برکسی پوشیده نیست که ایران امروز آبستن تحولات غیر قابل پیشبینی است.
در سیاست برای نتیجهگیری تحلیلی وضعیت کنونی یا آینده یک کشور معمولا به آمار و حوادث مبتنی بر وقایع استناد میکنند. نکتەای که از نگاه تحلیلگران در ماههای اخیربه وضوح بدان اشاره شده؛ عدم ثبات در آینده ایران به دلیل اتفاقاتی است که در داخل و خارج در حال روی دادن است.
کرونا و عوارض برخورد با آن که جهان را با خود درگیر کرد، در ایران با سوء مدیریت تبدیل به یک فاجعه علاج ناشدنی شد. خامنەای که در اظهارنظرکردن در خصوص مسائل تخصصی همیشه بی ثبات و متزلزل حرف می زند، ابتدا وارد کردن هر نوع واکسن خارجی را با اظهار فضل خود ممنوع اعلام کرد. او همچنان روسیه وچین را خارج نمیداند! و ظاهرا خارج برایش در درس جغرافیا آمریکا و انگلیس است!
نتیجه؛ ویروس الان با گسترش خود به فاجعه قرن در ایران تبدیل شده است.
بی آبی و بی برقی تبدیل به بحرانی لجام گسیخته شده و دزدی و اختلاس به بهانه تحریم بە اوج خود رسیدە است!
چرا تحریم؟ چون بیت کویین تنها منبع درآمد غیر رسمی بود که جمهوری اسلامی می توانست با پول های کثیف دیگر به بحران سازی در منطقه دامن بزند و این هدف در تحریم و داستان FATF برای حکومت خامنەای در دسترس نبود.
فقر و بیکاری روزافزون در داخل از آستانه خط قرمزها گذشته، مردم مستقیما حاکمیت را مقصر می دانند.
خارج از ایران هم که دیگر بر همه عیان است.
هلال مخرب شیعه که بوش از همان آغاز؛ محور شرارت، اسمش را گذاشته بود اما مشکل اصلی جامعه جهانی با حاکمیت جمهوری اسلامی ست.
ساپورت نیروهای نیابتی و تروریست و خرابکار در خاورمیانه از کیسه ملت در اسارت گرفته شده ایران، اکنون تبدیل به یک معضل بزرگ داخلی خارجی شده است.
جمهوری اسلامی حتی در تولید خیالی واکسن هم به جیب خالی مردم رحم نکرد.
نمونه بارزش همین واکسن برکت بود که اختلاس و دزدی خانوادگی آن به محمد مخبر سپرده شد! معاون اول رییس جمهور انتصابی خامنەای که برای سابقەاش کافیست به گوگل مراجعه کنید.
زدن کشتی های تجاری در آبهای آزاد، حمله به منابع نفتی در خاورمیانه با نیروهای حوثی که توان تولید یک کاسه پلاستیکی را هم ندارند، اما پهباد تولید می کنند و بحران سازی های دیگر در خاورمیانه که بر همگان نتایجش مشهود است.
اینها که گفتیم تنها بخش کوچکی از جنایت جمهوری اسلامی در منطقه است.
به لبنان و غزه و فلسطین هم اشارەای نکردیم که دیگر نمونه و اشاره لازم نیست، اظهرو من الشمس است.
با نگاهی اجمالی به همین ویژگی ها که اشاره کردم و آماری که می توان از دل این بحران سازی درآورد، تحلیل موضوع در به نتیجه رساندن دادەها سادەتر می شود.
جمهوری اسلامی دارد دست و پا می زند و زوال را برای حاکمیت خود مجسم کرده است.
شاید یکدست سازی حکومت دینامیت مناسبی بود تا فاجعه این 42 سال را با جرقهای به زوال نزدیک کند.
اختلاف عمیق میان حاکمیت، با دیکتاتوری توتالیتر بیت رهبری!
نتیجه نهایی مشهود است.
ترور و جنایت دیگر جوابگو نیست.
جمهوری مطلق و دیکتاتور مسلک اسلامی ایران با این دادەها و آمار جهانی نفسهای آخرش را می کشد.
هیچ شوکی هم به این قلب سیاه برای برگشتن به حیات دوباره کارساز نیست.
سیگنال از کار افتادن حیات مصنوعی حاکمیت جبر و ظلم صدایش به گوش می رسد.