انتشار خبر مرگ “انیس نقاش” بر اثر بیماری کرونا، بار دیگر نگاهها را بە دستگاە تروریسم دولتی جمهوری جلب کرد. انیس نقاش کە از پیروان خمینی بود، سال ١٣٥٩ بە فرمان خلخالی، حاکم شرع انتسابی از سوی خمینی بە فرانسە اعزام میشود تا بە گفتەی خود حکم اعدام شاپور بختیار نخستوزیر رژیم سابق را اجرا کند. این ترور نافرجام ماند و بختیار نجات پیدا کرد، اما نقاش در بسیاری از عملیاتهای تروریستی دیگر مشارکت کرد. ترور صدها فعال سیاسی، هنرمند، نویسندە و فعال فرهنگی و حتی زیست محیطی طی ٤٢ سال اخیر از سوی دولت ایران کافی است برای اینکە صفت تروریسم دولتی را بە این رژیم داد. مرگ “انیس نقاش” بهانەای است برای بازخوانی کارنامەی تروریسم جمهوری اسلامی.
هرچند جامعەی بینالملل تاکنون مفهوم تروریسم دولتی را بە رسمیت نەشناختە و تنها گروە، دستە و افراد را در چارچوب این گزارە قرار میدهد، اما با تأمل نسبت بە تمامی ترورهای سازماندهی شدە کە در گوشە و کنار جهان انجام میشوند، نشان میدهد کە دولتها حامی و مجری اصلی تروریسیماند. دلائل مختلفی دولتها را سوق میدهد تا دست بە اقدامات تروریستی بزنند. درعین حال دولتهای کە در جبهەی دول حامی ترور قرار میگیرند، دارای خصوصیات مشترک بودە و میتوان گفت دارای مشوق و اهداف مشترکاند. بە تعبیری دیگر اهداف و مشوق دستە و گروەهای تروریستی همان مسیر را میپیماند و بە نوعی هر وقت شرایط مناسبی میها شود دولتی، گروهی یان فردی دارای ایدئولوژی دینی یا دنیوی کە توان تحمل و پذیرش اندیشە مخالف را ندارد، هر نوع دگراندیشی را بە مثابە تهدیدی علیە دستگاە فکری و وضعیت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خود میپندارد، بە اقدامات تروریستی متوسل میشود و حذف فیزیکی را بەعنوان تنها راەحل رهایی از هر نوع اندیشەی مخالف بە کار میگیرد.
طرف تروریست بر این باور است کە تنها خودش و دستگاە فکریاش شایان حیات و ثبات میباشند. بدین منظور برای تکصدایی کردن جامعە و در نهایت نابودی دگراندیشان بە تمامی راهکارها متوسل میشود. این سیستم فکری چە از نوع حشاشین “حسن صباح” و چە “القاعدە” و “داعش” یا جمهوری اسلامی ایران باشند، تفاوت چندانی با هم ندارند. واضح است نمیتوان این را هم فراموش کرد برخی اوقات فشار بیش از حد طرفی بر طرف دیگر کە هیچ فرصتی برای بقای طرف مقابل در زندگی سیاسی، اجتماعی و…. بە جای نگذارد، توسل بە ترور را بە همراە داشتە باشد.
در کل تروریسم ضمن فقدان تعریفی جامع در مورد آن کە جامعەی بینالملل بر آن اجماع نظر داشتە باشند، اما دارای برخی اشتراکات هستند کە همگان آن را تائید میکنند. مانند استفادە از خشونت عریان کە رعب و وحشت را بە دنبال داشتە باشد، در پیش گرفتن هدفی سیاسی تعیین شدە و سرانجام پناە بردن بە مسیری فکری و سیاسی برای جمعآوری نیروی انسانی. این خصوصیات هم در تروریسم داخلی و هم در تروریسم بینالمللی، یعنی تروری کە فاکتورهای دولتی در آن مشارکت دارد بارز است، چە بەعنوان مجری، حامی، مشوق و حتی حامی معنوی.
در جهان امروز ترور دولتی مختص بە کشورهایی میباشد کە دارای سیستمی سیاسی دیکتاتور و بستە هستند و برای حفظ بقاء خود هر نوع فرصت را از گروەهای سیاسی، اتنیکی، ملی، مذهبی و پیروان مذاهب سلب میکند و خارج از چارچوب حاکمیت فرمانراو قرار میگیرند. کشورهای غیرە دموکراتیک و دارای فضای سیاسی بستە از بیم تقویت دگراندیشان، بە هر گونە رفتار تروریستی متوسل گشتە و آن را خفە میکنند. ترور دولتی بەدلیل برخورداری از امکانات و قدرت مالی و نیروی انسانی دولتی وسیعتر و مخوفتر بودە و، همزمان مقابلە با آن نیز دشوارتر است. بەخصوص وقتی کە تنشها و معادلات بینالمللی منجر میشوند تعامل با دولت تروریست از دیدگاە منافع قطبهای مخالف صورت گیرد. ١١ سپتامبر ٢٠٠١ صفحەی مهمی از تاریخ ترور و تروریسم بینالمللی بود. اجماع نظر جامعەی بینالملل در خصوص ماهیت تروریستی طالبان و القاعدە و همچنین همکاری بینالمللی بمنظور مقابلە با آن علیالخصوص در نتیجەی سقوط بلوک شرق و نمایان گشتن نوعی تک قطبی در روابط بینالملل، امیدها را برای نقطە نظرات مشترک بینالمللی درخصوص تعریف ترور و مقابلە با آن افزایش داد.
جمهوری اسلامی ایران بەعنوان حاکمیتی خودسر و دیکتاتور و همچنین دارای ایدئولوژی مذهبی، از ابتدای زمامداری خود بە ترور توسل جستە و بە حذف فیزیکی دگراندیشان خود در داخل و خارج از کشور پرداختە و همزمان دستگاە ترور را علیە عناصر دیپلماتیک و سیاسی و حتی شهروندان سایر کشورها بە جریان انداختە است. اعدامهای ٢٦ بهمنماە ١٣٥٧ در پشتبام مدرسەی “رفاە”، سرآغاز فعالیت دستگاە ترور رژیم بود. دستگاە ترور جمهوری اسلامی بەخصوص در نتیجەی سکوت کشورهای اروپایی روز بە روز افزایش یافت و بر تمامی جهان چنبرە انداختە است. تأسیس سپاە قدس و حزباللە و حمایت از گروەهای تروریستی خاورمیانە و سایر مناطق جهان و همچنین تنش جامعەی بینالملل بر ماهیت جمهوری اسلامی و رفتارهایش در منطقە و جهان، سبب شدە این رژیم تاکنون نیز بە ترور دگراندیشان و مخالفان ایدئولوژیک خود ادامە دهد.
رژیم جمهوری اسلامی ایران همیشە ترور را بەعنوان اسلحەای کارا و مهم برای حذف و از بین برداشتن مخالفان خود بکار گرفتە است. این رژیم بەمنظور ضربە زدن بە مخالفان خود بخصوص نیروهای مترقی و حقطلب ترور را در انواع و اشکال مختلف بەکار بردە است. اقدام و دسیسەچینی برای ضربە زدن فیزیکی بە احزاب، سازمانها و اشخاص مخالف دگراندیش کە تحت عنوان تروریسم دولتی جمهوری اسلامی ایران برای همگان آشناست، هیچ حد و مرزی جغرافیایی را نمیشناسد.
ملت کورد بزرگترین قربانی تروریسم دولتی جمهوری اسلامی است. ترور رهبران کورد بەویژە دکتر قاسملو و دکتر شرفکندی در اروپا نتیجەی سیاست سازشکارانەی اروپاییان با جمهوری اسلامی بود. پروندە میکونوس نخستین رسوایی بینالمللی جمهوری اسلامی بود کە در آن رهبران بلندپایەی رژیم بەعنوان عاملان و آمران ترور دکتر شرفکندی معرفی شدند و روابط دیپلماتیل اکثر کشورهای اروپایی با ایران برای مدتی قطع شد. اما چندی نگذشت منافع اقتصادی، درها را روبە جمهوری اسلامی گشود، تا از همەی فرصتها و امکانات برای از میان برداشتن مخالفان خود در کشورهای اروپایی بهرە جوید.
ترور مخالفان سیاسی و مبارزین کورد و همچنین نابودی دگراندیشان سیاسی و مذهبی از طریق ترور همیشە در اولویت و در صدر کار و برنامەهای رژیم در کوردستان بودە است. دستگاە ترور جمهوری اسلامی طی همین چند سال اخیر نیز بە اقدامات تروریستی بمنظور وارد کردن ضربات مهلک بە جنبش کرد ادامە دادە، کە از ترور شب یلدا در مقر دفتر سیاسی حزب دموکرات کوردستان، ترور چند فرماندە و کادر حزب دموکرات کوردستان و حملەی موشکی بە قرارگاه حزب دموکرات میتوان بەعنوان چند نمونە از این اقدامات نام برد.
اگر “انیس نقاش” کە از سوی دستگاە قضائی فرانسە بە حبس ابد محکوم شدە بود و در جریان معاملەای دو طرفە آزاد نمیشد، اگر قاتلان دکتر قاسملو دودستی توسط دولت اتریش تقدیم جمهوری اسلامی نمیشدند، اگر دستگاە ترور رژیم تحت لوای دیپلماسی در سفارتخانەهای اروپا فرصت فعالیت نداشتند، بە یقین جمهوری اسلامی اکنون بزرگترین دولت حامی پشتیبان ترور نبود کە بە لطف این تسامح اکنون عامل اصلی تهدید انسانیت و منافع خود کشورهای اروپایی میباشد. شاید اقدام جسورانە دادگاە برلین پس از ترور میکونوس و محکوم کردن رهبران جمهوری اسلامی بەعنوان عاملان و آمران این قتل سیاسی، روند اقدامات تروریستی جمهوری اسلامی در سطح بینالملل را کند ساختە است، اما هیچ یک از این فشارها هرگز موجب رویگردانی رژیم از سیاست ترور نشدە است. رژیم سیاسی ایران بە تبع تحولات سیاسی در هر جایی کە برایشان فرصتی مهیا شدە باشد، آنجا را بە میدان اقدمات تروریستی تبدیل کردەاند.
سخن آخر مرگ “انیس نقاش” لبنانی یادآور این است ایدئولوژی مذهبی تا چند میتواند عامل تهدید قوی در جمعآوری تروریستان در کشورهای مختلف جهان بودە و باشد.