بە لحاظ سیاسی و اقتصادی مورد ظم و ستم واقع شدەاند، از لحاظ بهداشت و تندرستی نیز با محرومیت فراوان مواجە بودەاند و استانهای کردنشین بە بهانەهای گوناگون مورد بیتوجهی قرار گرفتەاند.
ایران یک چارچوب جغرافیایی است کە چند ملت گوناگون با فرهنگ و زبان مختلف در آن زندگی میکنند. کردها در غرب این چارچوب جغرافیایی قرار گرفتە و در چهار استان زندگی میکنند. این تقسیم بندی از سوی حکومت مرکزی و انجام پذیرفتە و مردم کردستان هیچ دخالتی در این امر نداشتەاند. این چهار استان عبارتند از: ارومیە، کردستان، کرماشان و ایلام کە اکثریت قریب بە اتفاق ساکنان آنرا کردها تشکیل میدهند.
نابرابری ملی در ایران
مشکل ملی در ایران در پی انقلاب مشروطە سربرآورد. این انقلاب دو جنبەی عمدەی ملی و دمکراتیک را در بر می گرفت. جنبەی ملی بە مفهوم ایران بودن و نە فارس بودن. چرا کە نقش آذریها و بختیاریها و ارامنە در پیروزی این انقلاب انکارناپذیر است. اما نیروهای افراطی و فارسها این انقلاب را یک انقلاب ملی فارسی تلقی میکردند و این امر موجب گردید کە فارسها و کشورهای بزرگ جهان با این بینش بە همکاری بپردازند. به همین دلیل فارسها توانستند مهرهی منتخب خود یعنی رضا شاه را از طریق یک کودتا و با همکاری نیروهای خارجی به قدرت برسانند.
جنبهی دیگر انقلاب مشروطه که دمکراسی بود، ویژگی تازهی به انقلاب یاد شده بخشیده بود و این امر باعث شد که فشار اقلیتهای ملی ایران علیه حکومت افزایش یابد و در قانون اساسی مشروطه، بند ویژهای به انجمنهای ایالتی و ولایتی اختصاص یابد. اما این قانون نه در دوران قاجار و نه در دوران زمامداری رضاشاه به مرحلهی اجرا در نیامد. در واقع رضاشاه جنبهی دمکراتیک این انقلاب را کنار نهاد و جنبهی ملی آن را به جای چند ملیتی بون کشور، تحت لوای یک زبان و یک ملت به کرسی نشاند.
این امرموجب شد که رضاشاه دیگر ملیتهای ایران را از لحاظ فرهنگی و سیاسی بشدت سرکوب نماید و همین موضوع نگرش ملیتهای ایران را نسبت به فارسها تغییر داد و ازین پس فارسها بعنوان ملت سرکوبگر خوانده می شدند. رضاشاه به جای اینکه پیشرفت کشورهای غربی را سرلوحهی برنامههای خود قرارداده و از جنبههای مثبت این پیشرفتها در راستای احیای ایران استفاده نماید. بمنظور تقویت نظامی از کشورهای اروپایی سلاح خریداری کرده و از آنها جهت سرکوب دیگر ملتهای ایران استفاده می کرد. در پی انقلاب خلقهای ایران و تغییر سیستم سیاسی کشور درسال ١٣٥٧ خورشیدی، این نابرابریها نه تنها رفع نگردیدند، بلکه بسط و توسعه نیز یافتند و کار به جای رسید که ملیتهای تحت ستم ایران با خطر از دست دادن هویت ویژهی خود مواجه گردیدند. سیاست جمهوری اسلامی در قبال ملیتهای دیگر عبارتست از علم کردن چند شعار رنگارنگ نظیر “ایران ازآن همهی ایرانیان است”، که درواقع آنها فارس ها را ملت اصلی ایران دانسته و ریشه دیگر ملیتهای ایران را ازلحاظ زبانی و فرهنگی به فارس ها باز می گردانند.
جمهوری اسلامی برای اینکه چهرهی واقعی خود را از غیر فارسها پنهان بدارد،چند ماده را در رابطه با ملیتهای غیر فارس در قانون اساسی گنجانده است تا آنها نیز در حاکمیت مشارکت نمایند. اما این بندهای نیز نظیر قانون مشروطیت هیچگاه به مرحلهی اجرا درنیامدند و حتی در بسیاری موارد برخلاف آنها عمل کردهاند “قانون اساسی جمهوری اسلامی،بندهای ١٥,١٩،١٨”.
نابرابری اقتصادی
بدلیل آنکه ملت حاکم اقتصاد کشور را بمنظور انجام امور خود به خدمت گرفته است مواد خامی که در مناطق زندگی اقلیتهای ملی واقع شدهاند، ازسوی سرمایهداران وابسته به حاکمیت غصب شدهاند، از منابع زیرزمینی گرفته تا اماکن سیاحتی وتفریحی، تمامی درآمدهای حاصله به جیب طبقهی حاکم ریخته شده و این طبقه آنقدر که به تحکیم پایههای قدرت خود می اندیشد، به فکر حل وفصل دردها و مصائب مردم و تأمین حقوق ملتها در چارچوب ایران نبوده ونیست. بخش اعظم سرمایهها و درآمدهایی که در ایران حاصل می شوند، به همکاری با گروههای تندرو مسلح و تروریستهای اسلامی اختصاص داده می شود.
طبق گفتهی برخی افراد، دلیل عقب ماندگی مناطق کردنشین وبلوچ نشین آنستکه این مناطق از منابع زیرزمینی و در آمدزا محروم هستند، اما این گفته درمورد کردستان صدق نمیکند، زیرا این منطقه دارای منابع زیرزمینی بسیاری است که هیچگاه به سود مردم این دیار مورد بهرهبرداری قرار نمیگیرند و حتی بخش اعظم آنها توسط برخی از مهرههای دولتی به تاراج می رود.
نابرابری در خصوص بهداشت وبهزیستی
طبق ارقامی که ازسوی مرکز آمار ایران در شهریور١٣٨٩منتشر شدهاست، جمعیت چهار استان ارومیه، کردستان، کرماشان و ایلام ٦٩٥٦٠١١ نفر بودهاست که با کسرکردن آذری زبانها از استان ارومیه، حدود شش میلیون و چهارصدهزار کرد در این استانها زندگی میکنند. به نقل از(مقایسهی جمعیت کشور، مرکز آمار ایران، شهریور١٣٨٩) اگر این آمار را با آمار سال ١٣٨٥مقایسه کنیم میبینیم که به روشنی دستکاری شدهاست. طبق گفتهی مرکز آمار ایران(همان منابع پیشین)، جمعیت ایران سالانه ٣/١درصد رشد می یابد، اما مشاهده می کنیم که جمعیت استانهای کردنشین در سال ١٣٨٥، شش میلیون وهفتصد وسی وهشت هزارو هفتصد وهشتاد و هفت (٦٧٣٨٧٨٧) نفر بودهاست. اما شمار ساکنان آنها در سال ١٣٨٩ به میزانی که مرکز آمار ایران اعلام کرده افزایش نیافتهاست. اگر جمعیت این چهار استان از سال ١٣٨٥تا ١٣٨٩، سالانه3/1 درصد افزایش یافته باشد، می بایست این رقم در سال ١٣٨٩حدود هفت میلیون و یکصد هزار نفر(٧١٠٠٠٠٠) می بود. اما مرکز آمار ایران ساکنان این مناطق را در سال ١٣٨٤، شش میلیون و نه صد پنجاه و شش هزار و یازده نفر(٦٩٥٦٩١١) اعلام کردهاست. بنابراین طبق همین آمار معلوم میگردد که حدود یکصد و پنجاه هزار نفر از تعداد ساکنان این چهار استان کم شدهاست! و مرکز آمار ایران هیچگاه شمار جمعیت مناطقی که اقلیتهای ملی در آن زندگی میکنند را بصورت شفاف وصحیح اعلام نمی کند. این امر چند دلیل میتواند داشته باشد. یکی آز آنها عبارتست از اینکه شمار اعضای نمایندگان مجلس هر استانی طبق جمعیت آن استان تعیین می گردد. این یکی از صدها تبعیض و ظلمی است که حکام ایران نسبت به اقلیتهای ملی اعمال می کند و همواره از طریق اینگونه دستکاریها در دادهها به نقض حقوق خلقهای ایران میپردازند.
اگر با دقت بیشتری به زندگی روزانهی مردم مناطق کردنشین بنگریم مشاهده میکنیم که حدود ٦٥ درصد ساکنان این مناطق در شهرها و بقیه یعنی33درصد در روستاها زندگی میکنند و حدود 2 درصد نیز کوچبران هستند که دراستانهای ایلام وکرماشان بسرمی برند. این چهار استان از ٤٩ شهر و ١١١فرمانداری و١١٧ دهستان و ٣٢٢بخش و ٧٧٢٢ روستا تشکیل شدهاند.
در این چهار استان 9 شهر وجود دارند که جمعیت آنها بیش از یکصدهزارنفراست و بزرگترین آنها شهر کرماشان با حدود٨٠٠هزارنفر جمعیت می باشد. اما هیچگاه خدماتی که ازسوی دولت برای این مناطق در نظر گرفته شدهاند با جمعیت و پراکندگی جمعیتی این استانها همخوانی ندارد.
استانهای کردنشین از جمله مناطقی هستند که تراکم جمعیت در آنها بالاست، یعنی جزو مناطقی هستند که در یک کیلومتر مربع آن ١٠٠ الی ١٤٩نفر زندگی میکنند. (منبع: تقسیمات دموگرافی ساکنان ایران، سال ١٣٩١). این میزان هیچگاه با امکانات و احتیاجات ساکنان مناطق یادشده همخوانی ندارد. یعنی بسیار کمتر از امکانات و تمهیداتی است که برای امور روزانهی مردم در استانهای دیگر اختصاص داده شدهاست. بامقایسه میان استانهای کردنشین و استانهای مرکز ایران در این خصوص، در مییابیم که بیعدالتی بسیاری وجود دارد. بعنوان مثال در زمینهی بهداشتی و خدمات پزشکی، مناطق کردنشین همواره سهم کمی بردهاند.
بر آوردی میان بیمارستانهای با بیش از٢٠٠ تختی و جمعیت این چهار استان می تواند گویای واقعیات بسیار باشد.
نخست: استان ارومیه در میان این استانها تنها ٩ بیمارستان بیش از٢٠٠ تختی وجود دارد. این در حالیست که این استان از ١٧ شهر و٤٠ فرمانداری و ١١٣ بخش و٣٩ شهرک تشکیل شدهاست وجمعیت آن بیش از 3میلیون نفراست. با حتساب جمعیت این استان برای هر ٣٣٠هزار نفریک بیمارستان ٢٠٠تختی وجود دارد ونیز بادر نظر گرفتن تعداد تختهای بیمارستانها که ٢٩٤٤تخت می باشد.برای هر١٠١٩نفر یک تخت بیمارستانی وجود دارد.(منبع: سایت رسمی ایران ومرکزآمارایران)
http://isohospital.com/default.aspx
دوم: استان کردستان در این استان تنها ٣ بیمارستان ٢٠٠ تختی وجود دارد. این درحالیست که این استان از ١٠شهر و ٢٧ فرمانداری و٨٤ بخش و٢٥ دهستان تشکیل شدهاست و جمعیت این استان بیش از یک میلیون و پانصد هزار نفراست، که با برآوردی میان شمار بیمارستانها و جمعیت این استان مشاهده میکنیم که برای هر ٥٠٠هزار نفر یک بیمارستان٢٠٠تختی وجوددارد و نیز با احتساب شمار تختهای بیمارستانها که ١٦٥٩تخت میباشد، میبینیم که برای هر ٩٠٠نفر یک تخت بیمارستانی وجود دارد.(منبع: سایت رسمی بیمارستانهای ایران و مرکز آمار)
کوتاه سخن اینکه حکام ایران همواره و در تمامی زمینهها تا آنجا که در توان داشتهاند در راستای نقض حقوق ملت کرد در کردستان ایران کوشیدهاند. آنها همواره با دیدی امنیتی به کردستان نگریسته و کردهارا میهمان این آب و خاک تصور کردهاند.
درشمارهی٦٦٨ روزنامه «کوردستان» منتشر شده است