انتخابات اخیر ریاست جمهوری در ایران کاملا مهندسی شدە و در حقیقت انتصابی بود.
این انتخابات گزینههای نامزدی برای احراز ریاست جمهوری از سوی ولایت مطلقهی فقیه دایرهی صلاحیت آن در بین خودیهای سرسپرده به این رژیم ایدئولوژیک را تنگتر کرد. این سیستم با رد صلاحیت رئیس مجلس پیشین خود در انتخابات ریاست جمهوری اخیر متعلق به همین حاکمیت را تخته قاپوی مهر غضب رهبر کرد. در حالیکه همین فیلتر برای احراز نامزدی کاندیداهای مجلس هم وجود داشته و دارد. رئیس مجلس پیشین این نظام از همان فیلترینگ رهبری چندی پیش عبور کرده بود اما اکنون در پیچ جدید نامزدی انتخابات ریاست جمهوری نمیتواند بپیچد! این رویکرد پرسشی را بر میانگیزد که چگونه یکی از رئوس هرم حاکمیت بنام قوهی مقننه که اکنون رد صلاحیت شده است، اجازه دارد همچنان در شورای تشخیص مصلحت نظام بماند و در مورد مصالح نظام تصمیم گیری بکند! اگر حیلههای شرعی از نوع آخوندیسم از قبیل اینکه طی استفسار و تفسیری آخوندی با توجیهاتی اعلام شود که در این مرحله با توجه به شرایط کشور- مصلحت نظام ایجاب کرد تا ایشان رد صلاحیت شود- همچنان در پست خود باقی بماند، چگونه این کابینهی جدید میتواند از همکاری یکی از اعضاء رئوس نگهدارنده نظام حاکمیت برخوردار باشد! دوم رئیس قوەی مقننەی پیشین که خود و برادرانش همیشه در هستهی مرکزی قدرت ولایت فقیه حضور داشته و از ارکان اصلی این نظام بودهاند، حال به چه وجهی با رییس قوهی مجریه جدید همکاری لازم را انجام خواهند داد. این بعد از قضیه راه حل آن همچون سایر مسائل براساس آداب و رسومی محفلی آخوندی مورد حل و فصل که نمونهی آن در بیش از چهاردهه حاکمیت این نظام به چشم میخورد که برخی موارد به حاشیه راندن با دادن رانتی از سفرهی حاکمیت و در مواردی هم مورد غضب قرار گرفتن بوده است. اما موذیگری بر مبنای کینهای آخوندی همچنان در بطن این رئیس قوه مقننه پیشین له اکنون عضو شورای تشخیص نظام است، باقی خواهند ماند و در نخستین فرصت نیش زهرآگین خود را به این ریاست و ارکان شکل دهندهی چنین مهندسی برای بر سرکار آوردن چنین رئیس قوه مجریهای را خواهد زد. در گیرودار چنین کشمکشهایی این نظام، بازنده هیچکدام از طرفین نبوده و این مردم بخت برگشتهاند که متضرر اصلی این کشمکشهای داخلی نظام هستند.
تا قبل از این انتخابات، تمامی سیاستهای غلط این نظام که منجر به بن بستهای اقتصادی منجر به بدترشدن وضعیت معیشتی مردم و کوچکتر کردن سفرهی خانوادەها را هدف قرار داده بود. اما اکنون دایرهی صلاحیتهای خودیهای در بطن هستهی این نظام ، سفرهی خوان مشروعیت آنانرا کوچکتر و مورد غضب قرار گرفتهاند. در واقع این نظام در دو حالت خودزنی یا پوست اندازی قرار دارد. اگر مرحلەی خودزنی این نظام بدینگونه تداوم یابد و خامنه ای چندسال دیگری در پست رهبری باقی بماند، این خودزنی باعث روی برگردانی شدیدی که منجر به تغییرات یا متلاشی شدن این سیستم شود را در پی خواهد داشت. اما اگر از مرحلهی خودزنی به پوست اندازی برسد که مراحل چنین پوست اندازی بسته به عوامل دیگری دارد که خود رهبر و رئیس جمهور کنونی اگر دچار تضادی در بین وعدههایی که رئیس جمهور در جریان تبلیغاتش و نوع اندیشهی رهبری نشوند تازه یک شق قضیه و شق دیگر هم بستگی به نوع سیاستهای خارجی و تعامل با دنیای خارج از ایران است. اکنون این رویکردی که نسبت به انرژی اتمی تا به موشکهای بالستیکی که ایران در پیش گرفته است، مورد مقبول آمریکا و همپیمانانش نبوده و برخورد آمریکا و اروپا و قدرتهای منطقهای همچون عربستان و ترکیه دارد.
سخنان مصلحی در مورد ردصلاحیت یکی از افراد شکل دهندهی این نظام (هاشمی رفسنجانی) جای بسی تامل و بررسی دارد. این نظام بر مبنای تئوری آخوندیسم پیرو نوعی نگرش و عملکرد عامیانه و حیلهگرانهی “آخرش خیاط هم در کوزه افتاد” میباشد. پس تکلیف روشن و بسیار باید طبیعی به نظر بیاید که یکی از خالقان چنین تئوری قربانی آن باشد.
شاخصههای تئوری این نظام دارای انعطافی پیچیده ساختاری و بستگی به نوع تفسیر و اجماع نظر تملق گویان نسبت به گفتار فقیه که شخص رهبر میباشد، تعریف و همیشه در حال تغییر هستند. اظهارنظرها درمورد افراد وابسته به تئوری ولایت فقیه طی متغیرهایی آنهم مشروط به مزاج شخص رهبر است. حال اگر تملق گویان رهبر کمی بدین موضوع بیندیشند باید بدانند که هر لحظه امکان دارد که مورد غضب ولایت فقیه که خود را جانشین خدا میداند قرار گرفته و از حلقه یاران چاکر وی نه تنها خارج بلکه مورد عقوبت هم قرار گیرند (نمونه: قتل رفسنجانی و حبس خانگی کروبی و …).
بدین موضوع باید توجه کرد که در این انتخابات، علیرغم تمامی تقلبها و تمهیدهایی که این نظام انجام داد، نتیجهای مطلوب برای نظام نبود. اگر بدون چون و چرایی آمار نظام را قبول داشته باشیم – درصورتیکه چنین چیزی با توجه به حیلههای آخوندی میسر نیست و اشراف کاملی افکار عمومی خارج از نظام نسبت به تقلبهای این نظام دارد – 48.8% واجدان شرایط به پای صندق رفتهاند، پیامی واضح و روشن به حاکمیت داده شد که میزان مقبولیتش بە شدت کاهش یافته است. بعد قضیهی دیگر آندسته افرادی هستند که به پای صندق رای رفتهاند.
افرادی که رای دادهاند به چند دسته تقسیم میشوند. گروه نخست آندستهای که آراء باطله به صندوق ریختند که چهار میلیون و 100 هزار، معادل 6.91 درصد واجدان شرایط را به خود اختصاص دادهاند. این گروه از کارمندان و نظامیان به ویژه سربازان وظیفه یا گروهی مصلحت اندیش برای مهرخوردن شناسنامه در صورت داشتن کاری اداری یا گرفتن امتیازی طبقهبندی میشوند. البته این گروه هنوز مرددند که قربانی باشند یا در صف مردم! گروه دیگر افرادی که در خارج از کشور که بدون استثناء سفیران این نظامند و حجت بر آنان تمام است. اما گروه دیگر از این افراد جانیان، سرسپردهگانی هستند که تداوم حیات آنان بستگی به ماندگاری نظام جمهوری اسلامی دارد. گروه دیگر نیز خواسته و ناخواسته انتخاب قصاب کردهاند. این عده همیشه لایهی خاکستری تا به سیاه جامعهاند و نقش آنان همیشه قربانی در قربانگاه است و به پای خود به قربانگاه میروند و نوع قصاب را که این نظام برای آنان تعیین، انتخاب میکنند.
اگر شاخص مشارکت عمومی را بنابر همان آمار رسمی رژیم ذکر کنیم، مشروعیت سیاسی و میزان مقبولیت این نظام در سطح جامعه به کمتر از 50% سقوط کرده است. دیگر آن شعار هرکس این نظام را قبول ندارد”میتواند از ایران خارج شود” کارکردی نخواهد داشت. هر چند ابعاد این شعار به سخنان محمدرضا شاه پهلوی بعد از انحلال سایر احزاب وابسته به دربار و تاسیس حزب رستاخیز بر میگردد ولی اکنون هم آرشیوی ذهنی چند نسلی برای این طرز تفکر دیکتاتورانه با چاشنی خودی و غیرخودی همچنان موجود و هرازگاهی به جولان سیاسی این حاکمیت آورده میشود. اما نباید از این غافل بود که سراشیبی عدم مشروعیت و نزول کردن آن مشکل است که بتوان آنرا حفظ یا میزان مقبولیت آنرا افزایش داد. اکنون تا حدودی درکی عمومی نسبت به عدم کارایی این نظام پدید آمده است. این نظام در دوران فسردگی و فرسودهگی بسر میبرد. سیاستگذاریهای این نظام موجب ایجاد دو قطبی شدن جامعه و این حاکمیت با بحران عظمیم مشروعیت حداقل در بین بیش از نیمی از جامعه روبروست. این روند دو قطبی شدن جامعه نمیتواند همچنان در این حالت باقی بماند و برای رسیدن به خواستههایی که دارد خواهد کوشید و قطب منفی آن که به هردلایلی وابسته و متعلق به نظام است، نمیتواند در برابر قطب رویگردان از این نظام مقاومت و در حالتی شکننده قرار دارد.