نگاهی بە سیاست خارجی ترامپ
اگر سیاست خارجی هر کشور بە طور کلی عبارت باشد از کیفیت و شیوەی مناسبات با کشورهای دیگر، باید نقش عوامل داخلی وخارجی گوناگون نظیر شرایط جغرافیایی واقلیمی، تجارب تاریخی، ساختار قومی- ملی، ماهیت نظام سیاسی، توانمندیها ومحدودیتهای اقتصادی و نظامی و بلاخرە ماهیت سیستم سیاسی بین المللی و منطقە ای مد نظر قرار گیرند.
اما در این میان بندرت نقش غیرعادی مقامی چون رئیس جمهور کشوری همانند آمریکا کلیەی این عومل را تحت تاثیرقرار میدهد، بە عبارت دیگر در سیاست خارجی چهار سال گذشتەی آمریکا باید علاوە برعوامل ذکر شدە، نقش شخصیت وکاراکتر خود ترامپ را نیزافزود.
در مدت چهار سال گذشتە ترامپ نشان دادە کە از هرگونە اقدام مشترک و جمعی بیزار بودە و معتقد است کە آمریکا ازهمان بدو تأسیس سرش کلاه رفتە و این کشورهای دیگرهستند کە سهم خود را نمیپردازند و آمریکا تحت فشار قرار گرفتە کە هیچ ارتباطی با آن ندارد، بەهمین دلیل با شعار بازگرداندن شکوه وعظمت بە آمریکا، از لحاظ اقتصادی و مالی در جهت ایزولە کردن آمریکا تلاش کردە است. شاید اگر بدانیم کە بعنوان نمونە 25 درصد هزینەهای سازمان ملل متحد برعهدەی آمریکاست، این پافشاری ترامپ را مورد تایید بیشتر قرار دهیم! بە همین دلیل سیاستهای خارجی آمریکا بقول زالمای خلیل زاد باید بعنوان ” دکترین ترامپ” یا بە گفتەی برخی از ناظران سیاسی همچون ‘پدیدە ترامپ’ شناختە شود، دکترین و پدیدە ای کە کاملا متمایز از رٶسای جمهور قبل ازخود او است!
شاید بتوان بەشیوەای اجمالی نکات ذیل را بعنوان اصلیترین نقاط سیاست خارجی طی مدت چهار سال ریاست ترامپ مشخص ساخت : خروج از پیمان تجاری مشترک ترانس پاسفیک، احیای مجدد پیمان نفتا، ایجاد ممنوعیت سفر بە آمریکا برای شش کشور مسلمان منجملە جمهوری اسلامی، خروج از توافقنامەی پارس، برسمیت شناختن اورشلم بە عنوان پایتخت اسرائیل، حملات متعدد بە سوریە، مسألەی دیوار مکزیک، جنگ تجاری با چین، تغیر قوانین مهاجرت، عقب کشاندن نیروهایش از کوردستان سوریە، طرفداری بی قید و شرط از عربستان، توافق با طالبان، خروج از سازمان بهداشت جهانی و…..
اما بە اعتقاد من نکاتی کە تاثیر ویژەای بر سیاست خارجی آمریکا در خصوص امنیت جهانی داشتەاند عبارتند از موارد زیر کە موجب گشتەاند بە سوی جهان آرامتری گام برداریم. شاید بجا باشد کە بگوییم ترامپ و تیم سیاست خارجی دوران پومپئو بهترین شناخت را از خاورمیانە داشتند.
١ـ توافقنامەی ابراهیم ” توافق اسرائیل وکشورهای عربی”
چامسکی در سالهای دهەی هشتاد اظهار داشت کە مسألەی فلسطین بزرگترین معضل جهانی است. اما بدون تردید پس از توافقنامەی ابراهیم باید نظرش کاملا تغیر کردە باشد! زیرا درنتیجە توافقنامەی ابراهیم، مسألەی فلسطین از یک موضوع کلی میان اسرائیل و کشورهای عربی، یعنی یک جبهەی عربی - اسلامی( امارات، بحرین، سودان، مراکش) بە یک مسألەی محدود میان اسرائیل و فلسطین تنزل یافت. البتە پیشتر مصر و اردن نیز مناسبات خود را با اسرائیل عادی ساختەبودند.
بدون تردید پس از برهم خوردن توازن دو قطبی قدرت در جهان و درمیان نماندن جبهەی چپ بە مفهوم کلاسیک آن، درست همین شرایط حاضر حکمفرما گشت، یعنی کشورهای وابستە بە جبهەی چپ از معضل فلسطین کنار نهادە شدند و تنها کشورهای عربی درعرصە باقی ماندند، اما با این توافقنامە همانگونە کە گفتە شد این مشکل جهانی بە مشکل میان دو کشور تبدیل میشود. این درست همان هدفی بود کە ترامپ بە خوبی آن را محقق ساخت!
از سوی دیگر میتوان گفت کە این امر درست همان چیزی بود کە جمهوری اسلامی وعواملش ازآن هراس دارند و روز قدس کە از سوی جمهوری اسلامی برای دفاع از حقوق فلسطین تعبین شدە دیگرمفهوم چندانی نخواهد داشت و خلق فلسطین باید در نهایت مشکل خود را با اسرائیل حل و فصل نماید. آنچیزی هم کە بە عنوان محور بەاصطلاح مقاومت تعین شدە وگروههای تروریستی را در بر میگیرد در نهایت ایزولە شدە و بدون تردید منطقە ثبات بیشتری بە خود میبیند. از این پس دیگر شعارهای پوشالی جمهوری اسلامی نظیر”راه قدس از کربلا میگذرد” برای هوادارانش هم ارزشی نخواهدداشت!
٢- مارالاگو، پایان سراب هلال شیعی “کشتە شدن قاسم سلیمانی”
تا پیش از کشتە شدن سلیمانی، سیمای بزرگترین ابر قدرت جهان تا حدودی زیادی در سیاست خارجی آمریکا هویدا نبود، بویژە در خاورمیانە و بە ویژەتردر خصوص معضلات جغرافیایی بنام هلال شیعی، منطقەای میتوان گفت آمریکا بطور کامل عرصە را برای جمهوری اسلامی خالی کردە بود، تازەترین نمونە آن عقبنشینی نیروهای آمریکا در کوردستان سوریە بود. اما علیرغم رها کردن میدان از سوی آمریکا، جمهوری اسلامی اشتباه بزرگی کرد کە شاید بینش اشتباه اکثر تحلیلگران سیاسی نیز بودە باشد و آن عبارت بود از اینکە در معادلات سیاسی منطقە پیشبینی شخصیت پیچیدەی ترامپ را از نظر دور داشتە بود. کاراکتر پیچیدەای کە برخی اوقات بیاناتش آنقدرمتناقضند کە گاهی در مدت کمتر از یک ساعت دوستان و دشمنان را دچارتعجب یا بهتر بگوییم سردرگمی مینماید!
روزنامە ی لس آنجلس تاینمر مینویسد هنگامیکە اعضای امنیت ملی یعنی وزیر دفاع، وزیرامور خارجە و رئیس ستاد ارتش آمریکا عازم ویلای تابستانی مارالاگو در ایلات فلوریدا بودند، پیش بینی نمیکردند کە ترامپ فرمان کشتن قاسم سلیمانی را صادر کند. فرمانی کە درست یک سال پیش در پی حملە بە پایگاه “کی وان” و کنسول آمریکا دربغداد صادرشد، ترامپ در تویتی گفتە بود کە ایران را مسئول حملات و جانباختگان آن میداند و آنها باید هزینە ی بسیار سنگینی بپردازند!
این هشدار نبود بلکە یک تهدید جدی بود، هزینە سنگینی کە ترامپ از آن سخن گفت از سوی ایرانیها جدی گرفتە نشد، زیرا در واقع اقداماتی کە ایران در زمان تنش بیشتردر مناسبات ایران وآمریکا انجام دادە بود نظیر: ساقط کردن پهباد آمریکایی، تهدید در تنگەی هرمز، حملە بە تأسیسات نفتی آرامکوی عربستان، توقیف کشتی های نفتکش، جنگ پراکسی ونامتقارن در منطقە و.. باعکس العمل جدی و پاسخ چندانی از سوی آمریکا مواجە نشدە بود. (حتی بهتر آن است کە در ادبیات سیاسی درخصوص جنگ پراکسی بازنگریای داشتە باشیم واز شرکت فعال ” سخن بگوییم، زیرا در واقع قاسم سلیمانی بگونەای علنی مشغول ترکتازی در منطقە بود، بیاد بیاوریم کە در پی رفراندوم کوردستان عراق چگونە پیشقراول حشدشعبی شدە بود جهت اشغال کرکوک !) بە همین دلیل مقامات جمهوری اسلامی باهمان معیار پیشین عمل کردند و بدین شیوە غافلگیر شدند.
درست در شب سال ٢٠٢٠، ترامپ بە جمهوری اسلامی اطمینان داد کە آمریکا خواهان صلح و آرامش بودە و ایران نیز باید بیش از هر کس دیگر خواهان صلح باشد! ببینید در مدت کمتر از سە چهار روز توئیتهای مملو از تهدید ترامپ و گفتەهای شب سال نو، کاملا با یکدیگر درتضادند و جمهوری اسلامی وخود سلیمانی را دچار یک اشتباه استراتژیک کرد و در نهایت موجب ناکام شدن جمهوری اسلامی شد!
بە همین دلیل آنچە کە اتفاق افتادە درست از بین بردن هژمونی جمهوری اسلامی و بازگشت توجەها بە سوی آمریکا بود کە جهان بە این واقعیت پی ببرد کە نظم خاورمیانە بدون آمریکا محقق نخواهد شد! کشتن سلیمانی تنها کشتن یک پاسدار نبود کە جای آنرا یکی دیگر پر کند، کشتن سلیمانی بە تمسخرگرفتن نماد و سمبل و حاکمیت و قدرت جمهوری اسلامی در منطقە بود و بە همە ثابت شد کە سلیمانی سوپرمن نیست. این امر شکستن غرور و بازگرداندن شکوهی بود کە ترامپ عامل اصلی آن بود. صدور فرمان قتل قاسم سلیمانی در ویلای تابستانی مارالاگو، پایان عمق استراتژیک جمهوری اسلامی بود.
٣- سگهای داعش (کشتە شدن ابوبکر بغدادی)
مایک پنیس معاون ترامپ در مناظرەهای ریاست جمهوری اظهار داشت: هنگامیکە رئیس جمهور ترامپ وارد کاخ سفید شد، داعش در خاورمیانە منطقەای بە وسعت ایلات پنسیلوانیای آمریکا (١٢٠٠٠٠ کیلومتر مربع) را اشغال کردە بود، اما پرزینت ترامپ ارتش را علیە داعش وارد عمل کرد و بدون کشتە شدن تنها یک سربازخلافت اسلامی را در هم پیچید.
هر چند دیوید پترایوس، مسئول پیشین سی. آی. ای و فرماندە نیروهای آمریکایی در عراق پس از سرنگونی رژیم بعث، اظهار داشت کە کشتن سلیمانی از کشتن بن لادن و ابوبکر بغدادی هم مهمتر بود. اما علیرغم آنکە این امر یک واقعیت غیر قابل انکار است اما بنظر میرسد کشتە شدن بغدادی منطقەی امن وآرامتری را برای پیشگیری از سربرآوردن رادیکالیزم اسلامی ایجاد کردەاست. بغدادی یک تروریست واقعی بود، یعنی هیچ کشوری دست کم بطور علنی از وی حمایت نمی کرد و مدت خلافتش محدودش چندان طولانی نبود، اما ساختار سپاه خون خوارش همەی ملت های جهان را در بر گرفتە بود و در عمل امت اسلامی در شام و عراق سر بر آوردە بود و چهرەی وحشتناک ترین موجود کرە زمین را بە جهانیان نشان داد. شاید با از بین رفتن بغدادی، ایدئولوژی رادیکال اسلامی مزبور از میان نرفتە باشد، اما بدون شک جهان دنیای بغدادی و جهان پس از کشتە شدن بغدادی آنقدر با یکدیگر متفاوت هستند کە بتوان گفت جهان فعلی زیباتر و آرامتر است!
٤-آن مرد خپل
ترامپ صبر اسراتژیک وپاسیو اوباما در مقابل کرە را بە یک دیدار عملی و بی نظیر تبدیل کرد، کە در عین حال با تهدید آمیختە بود، یعنی درست، سخن گفتن بە زمان دیکتاتور. این یکی از ویژگی های اصلی ترامپ بود کە خارج از نرمهای گفتگو میان رؤسای کشورها مورد توجە قرار می گیرد. بە عنوان مثال هنگامیکە جمهوری اسلامی یا کرە شمالی مصالح آمریکا را مورد تهدید قرار میدهند، ترامپ میگوید یک بە هزار از آنها انتقام میگیریم!
اما بەهرحال دیدار ترامپ و کیم جونگ اون در نخستین نگاه از نماد و کد ویژەی خود برخوردار است. هیچگاه هیچ رئیس جمهورآمریکایی بە “روستای آتش بس” درمرز میان دو کرە گام ننهادە است. نوع رابطە ترامپ و کیم بیستر بە افسانە شبیه است. مکاتبات بقول ترامپ عاشقانە میان آنها راه را برای آب شدن یخ روابط میان کرە شمالی و آمریکا و ایجاد امیدی برای آیندەای هر چند تیرە وتار هموارە ساخت! این امر اهمیت بسیاری دارد کە آن خپل بر خلاف پدر و جدش بە گفتگو ومذاکرە گردن نهاد، این مهمترین نکتە برای نشان دادن حسن نیت در سیاست خارجی است. در پرانتز نکتە جالب توجە و تعجب برانگیز در این میان، موضع جمهوری اسلامی درخصوص این مذاکارات بود کە نە تنها نظیر یک کشور عادی و دموکراتیک از آن استقبال نکرد، بلکە درست برعکس این مذاکرات را محکوم کرد! تیم سیاست خارجی ترامپ در خصوص کرە شمالی خط نزدیکی بیش از حد چنین را نیز احساس کردە است. هر چند چنین تنها کشور اصلی تامین کنندەی نیازهای کرە تلقی می شود و این کشور را بە چماق دستی علیە آمریکا بدل ساختە تا از طریق یک کانال اقتصادی خود را در این رقابت استراتژیک بالا دست نشان دهد!
آمریکا راه طولانیای را در پیش دارد تا خود را بە کرە نزدیک کند گرچە امیدواری نسبت بە خلع سلاح اتمی و کشتار جمعی کرە جنوبی شاید آرزو دور دستی باشد، اما آنچە کە ترامپ انجام داد، هیچ رئیس جمهور آمریکایی در گذشتە انجام ندادە بود و در صورت تداوم این گفتگوها احتمال تحقق یک جزیرەی آرام دور از انتظار نیست. هرچند سیاستمداری چون رابرت بلاک ویل- کارشناس ارشد سیاست خارجی – بە سیاست خارجی دولت ترامپ در خصوص کلیەی کشورهایی کە با آمریکای دوران ترامپ مشکل دارند، نمرە ی A درنظر نمیگیرد و بسیاری اوقات با B و C. D وبسیاری اوقات F بە امتحان ترامپ پایان میدهد، اما مطمئنا اگر ترامپ در کاخ سفید باقی میماند، نمرە سیاست خارجی ترامپ دستکم در قبال کشورهای حامی ترور و تروریسم منجملە ایران، بدون تردید A میبود.