جمهوری اسلامی در حالی چهل و سومین سالروز استقرار خود را جشن میگیرد کە در این سالها فجایع بسیاری را بر مردم کشور تحمیل کردە و در سایەی سیاستهای جمهوری اسلامی و شیوەی ادارەی کشور از سوی این رژیم وقوع فجایع بسیار دیگر برای مردم و جامعە محتمل بنظر میرسد. در چنین اوضاع و احوالی بجاست سؤال شود رژیمی کە از کمترین مشروعیتی در میان مردم برخودار بودە و اکنون اکثریت عظیم مردم بە آن پشت کردەاند، چرا تاکنون بر سر قدرت باقی ماندەاست؟ مردم و اپوزسیون جمهوری اسلامی چرا نتوانستەاند خود و کشور را از این وضعیت رها سازند و دلائل بنبست موجود در اوضاع و تحولات جهت عبور از جمهوری اسلامی کدامها هستند؟ چرا جنبشهای اعتراضی بە نتیجە نمیرسند و چرا اپوزیسیون نتوانستە بە آلترناتیو این رژیم بدل گردد؟
نخستین دلیل عبارتست از پراکندگی اپوزسیون. اپوزیسیون جمهوری اسلامی نە تنها نتوانستە است در چارچوب یک پلاتفرم وارد یک اتحاد عمل و تشکیل یک حکومت در تبعید و بدست گرفتن کنترل اعتراضات داخلی و رهبری آن گردد، بلکە هنوز شمار کثیری از آنها بخش اعظم انرژی خود را علیە یکدیگر بکار میبندند. بعبارتی دیگر جمهوری اسلامی فشار چندانی را از سوی اپوزیسیون و نیروهای سیاسی علیە خویش احساس نمیکند، رژیم آسودەخاطر بە حیات خود ادامە میدهد و مخالفانشان نیز علیە یکدیگر سنگر گرفتەاند.
تفرقە و اختلاف نظر فکری عمیق میان روشنفکران و نخبگان جامعە کە اجتماع بە گفتەها و عملکرد آنها چشم دوختەاست، دلیل دیگر بقای این رژیم است. بخشی از روشنفکران بە انقلاب و تحولات عمیق و رادیکال اعتقاد دارند، اما بخش دیگر هوادار رفرم و مبارزەی عاری از خشونت میباشند و هستند کسانیکە نکات دیگری را بر تحولات سیاسی ترجیح میدهند. هوادارن انقلاب و سرنگونی رژیم معتقدند کە جوهر استبداد رژیم غیر قابل تغییر است و تا جمهوری اسلامی بر مسند قدرت باشد، در پرتو قبضە کردن کلیەی مراکز کشور هیچگونه تغییر و تحولی در بسترهای اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی قابل تصور نیست.
در قبال، هواداران مبارزەی عاری از خشونت بر این باورند کە هرگونە حرکت رادیکالی حتی اگر بە سرنگونی نظام سیاسی کشور نیز منجر گردد، یک حاکمیت سیاسی خودکامە و غیر دمکراتیک جایگزین رژیم سابق خواهد شد و بر این اساس هوادار اصلاحات آرام و تدریجی حاکمیت سیاسی غیر دمکراتیک و استبدادی فعلی هستند.
صدای سوم جامعە نیز ساختار سیاسی را از قوارەی کلی کشور متمایز میکند و معتقد است کە با رشد عمیق در بخشهای اقتصادی، فرهنگ و جامعە، نظام سیاسی نیز ناچار از تحول و پوست اندازی میگردد حاکمیت جمهوری اسلامی نیز با مدیریت ویژەی خود مانع از بە نتیجە رسیدن این گفتمانها گشتە و آنها را کاملا مهار کردەاست.
مشکل دیگر فراروی ایجاد یک همپیمانی میهنی جهت تغییر نظام سیاسی و دمکراتیزە کردن کشور از سوی اپوزیسیون، گرفتار بودن در چنبرەی مجموعە ارزشها و ایدئولوژی و دگماتیزمی چون حفظ تمامیت ارضی کشور است، آنهم در حالیکە حکومت بیکفایت و فاسد و غیر مسئول با بهرەگیری از این فرصت، راحت و آسودە خون مردم کشور را بە شیشە ریختەاند. اپوزیسیون نگران کە بخش کثیری از آن در قلب کشورهای اروپایی و غربی زندگی کردە و روزانە دمکراسی و حقوق و آزادیهای مردم در این کشورها را بە عینە مشاهدە میکنند، باید بە این نکتە باور بیاورند کە تمامیت ارصی خاک ایران در صورت ایجاد هرگونە تغییرات احتمالی تنها و تنها در گرو تأمین و تضمین حقوق ملی و حقوق برابر کلیەی ملتهای تشکیل دهندەی این کشور میباشد.
نیروهای اپوزیسیون باید سریعا این مرحلە را پشت سر گذاشتە و با توافق بر اساس منشور سازمان ملل متحد، اعلامیەی جهانی حقوق بشر و میثاقهای مربوط بە آنها، تغییر قانون اساسی کشور و جایگزینی یک قانون اساسی نشأت گرفتە از ارادەی آزاد مردم، تأکید بر دمکراسی، حقوق ابتدایی و مساوی همەی ملیتهای کشور، جدایی دین از دولت و پیریزی نظام سیاسی کشور با شرکت همه و بدون حاشیە راندن هیچ طرفی، بە آلترناتیو مورد اعتماد مردم و نیز جامعەی جهانی گردند. سپس تلاشهای خود را حول این موضوع متمرکز سازند کە جهت گذار از جمهوری اسلامی بە یک انقلاب دیگر نیاز هست، یا بە هر طریق و شیوەی دیگری باید جمهوری اسلامی بزانو در آوردە شود.
انقلاب جهت سرنگونی جمهوری اسلامی بە سازماندهی گستردە، برنامەریزی شدە و فعالیتهای گستردەی هدفمند نیاز دارد کە با توجە بە یک جامعەی متفرق تحت فشار بنیادها و دم و دستگاههای سرکوب و استبداد، سخت و دشوار مینماید. اما هنوز دیدگاهها حول محور جنبش عمومی و تودەای سازماندهی شدە از بالا بە پایین دور میزند، دلیل این امر نیز بە تجربەی تاریخی تحولات سیاسی در ایران بازمیگردد کە مردم حرکت و سازمان تحت نظارت و کنترل “رهبر”ی را میپسندند و تحولات مناسبی است. البتە در اینجا نیز سؤال این است کە این مجال و فرصت مناسب چگونە فراهم میگردد، چە کسی آنرا فراهم میسازد و مردم چگونە خود را با آن تطبیق خواهند داد؟
همە میدانند کە در حال حاضر زمینە برای خیزشهای تودەای مناسب است. طی همین مدت در جلسەی سری “قرارگاه ثاراللە” کە اسناد آن افشا شدەاست، آمدە بود کە طی ١٠ ماه گذشتە تظاهرات و اعتراضات سە برابر سال گذشتە بودە است. بحرانهای اقتصادی کە در بیکاری، تورم و گرانی تجلی یافتە است در کنار بحرانهای اجتماعی و مدیریت ناکارآمد حکومت فاسد و کوچکتر کردن هرچە بیشتر حلقەهای مورد اعتماد هستەی قدرت شرایطی پدید آوردەاست کە رژیم جهت خاموش کردن آن تنها و تنها زبان اسلحە و سرکوب را سراغ داشتە باشد.
در چنین اوضاع و احوالی علیرغم ارادەی رژیم جهت سرکوب خشن، اعتراضیات بە نتیجە خواهند رسید اگر چند فاکتور ارزش خود را بازیابند بیش از هرچیز گرچە هیچ اعتباری برای جناح اصلاح طلب رژیم نزد مردم باقی نماندە، اما توهم رفرم در حکومت بە شیوەی سادە و آسان هنوز بر سیمای جامعە هویداست؛ این تردید و توهم باید زدودە شود.
اپوزیسیون باید بخود آید و بتواند اعتراضات داخل کشور را رهبری و سازماندهی نماید. همچنین باید این توهم را کنار بزند کە رژیم قدرتمند است و قادر بە سرکوب هرگونە اعتراضی است. در حال حاضر شاهدیم کە نیرو و توان حکومت در خارج از مرزهای خویش روز بروز کاهش مییابد و رژیم با تمام توان تبلیغاتی خویش میکوشد شکست و ناکامیهای خود را پردەپوشی نماید. نمونەی رژیمهای دیکتاتوری کە بسیار مستبدتر از جمهوری اسلامی بودە و با خیزشهای مردم سرنگون شدەاند، بسیاراست. رژیم اقلیت چندصدهزار نفری از سپاهیان و بسیج و نیروی مسلح و مراکز امنیتی برایش باقی ماندە کە بدون تردید نمیتوانند در برابر موج میلیونی مردم مقاومت نمایند. اما همه چیز در گرو لزوم گفتگو، درک متقابل، توافق نیروهای تحول طلب برسر مبانی مشترک و بە میدان یک اپوزیسیون مسئولیت پذیر است و این مهم نیز همەی نیروها و طرفهای سیاسی مخالف رژیم را متعهد و مؤظف میسازد.