در روز بیست و پنج ماه مه سال ٢٠٢٠ فردی بنام جورج فلوید توسط پلیس آمریکا کشته شد. ویدئوی گرفته شده از صحنهی دستگیری و جان سپردن فلوید توسط پلیس که رهگذران آن را ضبط کرده بودند، افکار عمومی داخلی آمریکا و حتی جهانی را به لرزه در آورد. روز بعد از حادثه افسر پلیسی که عامل قتل فلوید بود همراه با همکارانش بازداشت و پروندهای جنایی برای آنان تشکیل گردید. بعد از گذشت ١٣ ماه از قتل فلوید، دادگاه اقدام به صدور حکم علیه افسر پلیس کرد و او را مجرم شناخت و به ٢٢ سال و شش ماه زندان محکوم کرد.
مرگ فلوید تبدیل به سوژهای برای تاختن بە آمریکا از سوی حاکمیت اسلامی ایران شد. تا جایی که خامنهای بعنوان نفر اول این حاکمیت فرصت را مغتنم و به سخنرانی در اینباره پرداخت و در میانهی سخنرانی خود گفت: “در جنایتی واضح و آشکار مردم را میکشند و عذرخواهی هم نمیکنند و زبانشان هم دراز است.”
اما این سخنان پر آب و تاب خامنهای که نشانهای از عدم شناخت و کوتهبینی بود دوامی نیاورد و قانون کیفری آمریکا فصلالخطابی برای چنین موضوعی شد. هر چند در این رخداد جان انسانی از سوی یکی از آمرین نظم و قانون در جامعه صورت گرفتە شد که بعد انسانی آن همچنان در وجدان بیدار جامعه آمریکا باقی خواهد ماند ولی حاکمیت قانون و مجریان آن اثبات کردند که آن موضوعی که خامنهای و رسانههای حکومتی ایران از آن سخن میگفتند، تنها جنبهی تبلیغی و لاپوشانی برای جنایتهای حاکمیت اسلامی در ایران است. خامنهای میخواست به بهانهی مرگ فلوید توسط افسری پلیس چنین عنوان نماید که حتی در آمریکایی که سیستم دموکراسی وجود دارد، کشتن افراد مباح است و بدین بهانه این حق را به خود و حاکمیت تحت امرش بدهد که هر کشتاری و قتل و عامی کاملا موجه خواهد بود!
زمانی که قانون حکم به مجازات افسر پلیس خاطی را داد در واقع پاسخی به” نمیتوانم نفس بکشم” پیچیده در شبکههای اجتماعی برخواسته از افکار عمومی بود. در صورتیکه هنوز نظام تحت حاکمیت خامنهای که نسبت به زمین و زمان مشکوک و هر کشوری به ویژه متحدان آمریکا و آن کشورهایی که آنها را دشمن مینامد، پاسخی به شعارهای جنبش سبز و در جریان انتخابات دورهی دهم ریاست جمهوری دورهی که فریاد برآورده شد: “دیکتاتور دیکتاتور این آخرین پیام است جنبش سبز ایران آمادهی قیام است” تا به جریان جنایتها و تجاوزها در بازداشتگاه موقت کهریزک “ای رهبر آزاده، تجاوز هم آزاده؟” هرچند سرنوشت کشتهشدگان جریان اعتراضات همچنان نامعلوم و قاتلانی همچون محمدباقر قالیباف تکریم و طی انتخاباتی انتصابی مزد انسان کشی خود را گرفت و اکنون بر کرسی ریاست مجلس حاکمیت تکیه زده است!
کشتارها و قتل و عامهای فراوانی چه از مرتکبین آن توسط پلیس یا دستگاه امنیتی از سوی حفاظت اطلاعات سپاه تا به نیروهای امنیتی وابسته به وزارت اطلاعات و مامورین زندانها اشاره کرد. قتل کولبران در مرزها با شلیک مستقیم نیروهای امنیتی تا شکنجههایی که در جریان اعترافگیری در بازداشتگاهها و زندانها صورت میگیرد، همچنان بدون پاسخ باقی مانده و تنها پاسخ رهبر بدانها ایادی دشمن بوده است.
قتلوعام آبان ١٣٩٨ در اعتراض به گرانی بنزین تنها جواب رهبر بدان این بود که تخصصی در این زمینه ندارد_ در صورتیکه برای فحاشی کردن به آمریکا و کشورهایی که دشمن میپندارد در هر مقطعی که ایجاب کند متخصصی عجیب است_ رئیس جمهور وقت هم حسن روحانی خود را مبرای از آن جلوه داد تا جایی که طی مصاحبهای حسن روحانی گفت: صبح جمعه از خواب بیدار شدم دیدم قیمت بنزین تغییر کرده! این پاسخ دو تن از رهبران نظام به معضلی حاد که گریبانگیر جامعه شد و خود دستگاه حاکمیت مسبب آن بود، است. در طول زمامداری این حاکمیت حتا برای یکبار در مورد هر مسئلهای این نظام نه مقصر و نه انتقادی بدو وارد است! اگر کسانی یا جریاناتی سیاسی انتقادی یا در برابر این نظام مبارزه کردهاند، نتیجهاش برخورد سخت و برنامهریزیهای پلید و توطئهگرانهی این سیستم را در پی داشته است.
سرنوشت قتلوعام تمامی آن معترضان هنوز از سوی این نظام مشخص نشد و جالب اینکه بجای برخوردی قانونی با خاطیان و قاتلان نفس، به شعاری انتخاباتی یکی از کاندایدهای ریاست جمهوری(عبدالناصر همتی) شد که اگر در انتخابات پیروز شود اسامی آنها را اعلام خواهد کرد!
این پاسخهایی بود به مجرمینی که خود حاکمیت و شخص رهبر آنان را سرپرستی میکرد تا به خانوادههای کشتهشدگان و افکار عمومی داده شد!
بعد دیگر قتل جورج فولید به بخش خسارت وارده در جریان قتل او از سوی پلیس بر میگردد که شورای شهر مینیاپولیس در ایالت مینهسوتا آمریکا با خانواده جورج فلوید(آمریکایی آفریقاییتبار) که در بازداشت پلیس جان باخت، به توافق رسیده که ۲۷ میلیون دلار به آنها غرامت پرداخت کند. حال حاکمیت اسلامی ایران تا کنون چه پاسخی به این کشتهشدگان معترض داده راه دور نرویم و بپرسیم چە پاسخی به کشتهشدگان سرنشینان هواپیمای پرواز شماره ۷۵۲ اوکراین داده است. رئیس جمهور کنونی آمریکا با دیدار از خانواده جورج فلوید پس از دلنوایی ابراز امیدواری میکند که نظر هیات منصفه عادلانه باشد، ولی کجا دیده شده رهبر یا رئیس جمهور رژیم خانوادههای مقتولین توسط نیروهای همین نظام دیداری داشته باشند! برعکس بجای دلنوایی هرچند شکلی نه تنها صورت نگرفته بلکه بسیاری از اولیاء مقتولینی همچون پویا بختیاری بجای دلجویی مورد ضرب و شتم و در نهایت بازداشت و راهی زندان کرده است.
کمیته پولیتزر به نوجوانی که از کشتهشدن جورج فلوید، شهروند آفریقایی تبار آمریکا به دست پلیس آمریکا فیلمبرداری کرده بود جایزه ویژه روزنامهنگاری داد. این کمیته با اعطای جایزه به دارنلا فریزر ۱۸ ساله از شجاعت او تقدیر کرده است.
این فیلم به عنوان مدرکی برای متهم کردن درک شوین، افسر پلیس آمریکایی در دادگاه مورد استفاده قرار گرفت بعنوان سندی ملموس علیه پلیس خاطی استفاده شد. در حالیکه در ایران بارها دیدهایم که انتشار دهندگان تصاویر یا ویدئوهایی تا اسنادی از ارتکاب جرم مامورین دولتی و حتی امنیتی اگر منتشر شده است، گیرندهی این ویدئوها تا فاش کنندهی اسناد مورد تعقیب قانون حاکمیت (من درآوردی) جمهوری اسلامی قرار گرفتهاند. در جریان فاش اسناد زمین خواری و سوءاستفادههای مسئولین بازداشت و زندانی کردن یاشار سلطانی نمونهای محرز است. بسیار عجیب است در این حاکمیت بجای آنکه کسانی مجرمند مورد تعقیب قرار گیرند نخست در فکر آنانند که فاش کنندهی بزه را تحت تعقیب قرار دهند چرا؟ بدین دلیل که توهم بهانهدادن بدست دشمن یا اقدام به همکاری با دشمن بطور سهوی و عمدی همچنان در مخیلهی سران و مجریان این نظام وجود داشته و دارد. این نظام دارای خصوصیاتی سیستمی موبوکراسی و شاخصهای رویکردی چنین سیستمی با سیستمی دموکراتیک کاملا متفاوت است. برای همین هرآنچه را که عنوان میکند بدان معتقد و هرگونه رویکردی بر مبنای ایدهای که دارد را مشروع میداند. این سیستم هیچگاه توانایی آنرا ندارد که قابلیت واقع پذیری را داشته باشد. همیشه در پی بهانه تراشی و دروغ پردازی و پاک کردن اصل مسئله بجای پاسخی منطقی بدان میباشد.