جنگ اکراین و به بنبست رسیدن دوران تک قطبی، کشورهای غربی به ویژه آمریکا را نه تنها با چالش جدی بلکه با معضلی برای حفظ پرستیژ و حتی میسیون برای غربیان علیالخصوص آمریکا را نشان میدهد. حال اگر این جنگ ابتدایی برای جنگی خونین و شروع جنگ سردی دیگری فرض شود، باید در آن برای رسیدن به توازن قدرت موتاسیونی جدی و پارالل بوجود آید.
یارگیری برای متحدین دو قطبی اکنون در جریان جنگ اکراین با ابتکارآفرینی آمریکا در حال انجام است. تقریبا اجماعی هم در این رابطه بخصوص از سوی کشورهای غربی اروپایی تا نقطهای که منجر به جنگی اتمی نشود، وجود دارد. به همین دلیل ماکرون، رئیس جمهور فرانسه در کارزار انتخابات ریاست جمهوری کشورش میگوید: اروپا در حالت جنگی است و فرانسه باید بدون ورود به جنگ بدین جنگ خاتمه دهد. بوریس جانسون نخست وزیر انگلیس هم با دادن بستههای کمکهای مالی و تسلیحاتی (با نام بردن از زلیسنکی بە عنوان دوست خوبم) از مشارکت مستقیم در این جنگ حذر میکند. اینگونه ملاحظاتی که از سوی دو دولت اروپایی (فرانسه و بریتانیا) مسلح به کلاهکهای هستهای و دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل و همپیمان آمریکا با توجه به آمادگی روسیه برای جنگ جهانی سوم و اعلام آن کاملا منطقی به نظر میرسد. زیرا دسترسی آسان روسیه به خاک این دو کشور و در معرض خطر بودن بیشتر آنان تا به آمریکا، نقطهی حذر این دو کشور به ورود مستقیم به جنگ اکراین میباشد.
اگر در دنیای سیاست عرصهی بینالمللی، دو قطبی یا چند قطبی شدن جهان در حال شکلگیری باشد -نشانه و فاکتهای موجود نشان از قرار گرفتن در این مسیر دارد- سیمای جدیدی از این قطببندی و متحدان در برابر یکدیگر -برخلاف جنگهای اول و دوم جهانی که متحدین و متفقین وجود داشتند- دیده میشود. این نوع از اتحاد که در جبههی غرب همکلامی در آن از پرهیز کردن از ورود به جنگی، جهانگیر است. در صورتیکه علنا اکراین که سنگر نخست یا همان خط مقدم غربیهاست، اقدامات و کمکهای آنان از پشت جبهه بە اکراین بدور از نظر روسیه نیست! با چنین رویکردی دولت چین از موافق بودن با طرح تحریمهای روسیه از سوی غرب دارای رأی ممتنع یا مخالف است کە نشانهی دیگر گرایش نرم این کشور بسوی ایجاد قطب مخالف با غرب میباشد.
جمهوری اسلامی ایران پیش از جنگ اکراین، خود را در جبههی روسیه و چین قرار داد. همکارهای تنگاتنگ ایران و روسیه از دورهی خروج شرکت زیمنس از نیروگاه اتمی بوشهر و جایگزینی شرکتهای روسی در برنامه اتمی و بعد از آن در بعد جنگ سوریه و حتی دادن فضا -پایگاه هوایی نوژه همدان- به روسیه برای موشکباران نیروهای مخالف با دولت دمشق علنیتر شد. روابط ایران و چین در جریان جنگ ایران و با عراق از خرید تسلیحات تا اعزام سپاهیان در دههی هفتاد شمسی برای یادگیری آموزشهای نظامی و موشکی و بستن قراردادهای تجاری گسترده تا قرارداد ننگین سند جامع همکاریهای ٢٥ سالهی بین دو کشور ادامه دارد. ماندن در این جبهه برای به چالش کشیدن غرب به ویژه آمریکا هزینههای هنگفتی برای ایران و نظام بە بار آوردە است. با توجه به اینکه دو نظام سیاسی چین و روسیه در فرم مدرن و بدور از پارادایم دینی و در واقع بر مبنای نظام سیاسی مدرن استوار بر رئال پولتیک و تأمین امنیت ملی و داخلی خود در عرصههای مختلف- خواه سیاسی تا به اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی و…- برای کشورهای خود به پیش میروند، جمهوری اسلامی در جایگاه رعیتی، نه متحد یا در کسوت ائتلافی در برابر آنان قرار خواهد گرفت.
دو نظام روسیه و چین که از سوی روسایی با رفتاری مدرن اداره میشوند که براساس عقیدهی ویلیام گلاسر انسان مدرن غیرمسئول میبایست مسئولیتی قبول یا انتخاب کند، مسئولیت سران این دو نظام تعریف وظایفی در قالب کشور خود را بر عهده دارند و در برابر سایرین در عرصهی سیاسی همان نمادهای انسان مدرن غیرمسئولیتپذیر- به عقیدهی شوستروم بر این که انسان مدرن یک سلطهجو است- در چنین ارتباطی رفتاری سلطهجویانه در پیش گرفتهاند. نتیجه اینکه این دو حاکمیت سلطهجو نقش تحت سلطهبودن را برای جمهوری اسلامی ایران تعریف کردهاند.
تفکر سران جمهوری اسلامی در خصوص اینکه حق وتوی این دو کشور عضو دایمی شورای امنیت سازمان ملل بتواند مانعی برای تحریمها یا مداخلهای نظامی بینالمللی در مورد برنامهی هستهای ایران باشد، ابتدا به ساکن غلط است. با نظر به اینکه نظم جهانی براساس فاکتهایی که ابرقدرتها آنرا در چارچوب روابط بینالملل بین دولتها تنظیم کرده و ماشهی اجرایی آن را هم در داشتن حق وتو برای خود تعریف کردەاند، فرصتی برای عرض اندام سایر دولتها در امتیازگیری از داشتن سلاح اتمی به سایر کشورها را نخواهند داد. از این روی جمهوری اسلامی با عدم این خوانش باید هزینهی چنین توسلی به چین و روسیه آنهم بە شیوههای استعمارگونه و عبدوارانه را در عرصههای سیاسی تا به اقتصادی و… بپردازد.
بعد دیگر عدم توجه به کشورهای باشگاه هستەای همچون هند و پاکستان و کره شمالی از سوی سران جمهوری اسلامی است. کره شمالی کە محدودیتها و تحریمهای گستردە عملا این کشور را در فقر و فلاکتی ویرانگر غرق کردە و سران ایران هم با دنبالهروی از چنین روشی در حال حاضر نیز چنین وضعیتی برای کشور رقم زدەاند. وضعیت هندوستان و پاکستان در بعد اقتصادی و مشکلات معیشتی مردمان این دو کشور نیز باعث شدە تا دولتمردان این دو کشور نه تنها به داشتن سلاح اتمی افتخار نکنند بلکه در صدد برقراری روابط حسنە با کشورهای ابرقدرت به ویژه غربی برآیند. دلیل عمدهی آنهم بە این برمیگردد که هستهای شدن بدون دارای حق وتو در شورای امنیت سازمان ملل هیچ امتیاز سیاسی یا قدرتی مافوق را نە برای هند و نه برای پاکستان و حتی کرهشمالی بە ارمغان نیاوردە است. پس این هزینههای هنگفتی که سران جمهوری اسلامی برای دستیابی بە سلاح اتمی بر مردم تحمیل کردهاند کاملا بیهوده و خیانتی نابخشودنی به کشور است. ایجاد چنین موانعی برای جلوگیری از رفاه مردم و توجیه کردن آن به هر عنوانی نمیتواند کار و رسالت حکومتی مردمی باشد. حکومتی مردم نهاد که خواستگاهش در بطن جامعه باشد، هیچگاه چنین ریاضتی را برای بیش از چهار دههای بر مردمش تحمیل نخواهد کرد. در حال حاضر نیز این نظام هر روز در حال تجربەی محدودیت و انقباض بیشتری در عرصههای حیاتی و پویایی هر نظام خودکامه قرار گرفته است. این سیستم دیگر نخواهد توانست همچون قدرتی منطقهای یا متحدی در صفوف چین و روسیه قرار گیرد و بیشتر طعمهای برای این دو کشور خواهد بود. همچنان که در دیدار رسمی پوتین با رئیسی عملا تعریف جایگاه ایران در انتهای همان میز بلندی بود که پوتین در معادلات تعاملی خود ناگفته به تصویر کشید.