منافع ملی عنصر اصلی سیاست بینالملل است کە تصمیمگیرندگان حاکمیت سیاسی هر کشور درخصوص تعیین استراتیژی سیاست خارجیشان با در نظر گرفتن اهداف ملی و رفتار و معاملە با دیگر کشورها بەعنوان رکن اصلی در پیش میگیرند. بە عبارتی دیگر آنچە بە سود و در راستای منافع کشورشان باشد بە نفع خود تمام میکنند و با این دیدگاە با هرگونە تهدید بر کشورشان مقابلە میکنند. اما جمهوری اسلامی یکی از آن کشورهایی است کە در سیاست خارجیاش نە بر پایەی منافع ملی، بلکە براساس ایدئولوژی شیعەگرایی سیاسی بنا نهادە و بە همین دلیل کشور را تا لبەی جنگ بە پیش بردە است و مردم را گریبانگر دەها بحران اقتصادی و اجتماعی کردە است.
“نە شرقی و نە غربی- جمهوری اسلامی” یکی از شعارهای مردم در انقلاب ٥٧ بود کە پس از سرنگونی رژیم شاهنشاهی این شعار بر سر در وزارت امور خارجە زدە شد و تاکنون همچنان بر جای خود باقی ماندە است. ولی در عمل میبینیم رژیم حاکم بر ایران علیە غرب بە مقابلە پرداختە و بە سوی شرق (چین و روسیە) رفتە است. این گرایش بە سوی شرق نە در راستای سود و منافع مردم، بلکە تنها بەمنظور ماندگاریشان و حفظ حکومتشان میباشد آن هم بە ازای بخشیدن و ارزان فروشی تمامی ثروت و منابع طبیعی کشور بە این دو دولت (چین و روسیە). قرارداد ٢٥ سالە با چین و سفر پی در پی مسئولان رژیم بە روسیە در راستای عقد قردادهای اعلام نشدە حاوی مسائلی است کە اثبات کنندە این واقعیتاند.
تضاد منافع مردم و جمهوری اسلامی بە سیاست ایدئولوژیگرایانەی این رژیم باز میگردد کە پس پیروزی انقلاب با سیاست “صدور انقلاب” بە خارج از مرزهایش و گسترش شیعەگری در صدر قرار گرفت و این سیاست همچنان هم ادامە دارد. جمهوری اسلامی کە کشورهای عربی منطقە را بەعنوان تهدید برای خود قلمداد میکند و مدام بەعنوان دشمن بە عربستان و کشورهای غربی بەویژە آمریکا مینگرد، بەمنظور ماندگاریش در رقابتهای منطقەای، سیاستی همیشگی در پیش گرفتە کە بیثباتی در منطقە و ایجاد گروەهای میلیشایی بە منظور جنگ نیابتی و دسترسی بە بمب اتمی و سلاحها کشتار جمعی مانند موشک بالستیک است. این سیاست همیشگی رژیم در عرصەی خارجی سرنوشت مردم ایران را تغییر دادە است و بە این دلیل اکنون میبینیم مردم ایران بە سپر رفتارهای تنشآمیز رژیم تبدیل شدە و در بحرانهای اقتصادی و اجتماعی غرق شدەاند.
تبعات فاجعەبار سیاست خارجی جمهوری اسلامی پیش از هر چیز گریبانگر مردم شدە است. بە لحاظ اقتصادی جمهوری اسلامی سالیانە بخش هنگفتی از بودجەی کشور را بەجای گسترش صنعت، آموزش و پرورش، عمران و آبادانی، ایجاد اشتغال و کاهش خسارات و آسیبهای اجتماعی، صرف پروژەهای امنیتی و نظامی میکند. هزینەهای سیاستخارجی رژیم کە بە منظور پیشبرد سیاست و اهداف گروەهای نیابتی در چندین کشور تخصیص شدە و همچنین برنامەی موشکی و اتمی در کنار کارتل سیاسی- اقتصادی سپاە پاسداران هیچ چیزی برای مردم بغیر از فقر و تهیدستی بە ارمغان نیاوردەاست. برای همین هنگام گسترش اعتراضات سراسری بیش از هر زمانی سیاست خارجی رژیم زیر سوال میرود و شعار “نە غزە نە لبنان جانم فدای ایران” سر دادە میشود.
همچنین عدم ورود شرکتهای بینالمللی درخصوص تولید و تحریمهای آمریکا و کشورهای غربی علیە رژیم حاکم بر ایران کە تبعات سیاست خارجی و حمایت جهموری اسلامی از تروریسم و بحرانآفرینی این رژیم، در کنار فساد مسئولان و اقتصاد رانتی چند برابر گسترش یافتە و بحرانهای اقتصادی منجر بە روند صعودی بیکاری و گرانی شدە است.
در مورد مسألە اعتبار و پرستیژ،جامعەی جهانی رژیم ایران را بەعنوان منبع اصلی تروریسم، جنگ و تنشآفرینی نگاە میکند و همچنین انهدام هواپیمای اوکراینی و برملا شدن دروغهای مسئولان جمهوری اسلامی اکنون هیچ اعتباری برای این رژیم بە جای نگذاشتە است. لذا اعتبار پاسپورت کشور معیاری مناسب برای ارزیابی جایگاە و پرستیژ ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی باشد. پاسپورت ایرانی در میان کشورهای جهان، در پایینترین رتبەبندی قرار دارد و شهروندان با این پاسپورت میتوانند در میان ٢١٨ کشور جهان، بدون ویزا تنها بە ٤٠ کشور مسافرت کنند. کشورهایی مانند ، ترکیە، عراق، افغانستان، زیمبابوە، اریتریە، اتیوپی، نجیریە و آنگولا و….
جمهوری اسلامی اکنون با این وضعیت تراژدیک آمادە نیست در سیاست خارجی خود بازنگری کند انجام دهد و اهم توان خود را بە اصطلاح بر “میدان” نهادە و میخواهد بە هر قیمتی کە شدە در “میدان ” بماند؛ اگرچە در تمامی ابعاد تحت فشار قرار گرفتە است. نخست گروەهای نیابتی و وابستە بە جمهوری اسلامی بە منظور جنگهای نیابتی در منطقە ایجاد کردە است و اکنون بخش از بیثباتی منطقەاند، چە بە لحاظ جایگاە سیاسی و چە بە لحاظ توانایی نظامی هر روز در حال عقبنشینی میباشند، حزباللە در لبنان، حشد الشعبی در عراق و حوثیها در یمن نمونەی بارز از آن هستند و این امر در واقع بە معنای شکست جمهوری اسلامی میباشد.
مسألەی دیگر کە رژیم ایران باید با آن مواجە شود مسألەی برنامەی اتمی است و یا باید با آمریکا و دیگر کشورهای طرف برجام مذاکرە کند و دست از سالها وقت و دەها میلیارد دلار کە صرف بمب اتمی و برنامەی موشکی کردە بردارد یا اینکە اگر تابع اداردەی جامعەی جهانی نباشد با مجموعەی از احتمال و سناریوی دیگر روبرو شود. دستآخر اینکە سیاست خارجی و از سوی دیگر بحرانهایی کە در داخل رژیم آخوندی با آن روبروست جمهوری اسلامی را بە سوی سرنوست محتوم خود کە همانا سرنگونی است سوق دادە و تاریخ کشورهای دیکتاتوری نشان دادەاست هیچ نظام توتالیتر و ضد خلقی قادر بە ادامەی حیات نخواهد بود.
…………………………