شایسته سالاری اصطلاحی آشنا که بارها از زبان مسئولین رژیم شنیده شده و مورد سو استفاده قرار گرفته است. اما شایسته سالاری چیست ؟!! و رژیم جمهوری اسلامی چه رویکردی نسبت به این نوع فرهنگ داشتەاست ؟!
در نگاهی به تاریخچه ی جمهوری اسلامی انتخاب مدیران و رهبران اجرایی بیشتر بر پایه قدرت سیاسی و مالی ، موقعیت اجتماعی و فامیلی یا استفاده از نفوذ ارتباطات با مسئولان بالادستی بوده است و همین مساله موجب شده است که افراد روی کار امده بدون داشتن تجربه و استعداد کافی عهده دار مسئولیتی باشند که سرنوشت مردم کشور را با توجه به منافع خود گرو بگیرند و از اختیارات و امکاناتی که برایشان مهیا شده تنها در راستای اهداف شخصی استفاده کنند
این عملکرد از سوی رژیم لطمه و خسارتی را به جامعه و کشور تحمیل کرده است که تاوانش را افراد لایق و با استعدادی دادند که کنار زده شدند و صد افسوس جایگاهشان به کسانی داده شد که از سواد و تجربه کافی برخورددار نبودند ، به ویژه که با پیشرفت هر چه سریع تر علم ، صنعت و اقتصاد در جامعه جهانی ، کشور پیش از پیش نیاز به افراد متخصص و عمل گرا دارد تا ابزار کمکی باشند در جامعه برای رشد و حرکت رو به جلو در زمینه های مختلف اجتماعی ،فرهنگی و علمی که متاسفانه در طول حکومت رژیم این توسعه و ترقی ها یا متوقف شدند و یا حتی در خیلی از زمینه ها شاهد پسرفت بودیم. بی عدالتی و توسل به سواستفاده از دین ابزاری شد برای منحرف کردن مردم، رویکردی که از سوی رهبران رژیم اتخاذ شد برای کنترل جامعه در مسیر منافع فردی و تحمیل باورهای شخصی خود به مردم.
به طور کلی هضم ناپذیری شایسته سالاری در کلیت سیستم رژیم جمهوری اسلامی و متغایر بودن با منافع صاحبان قدرتش موجب این شده که فرهنگی غلط شبیه به غده سرطانی جایگزین شود که از رهبری به تمامی زیر مجموعه های دولت از جمله وزیران و نماینگان گرفته تا مدیران و کارکنان ادارات رخنه کند. چیزی که مردم هر روز با مراجعه به بیشتر ادارات و ارگان های دولتی با آن سر و کار دارند این است که در ظاهر نمایندگی هایی برای خدمت به مردم تشکیل شده اند ولی در بیشتر مواقع ، مانع و سنگ جلوی پای رجوع کنندگان می گذارند که این مساله ذاتا برگرفته شده از اصل نظامی است که خود رهبرانش با تکیه بر زور جایگاهی را گرفته اند که شایسته ان نیستند و مسلما وقتی شخص اول کشور به ناحق بدون هیچ داوری عادلانه به قدرت برسد نباید در زیرمجموعه هایش دنبال شایسته سالاری بود چون که افراد انتخاب شده به دور از ارزیابی و استعداد شناسی به سمت هایی میرسند و تنها در راستای اهداف آن کسانی عمل میکنند که خود را خدمتگذار آنان میبینند ، و به پاس جایگاهی که گرفته اند و پول و قدرتی که برایشان به ارمغان آورده شده ، خود را مسئول حفظ نظامی میداند که نفع شخصیشان در گرو ماندگاری ان است و متاسفانه مسئولیت پذیری و خدمت به مردم برایشان جز تبلیغات و فریب مردم معنی و درک دیگری ندارد. در چنین شرایطی میشود افراد جامعه را به دو دسته کاملا متفاوت از یکدیگر تقسیم کرد: در یک طرف، «پیروان خط امام» که با چاپلوسی و تملق خود را به رهبر و سفره انقلاب نزدیک تر کردند و برای محافظت از آن از هیچ ظلم و جنایتی دریغ نمی کنند و در طرفی دیگر مردمی که روز به روز بیشتر تحت تاثیر عملکرد های غلط رژیم قرار آسیب می بینند و فشار اقتصادی و اجتماعی بیشتری را احساس میکنند. برای نمونه، افرادی که با گذراندن سال های زیادی از عمرشان در راه کسب علم و تجربه و با وجود داشتن انگیزه لازم برای ورود به کار مرتبط با رشته تحصیلی مورد علاقه شان، به دلیل جهت دار بودن سیستمگزینشی نظام و یا نداشتن معرف و آشنا، از سوی نهاد دولتی رد شده و جای انان به افرادی داده میشود که مستحق ان نبوده ولی به کمک فامیل و آشنایان در سیستم به ان جایگاه میرسند، و این چرخه انتخاب به وسیله معرف اشنا همچنان ادامه میابد به گونه ای که برای بعد از خود نیز سعی بر این دارند که نزدیک ترین فامیل یا اشنا را به جای خود بگذارند تا در آینده نیز در صورت نیاز بتوانند از آن فرد و جایگاهش برای پیشبرد هدف های شخصی خود استفاده کنند. این مساله برگرفته از نوع نگاهی است که فرد به این سمت ها دارد و آن را شبیه ارثی میبیند که تنها متعلق به خود و نزدیکانش می باشد. این سیستم فاسد و معیوب در همه جای حکومت، از کوچک ترین بخش و زیرمجموعه اداری و قضایی گرفته تا رهبر و نزدیکانش رخنه کرده است. سیستمی آشنا و تعریف شده در نظام های دیکتاتوری و فاسد که نشأت گرفته از نگرانی افراد نسبت به آینده خود است. در این میان، مردم عدالت خواهی هموجود دارند که منتظرند تا روزی برسد که توان و قدرت لازم را داشته باشند که جنایتکاران و گناه کاران را محاکمه و دادخواهی کنند و جایگاه و پول و قدرتشان را که به ناحق به آن رسیده است را از آنها پس بگیرند.
از دیگر تاثیرات منفی که این نوع گزینش افراد توسط «رژیم » برای جامعه به ارمغان اورده تحمیل خواسته یا ناخواسته مهاجرت قشر جوانی است که راه دیگری برای خود نمیبیند جز ترک زادگاه و پناه بردن به کشورهایی که شاید بتوانند در مسیر درست زندگی قرار گیرند و با تکیه بر تلاش و پشتکار خود بتوانند برای پیشرفت فردی و اجتماعی گام بردارند. نسلی که اگر جایگاهشان توسط رژیم تصاحب نمیشد و بستر امکانات لازم برایشان فراهم میشد، میتوانستند به مراتب بیشتر پیشرفت کنند و برای خود و دیگر اقشار جامعه مفید واقع شوند ولی حال مجبور شدند غربت و دوری از خانه و خانواده را تحمل کنند. این رویکردی است که رژیم به سبب اتخاذ ان ، اسم کشور را در صدر لیستی که بیشترین فرار مغزها را دارد قرار داده است.
اما امر مهاجرت برای تمامیت یک جامعه غیر ممکن است و لذا بیشترین ظلم در حق کسانی میشود که به دلایلی همچون عدم شایسته سالاری و محدودیت ، بی امکاناتی ، مشکلات اقتصادی دست و پایشان بسته شده و ناامید از رژیمی هستند که علاوه بر اینکه عملا اعتقادی به شایستگی ندارد، بلکه خود سبب اصلی این تبعیض و بی عدالتی ها است. بی عدالتی ای که در مورد افرادی که مذهب و زبان دیگری داشته باشند چند برابر است. اقلیت هایی که از دید رژیم با توجه به عملکردی که در طول سال ها حاکمیتش داشته بدون شک شهروند درجه چندم به حساب می آیند که این مساله ناشی از درک و بینشی است که حکومت نسبت به تفاوت های دینی و اجتماعی داشته و به سبب همین ذهنیت ، شهروندان بیشماری مورد تبعیض قرار میگیرند تا نام هر یک از آنها به نوعی از مدرسه و دانشگاه گرفته تا وزارت خانه ها و پست های سیاسی خط خورده و انگ های تجزیه طلبی و عوامل بیگانه را به آنها میچسبانند. اتهام هایی که ابزاری میشوند برای سو استفاده و سرکوب شهروندانی که بخواهند برای گرفتن حق خود اعتراض کنند.
مسلما این بی عدالتی ها مهر تائیدی است به این مساله که رژیم مطلقا «شایسته کش » است. عملی که در طول چند دهه به وفور تکرار شده استعداد های که دیده نشدن در خفا به فراموشی سپرده شدن ، تحمیل کردن این زیان به کشور و مردم هزینه ای که از جانب حکومت برای برای حفظ نظامی که از ریشه مشکل داشته می شود، مسلما ظلمیست نا بخشوندنی که خساراتش حتی با تغیر رژیم و با قرار گرفتن در مسیر رو پیشرفت هم یک شبه ترمیم نمیشود و سالها زمان میبرد.
بیشتر شدن اعتراضات در سال های اخیر نیز به روشنی بیانگر اولین گام های جامعه برای عبور از رژیم فاسدی است که سالهاست سرنوشت مردم را در مسیر تباهی کشانیده و با سرکوب هم دیگر نمیتوانند مردم معترضی را که خواهان نظامی سالم و درست هستند ساکت کند.