اخیرا طی دیداری رسمی رئیس جمهور ایران رئیسی با همتای خود پوتین در مسکو دیدار کرد. از همان ابتدای ورود به مسکو هیچگونه پرتوکلی دیپلماتیک در شان یک رئیس جمهور در مورد رئیس جمهوری ایران رئیسی از سوی میزبان اجراء نشد. در زمان پیاده شدن در فرودگاه تشریفات پرتوکلی ورود یک رئیس جمهور که باید در راس آن رئیس جمهور کشور میزبان باشد، نه به فرودگاه آمد و نه در راس هیأت استقبال قرار گرفت! اینگونه برخوردی از سوی رئیس جمهور روسیه-همان پوتین- که مدتهای مدیدی است سکاندار سیستم سیاسی روسیه است دلایلی مختص به خود دارد که برای فهم و درک بیشتر باید به پیشینهی آن و عدم رعایت تعادل سیاسی در رفتار جمهوری اسلامی پرداخته شود.
یکی از موارد چنین رفتاری به ساختار اقتصادی فروپاشی شدهی روسیه بر میگردد که برنامهی هستهای ایران توانست اقتصاد فلج و بیمار این کشور را نجات دهد! عقبهی چنین رویکردی به دیپلماسی بسیار ضعیف ایران در زمان فروپاشی جماهیر شوروی و عدم داشتن دیپلماسی قوی و زنده و نداشتن مراودات بینالمللی جهانی در برابر سهم خود در دریای خزر بر میگردد. از زمان بر سرکار آمدن جمهوری اسلامی بدلیل فرومایهای حاکمان این سیستم، تمامی ابعاد عملکرد آنان در عرصهی دیپلماسی و بینالمللی هم ابعادی فروماندهای و پست بودنسطح پرستیژ سیاسی را بهمراه داشته است. بحثی در مورد اقتداری که سران این سیستم عنوان مینمایند فقط در برابر مردم تحت سلطهی این سیستم مصداق دارد. بر زبان راندن داشتن اقتدار سیاسی تا به نظامی تاریخ مصرفی کاملا داخلی و یکی از اهرمهای گویشی برای روکش ذهنی سرکوبگر این سیستم برای سرکوب مردم و هرگونه ندای مخالف در پساگفتار واژهی همکاری با دشمن و منکوب کردن انواع مخالفت همهی اقشار مردم تحت حاکمیت این سیستم است.
هرچند نوام چامسکی در کتاب دولتهای فرومانده مبحثی را در مورد سیستم سیاسی خود آمریکا و رویکردیهای آن را در برابر برخورد با انواع دیکتاتوری به تصویر میکشد! اما نباید از این غافل بود که این نقد سیاسی متوجه خود دولتمردان آمریکاست و نقاط کوری از نحوهی رفتار و نگرش آنان و تنوع رفتاری و برخورد با دیکتاتوریرا به تصویر میکشد! حال زمانی که با چنین تئوری روبرو میشویم، جایی برای ظهور نئوکانهای جهانی و حتی آمریکایی- نوام چامسکی آنانرا خطرناکترین حاکمان تازه جهان مینامد-ظهور و عنان حاکمیت سیاسی را در دست میگیرند. از جملهی این نئوکانهای سیاسی میتوان به رهبران کنونی روسیه و چین اشاره کرد که با داشتن چنین رویکردی در عرصهی جهانی حضور دارند و معادلات سیاسی و اقتصادی را بر مبنای رعایت توزانی محافظهکارانه به تعاملی سیاسی و دیپلماسی میپردازند. رویکردی که اکنون در قبال ایران و سایر کشورهای غربی دارند نمونهای محرز چنین رفتاری است.
در چنین حالتی و پیدایش چنین شرایطی سیاسی در کشورهای فروماندهای همچون ایران که دارای ساختاری بسته و تولیدکنندهی بله قربان گویانی هزاربرابر بدتر از سیستم حاکمیت جماهیر شوروی- گورباچف علنا بدان اعتراف نمود -پیدایش لومپینزیسمی عنان گسیخته را عیان میکند. تا جاییلومپنیسیم چنان پیشروی کرده که حتی نمیتوان نام لومپنیسمی سیاسی را بر آننهاد!
این لومپنیسم افسار گسیخته اکنون همچون خورهای تمام نظام سیاسی حاکمیت جمهوری اسلامی را میخورد. ورشکستگی سیاسی این سیستم تا جایی ریشه دوانده است که برای حفظ اقتدار پوشالی سران این نظام در هر عرصهای- اشخاص ناکارآمد که جای خود را دارد- موجبات خیانتهایی را به مردم تحت سلطهی خود بیش از پیش همچون مشروعی در نظرشان جلوه میکند. اکنون حفظ این نظام با هر شیوهای و در هر مدلی خواه آمیخته با خیانتی هرچند وسیع مباح جلوه میکند.
در جریان برنامهی اتمی و بعد از نقض قرارداد طرف آلمانی، شرکتهای روسی پای به میدان گذاشتند. این زمان ورود روسها مصادف بود با روسیه باقیمانده از فروپاشی شوروی با اقتصادی بیمار و از جانب دیگر عدم وجود منابع کافی برای حفظ و نگهداری کلاهکهای اتمی موجود در این کشور بود. هزینهای را که روسیه از ایران برای ساخت نیروگاه بوشهر از جمهوری اسلامی گرفت نه تنها باعث ترمیم و بازسازی قدرت هستهای روسیه شد بلکه موجبات جان گرفتن اقتصاد این کشور هم شد تا در حالتی رکود شدید و حتی انزوای اقتصادی تا به سیاسی بدر آید. چنانکه در ایران بعد از خمینیو خامنهای بعنوان رهبر همچون نفر اول تمام کنندهی هر مسئلهای برای نظام است. بوریس یلتسین هم موجبات ظهور و به عرصه آمدن پوتین را فراهم کرد و از سال 2000 به بعد پوتین بعنوان نفر اول سیستم روسیه نقشی همچون خامنهای دارد با این تفاوت که دارای دو پارادایم متفاوت یکی اسلامی و دیگری سوسیالیست است.هرچند تمامی هم غم پوتین حفظ روسیه در مکان و جایگاهی برتر در سطح جهانی و دستیابی به منابع و منافع برای کشور خود میباشد و برعکس او، خامنهای هم با حمایت از تروریسم و ایجاد گروههای جهادی در پی بر هم زدن نظم در منطقه و از دست دادن منابع و کشاندن کشورش به انزوای سیاسی و اقتصادی است.
از دورهی تزار روس تا کنون روسیه همیشه با ایران در مراوداتیمقتدرانه بوده و هست. همیشه سران روسیه در کمین از تزلزل و نالایقی سران ایران سود جستهاند. دلیل آنهم به عدم کفایت سران ایران در ادوار مختلف به ویژه معاصر تا به حاکمیت کنونی و…بر میگردد. موج جهانی شدن و بستن دربها از سوی سیستم حاکمه ایران و خوانشی تام ایدئولوژیکی که سران این حاکمیت دارند موجبات عقب ماندگی و عدم همراهی جامعهی تحت سلطهی این حاکمیت با جوامع دیگر است. زمانیکه در راس حاکمیت رهبران آن تماما از روحانیونی یک شاخه مذهبی دینی هستند، بین این روحانیون مسلمان(شیعه) و عصر حاکمیت کلیسا و روحانیون مسیحی بر اروپا تشابهی به وضوح عیان است. با چنین پارادایمی که سران این حاکمیت دارند،چنینرفتاریاز جانب پوتین کاملا طبیعی به نظر میرسد. ریشخند پوتین در جریان دیدار با رئیسی نمونهای بارز از فروماندگی و ورشکستی سیستمی است که در عرصهی بینالمللی جایی برای مانور ندارد و مردم تحت حاکمیتش هم نوعیت حکمرانی آنان جان به لب شدهاند. زمانیکه برای حفظ بقاء بر کرسی حاکمیت در ایران انواع قرارداد از هستهای تا به واگذار کردن میدانهای گازی به روسیه در قبال حق وتویی که روسیه در شورای امنیت سازمان ملل دارد تا اگر قطعنامهای علیه ایران صادر شد آنرا وتو نماید، این تحقیر در دیپلماسی را در پی خواهد داشت.
دیپلماسی از این نوع باید بر آن نام دیپلماسی حقارت نهاد که طرف دیگر دیپلمات یا مقامی ارشد کشور میزبان بدلیل شناخت از سطح شخصیت و نوع رفتار حکومت با مردم و روابط بینالمللی که دارد، برخوردی این چنین داشته باشد. عرصهای که سران این حکومت آنرا به بن بست رسانده و دیپلماسی در بن بست نتیجهای جز اینرا در پی نخواهد داشت.