تحولات پیش روی ایران و بحران عظیم پناهجویان در آینده
نیشنال اینتریست – مایکل روبین / برگردان از انگلیسی: کمال حسنپور
پناهندگان اوکراینی از بیم حملەی روسیە بە مهاجرت خود ادامە میدهند. اما شمار آنان مانند پناهندگان سوری فلەای و نامشخص نیست. ولاديمير پوتين رئيس جمهور روسيه مانند همتای سوریاش بشار اسد بەطور عمد مردم عادی را هدف قرار داده تا از این طریق و با تحت فشار قرار دادن اروپائیان آنان را بە سازش ناچار کند. بنابر آمار رسمی سازمان ملل متحد، جنگ اوکراین هماکنون سبب شدە کە ٣ میلیون نفر از این کشور مهاجرت کنند درحالی کە این آمار شامل افرادی نمیشود که از شرق بەسوی ارمنستان و آسیای مرکزی مهاجرت میکنند، جایی که هزینههای زندگی در آن بسیار ارزانتر است. این امر اوکراین را تنها طی چند هفته پس از سوریه و ونزوئلا به یکی از کشورهای پناهندەساز تبدیل کرده است. بەاحتمال زیاد اواکرین برای مدت زمانی کوتاە در این جایگاە خواهد بود. جمعیت سوریه ۱۷٫۵ میلیون نفر بود؛ ونزوئلا ۲۸٫۴ میلیون و اوکراین ۴۴٫۱ میلیون است، این درحالیست کە جمعیت ایران نزدیک به دو برابر اوکراین و افق بیثباتی بەوضوح در آن قابل مشاهده است.
تحولات در درون رژیم در راە است، نه بەدلیل تغییرات بینالملل، بلکه بەاین خاطر کە علی خامنهای بەدلیل کهولت سن بە مرگ نزدیک است. در حالی این مسئلە در میان تحلیلگران سیاسی و افکار عمومی رایج است کە خامنەای بە این دلیل ابراهیم رئیسی را بە مقام ریاست جمهوری منصوب کرد تا در آیندە مسئلەی جانشینی وی را بەعنوان رهبر آسانتر کند، اما انتقال قدرت بدون مشکل آرزویی دوردست است. خامنهای دارای مرجع و کاریزمای سلف خود، خمینی نمیباشد و پس از مرگش، سخنانش مشتری چندانی نخواهد داشت.
مقام رهبری تا حدی دارای سود و منفعت است کە انتقال قدرت را مبهمتر و پر پیچ و خمتر نمودەاست. خامنهای فاسد است، وی در طول ٣٣ سالی کە قدرت را در اختیار داشتە، میلیاردها دلار را از منافع تجاریی زیر نظرش جمعآوری کردە است. مقام رهبری در ایران نه تنها به معنای کسب قدرت مطلق است بلکە فشار و محدودیتهایی کە دموکراسی بەوجود میآورد را هم شامل نمیشود (رهبری بە عنوان بالاترین مقام در میان تمامی ارکان قدرت) و درنهایت ثروت هنگفتی را نیز در انحصار خود قرار میدهد. با در نظر گرفتن و نادربودن انتقال قدرت، مرگ خامنهای به معنای دومین تغییر قدرت در بیش از چهلوسه سال گذشتە است بنابراین هیچ انگیزهای برای انتظار و صبر بیشتر برای رسیدن بە رهبری جود ندارد. از این رو تمامی افراد بلندپرواز میخواهند وارد این سیستم بیثبات شوند.
سپاه پاسداران نیز در این کشمکشها شرکت خواهد کرد. در سال ۱۳۶۸ ارکان مختلف رژیم ایران بر سر رهبری خامنەای بە توافق رسیدند، زیرا وی ضعیف بود. خامنهای برای جبران نقاط ضعفش و نبود پایگاە و موقعیت سیاسی، رابطه سودمند متقابلی را با سپاه برقرار کرد: او تصمیم گرفت با هر محدودیتی کە اقتدارش را زیر سوال ببرد مقابلە کند و سپاە حاضر شد از تحکیم کنترل خامنهای بر رقبای سیاسیاش حمایت کند. سپاه پاسدارن طی این ٣٣ سال از زمامداری خامنهای صدها میلیارد دلار بە یغما بردە است و نمیخواهد به پادگانها بازگردد و همچنین خود را در دام جنگ سیاسی با رهبر جدید بیندازد. در عوض سپاه پاسدارن تلاش میکند تا راه را بر همه کسانی که قدرتی بر آنها ندارد، ببندد تا به مقام رهبری نرسند.
جنگ بیرحمانهای در پیش خواهد بود. هرگاه خلاء رهبری در ایران به وجود آمده است، نیروهای نظامی تمام توان خود را صرف پایتخت کردهاند و به گروههای سیاسی ناراضی و مناطق حاشیەای کشور اجازه پر کردن این خلاء را دادەاند. کشورهای همجوار به ندرت جرأت درگیر شدن در جنگ را دارند این را از بحران آذربایجان در سال ۱۹۴۶ که نخستین بحران واقعی جنگ سرد بود میتوان فهمید، که در آن اتحاد جماهیر شوروی سعی کرد از ضعف ایران در سالهای پس از حمله بە این کشور و برکناری رضا شاه در سال ۱۹۴۱ بهره ببرد. پس از مرگ خامنەای، انتظار میرود نه تنها روسیه، بلکه کوردهای عراق، ترکها، سعودیها و پاکستانیها از گروههای مورد نظر خود حمایت کنند، حتی اگر در تهران نباشد، در مناطق مرزی ایران اقدام کنند.
در جریان هر جنگ داخلی مردم قربانی اصلی میباشند، اما سپاە پاسدارن و نهادهای افراطی سعی میکنند وضعیت را کنترل کنند و ممکن است برای این کار مردم عادی را هدف قرار دهند. اگر بلافاصلە بە عراق پس از حمله آمریکا نگاە کنیم: گروههای شبه نظامی وابستە بە مقتدی صدر افراد تحصیل کرده و طبقه متوسط را در میان همه گروههای مذهبی هدف قرار دادند، زیرا میدانستند که اینها هرگز از صدر حمایت نخواهند کرد. سیاستمداران غربی مشتاق حذف و فرار افراد متخصص و نخبە بودند اما برای برخی از مناطق که نمیخواستند بر پایههای سیاسی و فرهنگی رقابت کنند، توسعه مثبتی بود. حرکت روبه رشد اعتراضات در ایران به این معنی است که شمار زیادی از ایرانیان اگرچه اکثریت هم نباشند، امیدوارند جمهوری اسلامی سرنگون شود. این به نفع طرفداران سرسخت تجربەی شکست خورده خامنهای در اخراج ایرانیان ناراضی از کشور نیست زیرا دیگر آنان نمیتوانند ثابت کنند که جمهوری اسلامی چیزی جز دیکتاتوری توقف ناپذیر در لباس روحانیت نیست.
مشکلات اقتصادی کە در انتظار ایران است احتمالا بە همان شیوە سبب ایجاد مشکلاتی جدید خواهند شد. نه تحریمها و نه کوید-۱۹ نمیتوانند مشکلات اقتصادی ایران را به طور کامل توضیح دهند. به گزارش بانک مرکزی ایران، تمامی ثروت این کشور بهترین ابزار برای تعیین جهت اقتصادی، حتی پیش از خروج دونالد ترامپ رئیس جمهوری آمریکا از برجام و تحمیل فشار حداکثری توسط مایک پمپئو وزیر امور خارجه علیه اقتصاد رژیم اسلامی ایران که رو به قهقراسهت بود. این به معنای یک ضعف اساسی اقتصادی است که رساندن میلیاردها دلار هم نمیتواند جهت آن را معکوس کند. خلاصه اینکه نظارت خامنهای بر اقتصاد ایران کمر این اقتصاد را به زمین زده و به سمت فروپاشی در حرکت است.
انقلاب داخلی در ایران میتواند منجر به مهاجرت ده میلیون پناهنده شود. شمار کمی از آنها میخواهند به سمت شرق یعنی افغانستان بروند، آنگونه که نسبت به پناهندگان سوری رفتار کردند، کشورهای عربی نمیخواهند پناهندگان ایرانی را پناە دهند، و این بدان معناست که پناهندگان به سمت شمال و قفقاز و سپس از طریق ترکیه به سمت غرب و اروپا مهاجرت میکنند. رهبران اروپایی ممکن است این طور فکر کنند کە پس از موج مهاجرت پناهندگان سوری و هماکنون اوکراین ظرفیت پذیرششان تکمیل شدە، اما احتمالا موج جدیدی از مهاجرت پناهندگان در راە است