برگردان: دیاکو
بخشی از اندیشمندان بر این باورند برای تداوم وضعیت کنونی، باید با گذشتە قطع رابطە کرد، آنگاە پایەهای جامعەی تازەای بنا نهاد کە در آن انسان نوین متولد شود؛ انسان نوینی کە هیچ تعلقی بە گذشتە نداشتە باشد. گروهی نیز بە درهم آمیختگی معتقدند، حال را از گذشتە جدا نمیکنند، بلکە برخی از حلقەهای گذشتە را بە زمان حال متصل میکنند و بر پایەی آن میراثی کە برایشان بجا ماندە، جامعەای نوین با هویت تاریخی آن بنا مینهند. بعبارتی دیگر آزمونی از جدایی و انقطاع سخن میگوید و گروە دیگری تداوم گذشتە را هدف قرار دادە و این مسیر را پیش گرفتەاست.
اینکە کدامیک از این رویکردها درست است و کدامیک راە خطا پیش گرفتەاست، بر اساس تجارب و اندیشەی مخاطب متفاوت است و نمیتوان نتیجەی همانندی برای این بحث برگزید. برخی از جوامع باید گذشتەی خود بە باد فراموشی بسپارند و مجموع نشانەها و آثار آن را پاک کنند. لذا این جوامع باید از گذشتەای کە برای انسان معاصر نەتنها ثمربخش نیست، بلکە زیانبار و خطرناک است تبری جویند. بطور مثال آنچە پس از پدید آمدن اندیشەی نازیسم در کشور آلمان رویداد، گسترش تفکری بود کە حاکمیت را بەدست گرفت و بخشی از تاریخ این کشور را ترسیم کرد. لیکن آلمان پس از جنگ جهانی دوم، لازم بود از این گذشتەی مملو از کشتار و خونریزی تبری جوید و این تفکر را کە مبنای آن بر انکار و آسمیلاسیون ملتها و ادیان دیگر بود نهی کند. در این رهگذر طوری شد کە نظامی کە در این کشور بە قدرت رسید برای نمایاندن هویت جدید آلمان، حتی رویای بازگشت بە نظام گذشتە را جرم محسوب داشت. این انقطاعی است ضروری و انکار ناپذیر.
برای بخش دوم این مبحث باید بە سیمای دیگر سیاست نگریست؛ یعنی لازم است نخست بگوییم کدام گذشتەای است کە میتوان دوام و قوام برخی از نمادهای آن را در حال حاضر با آغوش باز پذیرفت؟
برای بررسی بیشتر این مسألە جمهوری کوردستان را بە بحث میگذاریم، زیرا هم با تجربەی آلمان همزمان بود و دو پیامد و نتیجەی جداگانە دارند و هم با هر دو دیدگاە مورد بحث مرتبط هستند. در دوران پس از جنگ جهانی دوم در بخشی از کوردستان ایران، زمینە برای بنیانگذاری حاکمیتی سیاسی فراهم گشت کە تاکنون در مورد آن زیاد بحث شدە، اما کمتر پیرامون متفاوت و نادر بودن آن بحث و بررسی شدەاست. در آن دوران وضعیت حکومتها در خاورمیانە بگونەای بود کە مردم کمترین نقشی در تعیین حاکمیت داشتند، دستگاەهای اجرایی یا اساسأ وجود عینی نداشتند و یا در مقابل دستگاە طویل و عریض نظامی ضعیف و ناتوان بودند.
در چنین شرایطی در کوردستان ایران جمهوری کوردستان تشکیل میشود کە در مقایسە با حکومتهای وقت در منطقە، تا کنون نیز کارنامەی درخشانی در همەی زمینەهای اجتـاعی دارد. جمهوری کوردستان گرچە تحت فشار و تهدید دولت_ملت فارس بود کە رویای بازگشت بە امپراتوریهای باستانی را در ایران در سر میپروراند، اما بسرعت پایەهای یک دولت مدرن را پیریزی کرد کە در آن انسان و جامعە مبنای آن بودند. حتی رئیس جمهور این حکومت برای حفاظت از مردمی کە از وی حمایت کردەبودند، جان خود را فدا کرد.
این نوشتار مختصر تنها قادر است یادآور برخی از نکات باشد و تحلیل و بازنگری جمهوری کوردستان مجال بسیار بیشتری خواهد طلبید. آنچە در این مجال بدان پرداختە میشود دو بخش است. بخشی پدیدەهایی هستند کە آنزمان وجود نداشتند و بخش دیگر نشان دادن برخی از پدیدەها است کە در دوران جمهوری کوردستان وجود داشتند. بحث در مورد هردو بخش و تحلیل آنها لازم است و میبایست تا کنون با دقت در موردشان تحقیق میشد. ابتدا بە پدیدەهایی اشارە میکنم کە وجود نداشتند. این هم منابع مرتبط با جمهوری کوردستان بە ما میگویند. طی مدت حیات کوتاە حکومت کوردستان پدیدەهایی – کە پس از ٧٥ سال لکەی ننگی بر پیشانی بسیاری از کشورهای خاورمیانە است- وجود نداشتند: پدیدەی زندانی سیاسی، اعدام، ممنوعیت اظهار نظر، سانسور، حذف دگراندیشان، تکصدایی رسانەای، تحت فشار قرار دادن پیروان سایر ادیان و مذاهب و …
پدیدەهایی کە بطور گستردە برای عملی ساختن آن تلاس کردەاند: استفادە از تمامی ظرفیتهای انسانی آن بخش از کوردستان ایران کە صدای جمهوری کوردستان بدان رسیدەاست.- در خاتمەی این نوشتار بیشتر بە آن خواهم پرداخت- اطلاعرسانی آزاد، آموزش و پرورش بر اساس میهندوستی و انساندوستی، پیشرفت وضعیت زنان، اهتمام بە شکوفایی فکری کودکان و نوجوانان و انتشار مجلەی ویژەی کودکان، اهمیت دادن بە وضعیت جوانان و تلاش در راستای سازماندادن فعالیتهایشان، انتخاب شعارهایی بەدور از خشونت و حتی بەدور از صبغەی آئینی و نژادی و تلاش برای ایجاد فضایی دموکراتیک تا همگان بتوانند بە حقوق خود دست یابند.
در مورد دو موضوع تأملی خواهم داشت. موضوع نخست شعار این جنبش است. از آن زمان تا کنون بطور مداوم در مورد جمهوری کوردستان و جنبش رهاییبخش کورد از سوی مخالفانش گفتە میشود جنبشی نژادپرستانە و ناسیونالیستی بودەاست. این در حالی است کە شهروندان طرفنظر از تعلقات ملی و مذهبی از حقوق خود برخوردار بودند و آزادی و دموکراسی فردی و اجتماعی محقق شدەبود؛ این در حالی است کە در آن دورە تفکر راسیستی و فاشیستی در کشور بسیار رایج بود. در مرکز، اندیشەی حاکمیت بر اساس بازگشت بە امپراتوریهای باستان پیریزی شدەبود و از سوی پانایرانیستها مروج آن بودند. شعارهای جمهوری کوردستان اینک نەتنها در برابر شعارهای دیگری کە سیمایی کریە و مخدوش ایجاد کردە، کارایی دارد و پایە و استدلال آن را متزلزل میسازد، بلکە همانند بخشی از هویت مدرن و آزادیخواهانەی رهاییبخش ملت کورد در سطع گستردەتری نمایان گشتەاست.
نکتەی دوم مرتبط با چگونگی سود جستن از تمامی ظرفیتهای انسانی آن دورە در کوردستان ایران است. این نکتە چنان از اهمیت برخوردار است کە میتواند بسان ظرفیتی کە تا کنون نیز در حیات نیروهای سیاسی کوردستان ایران لحاظ شود و با اطمینان میتوان گفت لحاظ کردن آن، مانع انشعاب و انشقاق نیروهایی میشود کە دیدگاەهای متفاوتی دارند و همچنین بە لحاظ انسانی آنچنان نیرومند هستند کە در نیروهای زیاد و مجربی را در همەی عرصەها تجمیع کردەاند. اگر ناهنجاری در سیستم، در شیوەی ضدیت با نظم جریان سیاسی روی دهد، نخستین علت آن، این است کە جریان سیاسی در جایگاە خود و بر پایەی توناییاش فرصت و مجال فعالیت نداشتە و در نتیجەی این بی نظمی، سیستم دچار ناکارامدی، انشعاب و انحلال میشود. آنچە کە در جمهوری کوردستان در ٧٥ سال قبل انجام گرفتە، دیدگاە و اندیشەی مدیریت کممانندی بودە کە همەی نیروها در آن خود را یافتەاند. این نیروها لحاظ شدەاند و وظایفی را برعهدە گرفتەاند. از سوی دیگر اعضای این شاکلە برای کارایی سیستم بگونەای کارا و منظم بە وظایف محولەی خود عمل کردند و نەتنها راضی بودند، بلکە با نگاهی بە دستاورد هر یک از بخشها، این واقعیت نمایان میشود کە بدون هیچ خللی، بطور فعال وظایف و مسئولیت محولە را بەخوبی و با درایت بە انجام رساندەاند. رئیس جمهور درک روشنی از کارکرد فعالیت فرهنگی داشت. چاپ و انتشار روزنامەی”کوردستان”، “هەلالە” و “گروگالی مندالان” و… همگی بیانگر این درک روشن از فرهنگ هستند و البتە بخش زیادی از میراث جمهوری کوردستان از این منظر برای ما باقی ماندەاند.
پیشوا قاضی محمد شاعران جوان “هیمن” و “هژار” را بسان دو نیروی توانمند میشناخت و معرفی میکرد. بە ادبا “حسن قزلجی” و “عبدالرحمان ذبیحی” ارج مینهاد. دەها شخصیت دیگر نیز در این روند نقش داشتند و این آنان بودند کە میراثی بەجا گذشتند کە اینک نیز نمونەی موفقیتآمیز روزنامەنگاری کوردی است و در عین حال سرمشق مطلوبی برای کار و فعالیت مشترک روشنفکری بود.
بر این اساس میتوان گفت تداوم ٧٥ سالەی چنین اندیشەای، قادر است درسهای زیادی برای میراثداران جمهوری کوردستان در شرایط کنونی داشتەباشد و توجە پژوهشگران را بە این موضوع جلب کند کە چگونەاست قریب بە هشت دهە پیش قوارە سیاسیای تأسیس یافت کە شعار آن در آغاز دموکراسی برای همگان بود و سپس در بحث مربوط بە حقوق خود، در اندیشەی سرنوشت مشترک برای تمامی افراد این چارچاب سیاسی بود. این راستها است کە تا کنون نیز بە دشمنان جمهوری کوردستان ندادە امکان ندادە کە با دیدگاهی منفی در مورد اندیشە و مواضع آن مانور بدهند و بیشتر با مباحث جعلی و دروغین مشغول منحرف کردن مخاطبان خود باشند. اما اینک ادامەدهندگان این راە، کمتر از این میراث استفادە میکنند و آن را بە سرمایەای کە هویت خود را در آن یابند تبدیل نکردە و بسان بخشی از خود از آن یاد کنند. مهمتر از این رئیس جمهور کوردستان چگونە توانست چنان توازنی در میان نخبگان روشنفکر، متدین و خوانین منطقە ایجاد کند کە کفەی ترازوی آن بە طرف روشنفکری و اندیشەهای نوین سنگینی کند و اتحادی تشکیل دهد کە همەی آنها در یازدە ماە نیروی خود را برای پیشبرد اهداف جمهوری بکار گیرند. اتحادی کە براستی نمونەی مشابە آن در چند دهە نیز دیدە نشدەاست. چگونە طی این یازدە ماە قوای نظامی امور خود را اجرایی کرد و در سیاست دخالت ننمود و مردان و زنان اهل سیاست در امور مربوط بە آداب و فرهنگ مردم مداخلە نکردند. این اندیشە اتحاد برانگیز و پیوستە چرا و چگونە از “هیچ” سرمایەای پدید آورد کە پس از ٧٥ سال هنوز میتوان با صدایی رسا از دستاوردهای آن دفاع کرد و بدون اندیشیدن از جدایی و در ادامەی این راە، رهروی شد کە در اندیشەی پربار کردن سرمایەای است کە از آن همەی ما کوردهاست.