نخست بە این مسئلە میپردازم چرا روسیە جنگ را میبازد. سپس دیدگاە و نظرات خود درخصوص چگونگی این شکست را بە میان میگذارم. شاەکلید این شکست آشنایی با دکترین نظامی شوروی-روسیە است. این چهارچوب رویدادهای کنونی را تجزیە و تحلیل کردە و ما را در پیشبینی عملکردهای روسیە یاری میرساند.
تصاویر خبرگزاریهای روسیەی فدرال حاکی از عقبنشینی گستردەی ارتش این کشور است. بەطور بدیهی نمایان است کە روسیە از طرحهای نخستین خود بە منظور تصرف کیف و کنترل اوکراین دست برداشتە است. برای همین تحقق اهداف سیاسی عملیات Z دور از دسترس بە نظر میرسند. تغییر رژیم و تصرف (نسبی؟) اوکراین رخ نخواهد داد. آنچە بیشتر جای توجە است، تغییر نوع طرح مباحث درخصوص این جنگ است. همانطور کە میبینیم آنها تا ٢ی آوریل نقشەی “پیروزی در عملیات ویژە” را منتشرە میکردند، اما پس از ٢ آوریل، در مورد “اجرای آن” بحث بە میان میآید. در واقع، این عقبنشینی سریع هیچ ادعایی را برای پیروزی در جنگ بە جای نمیگذارد.
روسیە این عقبنشینی را چگونە تحلیل کردە است؟ ژنرال فومین گفت: “ما فرمان دادەایم کە بەشیوەی نمایان، در چند جبهە فعالیت نظامیان را در کیف و چرنیهف کاهش دهیم. فرض ما بر این است کە کیف هم چنین تصمیمی اتخاذ کند و شروط را برای همکاری در آیندە فراهم سازد.” اما این بە معنای عادیسازی نیست. سرگئی شویگر کە در دستگاه تبلیغاتی نقش اساسی را بر عهدە دارد گفت نخستین مرحلەی عملیات ویژە با “موفقیت بە پایان رسیدە است.” تواناییهای نظامی اوکراین تضعیف شدە و، برای همین روسیە میتواند اقدامات خود را بر اهداف اصلی، “آزادسازی دونباس” متمرکز سازد.
برخی از طرفها هماکنون بە روسیە در خصوص این موفقیت تبریک میگویند و نتیجەگیری کردەاند کە ” دامنەی اهداف عملیات ویژە از آنچە تصور میكردیم محدودتر بودە است.” این بەمانند کپیبرداری از یک کتاب است. اهداف نخستین Z محقق نشد، برای همین هر دستاورد احتمالی مانند اهداف اصلی ترسیم میشود. بسیاری از ناظران حامی روسیە میگویند، عقبنشینی از شمال، اقدامی واقعی است: روسها برای حملەی بزرگ در شرق خود را آمادە میکنند. این خطا نیست. در واقع، روسها از طریق دونباس بە شرق حملە میکنند. اما این تحلیلگران احتمالا اقدامی از سر ناچاری را بعنوان کار ثواب جا میزنند.
عقبنشینی روسیە از شمال بیانگر آن است کە امری تاکتیکی و حساب شدە نیست. ممکن است اطلاعات من دقیق نباشد، اما تصاویر کاروانهای نظامی انتقالی بجاماندە از روسیە نشان میدهد کە آنان در حال فرار بودە و آنجا را ترک میکنند و هر آنچە سریع و قابل انتقال نباشد را بە جای میگذارند: توپخانە، موشکانداز، سیستم دفاع هوایی. این واقعە چطور روی داد؟ برای پاسخ بە این سوأل ضروری است بدانیم “قبل” از عقبنشینی روسیە تنشها چگونە پیش میرفت. کدام مناطق تحت کنترل روسیە بودند؟ تحلیلگران این طرحها را بە سخرە گرفتە بودند کە “تنها جادەها”ی این مناطق را نشان میداد کە تحت کنترل روسیە بودند. علیرغم این “نقشەی جادەها ” بەتنهایی واقعیت داشتند و تحلیلگران درمعرض اشتباە قرار گرفتند. ستریکلف افسانەی “خاک بەهم پیوستە” را افشا میکند و میگوید دستکم روسیە در شمال تنها کنترل منطقەای طولانی و باریک اطراف جادەها را در دست دارند. در واقع روسها “تنها جادەها” را در کنترل داشتند. بە گفتەی ستریلکف ، روسها کنترل مناطق بین شهری شمال و شهر چرنیهیف و سومیان را در اختیار نداشتند. برای همین خطر تکرار وضعیت جنگی زمستان ١٩٤٠ وجود دارد، وقتی نیروی کوچک فنلاندی، متجاوزین روسی را محاصرە و شمار زیادی از آنان را کشتند. فنلاندهای با استفادە از تاکتیک چریکی در زمستان نیروهای شوروی را منهدم کردە بودند. اواکرینیها در مدتی نە چندان دور نقش مؤثری درخصوص استفادە از چنین تاکیک را در تابستان خواهند داشت. وقتی “کشور سرسبز” است و درختان پوشیدە با برگ توانایی رزمی چریکهای اوکراینی در مقابل نیروهای نظامی روسیە را بالا خواهند برد.
ستریلکف بە این نتیجە میرسد کە روسها هیچ راە دیگری در پیش ندارند مگر اینکە از شمال عقبنشینی کنند و خود را برای حملەی دیگر بە منطقەی دونباس آمادە سازند. وی میگوید: “من در واقع شکی ندارم کە پس از دست رفتن فرصت طلایی در نخست ماە جنگ، نیروهایمان بتوانند نیروهای اوکرینی را در دونباس محاصرە و نابود کنند. متأسفانە میبینیم کە فرماندەهی نیروی نظامی اوکرین نسبت بە روسیە ماهرانەتر عمل میکنند.”
این حادثە چگونە رخ داد؟ چطور نیروی نظامی روسیە کە ظاهرا بسیار نیرومندتر است در اواکرین اینگونە شکست خوردند؟ بیشک، بسیاری بر این باورند شکست نخوردە است. اتفاقا این افراد بیشتر اوقات پیشبینی شکست اوکراین را طی چند روز یا چند هفتە کردە بودند کە البتە اکنون آنان این را بە باد فراموشی سپردەاند. ناکامی بخشی چشمگیر از تحلیلگران درخصوص پیشبینی اصولی جنگ Z، بە سە دلیل بود. نخست، آنان بیش ازحد در خصوص نیروی نظامی روسیە- شوروی بزرگنمایی میکردند (یا بهتر است بگوئیم اشتباه فهمیدە بودند). ثانیا، آنان نیروی نظامی اوکراین را جدی تلقی نمیکردند. ثالثا آنان اهداف سیاسی روسیە را نادیدە گرفتند.
اصلاحات در نیروی نظامی شوروی تنها ظاهری و روکشی بود و نیروی نظامی شوروی ابزار جنگی مؤثری داشت کە برای: “پیروزی در جنگ هستەای”، “برداشت سیبزمینی” و “مهار دولتهای وابستە بە خود” ساختە شدە بود. ببینید: ابزار جنگی چند منظورە بیشتر اوقات در هیچ کدام از آن کارامدی چندانی ندارند.
برای همین تمامی شاخەهای نظامی برای جنگی توسعە یافتە بودند کە بە میزان بالایی از سلاح هستەای در آن استفادە شود کە تماما در برابر با یک جنگ عادی متفاوت است. اجازە دهید تفاوتها را با چند مثال از ماشین جنگی انتقال نیروی پیادە دوران شوروی، بی ام پی- ١ را توضیح دهم.
این ابزار عادیترین ابزار ترابری و ماشین نظامی نیروی نظامی شوروی/ روسیە و همچنین یکی از منفورترین ابزارهای جنگی این کشور بود. در حالی کە نامش مخفف ماشین جنگی انتقال نیروی پیادە است ، اما سربازان خط مقدم جنگ آن را گور دستەجمعی نیروهای پیادە میخواندند. در افغانستان و همچنین در چچن سربازان بر این باور بودند سوار آن بشوی بهتر است تا اینکە داخل آن جای بگیری. چرا؟ زیرا ورقهای کناری آن چنان نازک بود کە بییشتر اوقات با گلولەی تفنگ و ترکش توپ سوراخ میشدند. آنچە از همە بدتر بود این بود کە بی ام پی- ١ هیچ مقاومتی در مقابل انفجار قدرتمند یا مین ضد تانک نداشت. سربازان در صورت انفجار مین، نمیتوانستند از آن خارج شوند و در داخل آن میسوختند. چرا؟ زیرا داخل آن از دیدگاە اورگونمی (مناسب با جسم انسان) غیرقابل استفادە بود. داخل آن بیش از حد تنگ بود. در دوران شوروی بە ارگونومی توجە نمیشد. اکنون این سوال پیش میآید چرا شوروی اقدام بە توسعە و تولید انبوه چنین ماشین جنگی شکنندەای کرد؟ آنان چرا نزدیک بە ٢٠٠٠٠ بی ام پی-١ را ساختند؟ زیرا آنان خود را برای جنگ هستەی آمادە کردە بودند و بی ام پی-١ علیالخصوص بدین منظور ساختە شدە بود. ماشین جنگی انتقال و جابجایی نیرو مخصوص جنگ هستەای، در حین جنگی عادی بسیار بی فایدە است.
حال بە طرح جنگ هستەای اتحاد جماهیر شوروی بپردازیم. جنگ هستەای قرار بود با تلاش و هماهنگی تمامی شاخەهای نیروی نظامی اجرا شوند. قرار بود با تولید سلاح هستەای استراتژیک کە “بخش اصلی عملیاتها را تشکیل میداد” شروع شود و پس از اقدامات استراتژیکی هستەای، نیروی نظامی اقدام بە آغاز حملەی زمینی و هوائی کند. در جنگ عادی حملەی شوروی قرار بود با آتشبار سنگین توپخانەهای سکوهای متحرک اجرا شود. در جنگ هستەای، با پرتاب موشک مجهز بە کلاهک هستەای از سکوی متحرک. آتش توپخانەای سکوی متحرک دیوار آتشین متحرکی است کە دشمن را منهدم کردە و بەعنوان پردەای دفاعی بەمنظور حملەی زمینی بە کار بردە میشد و از آن در جنگ جهانی اول و دوم بەشیوەای وسیع استفادە شدە بود و در جنگ جهانی سوم نیز از آن استفادە میشود، اما اکنون بااستفادە از سلاح هستەای تاکتیکی. نیروهای شوروی قرار بود با پرتاپ موشک مجهز بە کلاهک هستەای از سکوی متحرک پیشروی کنند. برای همین این ماشین جنگی برای پیشروی در مناطق ویران شدە با سلاح هستەای ساختە شدە است، زیرا بی ام پی-١ مقاومت بیش از حدی در برابر تشعشعات هستەای داشت، اما بدنەی آن نازک بود و برای عبور از رودخانە ساختە شدە بود.
نیروهای شوروی قرار بود از میان کشورهای ویران شدە با سلاح هستەای عبور کنند. برای همین ماشین جنگی ترابری در برابر تشعشعات هستەای دارای مقاومت بسیار، اما توان رزمی و زرهی کمتری داشت. زیرا در هر صورت مقاومت در کشورهای ویران شدە با سلاح هستەای ناچیز است. (رجوع کنید بە بی ام پی -١کە در اختیار اسد سوریە بود).
میتوان از طریق گوگل هزاران تصویر تسلیحات انتقالی روسیە را جستجو کرد کە در اوکراین آنها را با جوش کردن و آویختن ابزارهای دیگر مقاومسازی میکردند تا اندکی دیگر بە کارایی آن بیفزایند. بخشی از آنان بیش از حد فرسودەاند و این مبین این واقعیت است کە روسها در یک جنگی عادی گرفتار شدەاند کە خود را برای آن آمادە نکردە بودند. از این منظر بر این باوریم کە سرنوشت نیروی نظامی شوروی/ روسیە بیش از حد شاعرانە است. تجهیزات و تسلیحاتی کە دەها سال بە منظور قتلعام هستەای ساختە شدە بود، اما هیچ وقت این فرصت برایش مهیا نشد تا مورد آزمایش قرار گیرد.
جدا از جنگ هستەای، نیروی نظامی شوروی وظیفەی دیگری نیز بر عهدە داشت. یکی از آن وظایف برداشت سیبزمینی بود، منظورم از این هم بەشیوەی واقعی و همچنین متافوری است. نیروی نظامی قرار بود، در صورت درخواست از آنان، تمامی خلاءهای اقتصادی و بازار کار شوروی را پر کند. آنها مشغول برداشت سیبزمینی بودند، زیرا از اوائل بهار تا اواخر پاییز، نیروی نظامی شوروی مشغول امور کشاورزی بودند. آنان زمینها را شخم زدە، بە آبیاری مزارع پرداختە و وسعت خیرەکنندەی سیبری و ازبکستان را درو میکردند. هیچ کس نمیتوانست از این وظایف شانە خالی کند. حتی نیروی هوایی شوروی کە در مجارستان مستقر بود، ناچار بود در مزارع کوبا کار کند. کارمندان موشک هستەای، ملوانان نیروی دریایی، نیروی هوایی، نیروهایی کە در اروپا مستقر بودند، همگی مجبور بودند وسائط نقلیە و نیروی کار بە مزارع اعزام کنند. در عمل میتواند گفت تواناییهای نظامی شوروری در فصل کشاورزی در سطح نازلی بود. این بر ارتقاء درجات نظامی هم تأثیر میگذاشت. زیر نیروی نظامی مجبور بە کار کشاورزی در مزارع بود و این مدیران ارشد و کارآزمودە در زمینەی کشاورزی بودند کە ارتقا درجە میگرفتند، نە افسران ماهر. این همچنین دلیل عدم موضعگیری نیروهای نظامی در حین فروپاشی اتحاد جماهر شوروی را توضیح میدهد. فروپاشی شوروی در آگوست ١٩٩١ روی داد، زمانی کە بسیاری از نظامیان در مزارع بودند. در آخر نیروی نظامی شوروی / روسیە مجبور بود دولتهای اقمار شوروی را مهار کند. این جوهر عقلانیت عملیاتZ را توضیح میدهد. این مانند جنگ نقشەای برایش طرحریزی نشدە بود. آنان این عملیات را مانند عملیات دانوب در سال ١٩٦٨، طرحریزی کردە بودند. منابع روسیە آشکارا بر آن صحە میگذارند.
“این عملیات مانند عملیات چکاسلواکی در سال ١٩٦٨ طرحریزی شدە بود. از تمامی نقاط وارد شوند و یک دولت جدید تأسیس کنند، اما نتواستد آن را عملی کنند. یک ماە آزگار وانمود کردیم همە چیز بە خوبی پیش میرود و با نیروی کوچکی کە برای جنگی همەجانبە آمادە نشدە بود همزمان از ٨ نقطە اقدام کردیم.” این اظهارات دیمیرتوف است. شهروند اوکراینی طرفدار روسیە کە بعدها بە روسیە فرار کردە و خود را برای انتقام آمادە ساخت. وی یکی از کادرهای سیاسی نیروی نظامی بود و بەاین امید بە ارتش روسیە ملحق شدە بود کە پس از تصرف اوکرین از سوی روسیە حاکمیت جدیدی در این کشور دایر کند. او اینک میداند کە شکست خوردەاند. در حالی کە ناظران روسی آشکارا میگویند کە عملیات Z مانند دانوب در سال ١٩٦٨ طرحریزی شدە بود، تنها شمار کمی از تحلیلگران غربی را میشناسم کە علنا “عملیات Z ” را بە عملیات دانوب تشبیە میکنند. یکی از آنان ادوارد لوتواک است کە شکست روسیە را دقیق بە این دلیل پیشبینی کردە بود. در حالی کە روسها بە امید پیروزی فوری بودند، این عملیات قرار بود یک نبرد خیلی فوری باشد. این یعنی تکرار عملیات “دانوب”، وقتی کە اتحاد جماهر شوروی قیام چکاسلواکی را سرکوب کرد و بە بهار پراگ پایان داد. اینجا منظورم بطور عینی است نە متافور.
عملیاتZ و دانوب دارای چە نقاط مشترکی هستند؟ نخست اهداف سیاسی آنان. در هر دو وضعیت مسکو بە رهبری سیاسی یک کشور اروپای شرقی و حیات سیاسی آزاد غیر متعهد معترض بود. این غیرقابل قبول بود و باید مانع آن میشد. در چکاسلواکی و همچنین در اوکراین، مسکو میخواست بە “آشفتگی” (یعنی حیات سیاسی بدون محدودیت) در کشوری کە وابستە بە مسکو است از طریق زور و عملیات پلیسی پایان دهد. این عملیات پلیسی را باید ارتش انجام میداد، خیلی سریع، و با کمترین مقاومت. برای کاهش مقاومت بە پایینترین سطح، این تجاوز باید غافلگیر کنندە باشد. برای همین تدارکات این جنگ در هر دو وضعیت با “مانور” پوشش دادە شدە بود. عملیات تجاوزکارانەیZ با تصمیم اتحاد در بلاروس، در “دانوب” با مانور “نیمن” کە فرصت را برای تجمع نیروی بزرگی در مرز چکسلواکی مهیا ساخت. در سال ١٩٦٨ و همچنین در سال ٢٠٢٢ سربازان نمیدانستند عازم کجا هستند، حتی فرماندهانشان نیز از آن اطلاع نداشتند. درست قبل از عملیات، فرمانی از طریق رادیو بە فرماندهان ابلاغ شد. فرمان رادیو تحت نام “ولتاوا – ٦٦٦ ” بە این معنا بود کە پاکتی مهر و موم شدە را باز کنند کە حاوی دستوری است کە باید در اسرع وقت اجرا شود.
در هر دو وضعیت چکسلواکی در سال ١٩٦٨ و اوکراین ٢٠٢٢، متجاوزین مشکلات تفکیک تجهیزات نظامی خود با نیروهای مقابل خود را داشتند. برای همین در سال ٢٠٢٢ ابزار خود را علائم “Z”،”V”،”O” و با خطوط سفید در سال ١٩٦٨ نشانە کردە بود. این برای جداسازی “ما” از “دیگری” بود. در چکسلواکی فرمان دادند تمامی تجهیزات نظامی سربازی را کە خطوط سفید نداشتند از کار بیاندازند و اگر مقاومت کردند، منهدم سازند. همزمان، نیروهای شوروی اگر با نیروهای ناتو مواجه میشدند اجازەی حملە بە آنان را نداشتند. احتمالا همان فرمان در سال ٢٠٢٢ دادە شدە است. دو عملیات دانوب و Z با حملەی هوایی بە فرودگاەها شروع شد. در سال ١٩٦٨ خواستە شد بەدلیل “پحادثە”ای بە هواپیمای ترابری شوروی فرود در فرودگاە پراگ دادە شود. هواپیما فرود آمد، نیروی هوایی پیادە شد و فرودگاە را تصرف کرد و راە را برای دیگر تصرفات هموار کرد تا نیروهای این کشور بە آسانی فرود آیند. عملیاتZ نیز چنین شد. عملیات با بمباران نیروی هوایی و پیادە شدن در فرودگاە اصلی، در فرودگاە هوستمل در نزدیکی کیف کلید خورد، اما اوکراینیها همزمان بە سوی آنان آتش گشودند. در ویدیویی کوتاە کە از شروع حملە بە فرودگاە اوکراین ضبط شدە، نخستین مراحل عملیات Z شباهت بسیاری بە عملیات دانوب ، یعنی با استفادە وسیع از بالگرد ترابری کنترل فرودگاەها را دست بگیرند و سپس نیروی بیشماری با همین بالگرد با آنجا انتقال دادە میشوند. اما حملەی هوایی Z تبعات و سرنوشت زیانبارتری نسبت بە دانوب را برای مسکو رقم زد. اوکراینیها برای مقابلە با نیروی هوایی روسیە آمادگی بیشتری داشتند. در هر صورت، سربازان چترباز تا حد زیادی مانند پولیس فربەشدە قادر بە مقابلە با ارتش عادی نیستند. برای همین جای تعجب نیست کە منهدم شدند. اگرچە تجاوز ٢٠٢٢ عین ١٩٦٨ بود، اما مقدمات بدی برایش تدارک دیدە شدە بود. در حملەی ١٩٦٨ بە چکسلواکی نیروی عظیم ٥٠٠٠٠٠ نفری در دو موج آمدند. در موج نخست ٢٥٠٠٠٠ تن بە جلو یورش میبرند و بقیە دنبال آنان میآیند، کشور را تصرف میکند و از خطوط تأمین تجهیزات محافظت میکند.
عملیات Z با تعداد بسیار کمتری شروع شد. در روزهای پایانی فوریە تنها ١٩٠- ١٦٠ هزار سرباز روسی از مرزهای اواکرین گذشتند. آنان مانند ١٩٦٨ بە پیشروی پرداختند، اما موج دومی در کار نبود تا کشور را تصرف و امنیت خطوط ارتباطی را حفظ کند. پوتین انتظار مقاومت از سوی اوکرینیهای را نداشت و براین باور بود کە آنان تسلیم میشوند. پوتین و بخشی از تحلیلگران غربی تأثیر فرهنگی فاجعەی دونباس را کە همدلی با روسیە را در شرق اوکرین از بین بردە بود را دست کم گرفتند. حاکمیت روسیە بر دونباس کابوسی واقعی بود. حتی دستگاە تبلیغات رسمی در روسیە بە خطای استراتیژیک روسیە درخصوص موضع مردمی اوکراین اعتراف کرد. آنان بە اشتباە بر این باور بودند کە اوکراینیها مانند مردم روسیەاند و استقلال اوکراین را نباید جدی گرفت. همزمان آنان با مقاومت سرسختانە و اعتماد بە نفس بسیار مواجه شدند. عملیات تجاوزگرانە مانند دانوب با نیروی کمتر اشتباه بزرگی بود. چرا؟ زیرا اوکراینیها منتظر بودند. آنان خود را برای جنگی پارتیزانی و برای جنگ در عمق نیروهای دشمن آمادە کردە بودند. نیروهای پیادە بە تمامی معنا مانند لهستان برای این نوع جنگ آمادە شدە بود. پیشروی سپاە z و بر جای گذاشتن زمینی کە آنجا را تصرف نکردە بودند فرصت مدیریت این نوع جنگ را بە اواکرینیها کە خود را برایش آمادە کردە بودند بە خوبی داد. در نتیجە، جنگی وسیع و پارتیزانی شروع شد کە ارتش روسیە و خطوط ارتباطی و تدارکاتی آن را هدف قرار دادە بود. سورپرایزی دیگر دشواری حملە بە برخی نقاط در شهرها و بەخصوص در مناطق صنعتی است، آن هم وقتی کە مدافعان این اماکن مصر بر مقاومت و دفاع جانانە باشند. حتی در شدیدترین بمبارانها هم برخی زندە میمانند تا مقابلە کنند. ماریاپول این را بە بهترین شیوە اثبات کرد.
روسها تصویری وحشتناک از جنگ مشابە با جنگ جهانی اول در شرق اوکراین را ترسیم کردەاند. خط مقدم سپاە z بەطور مداوم بە سنگرهای مستحکم اوکراینیها حملە میکنند. خسارت بیش از حدی بە روسها وارد میشود بدون آنکە قادر بە پیشروی باشند، اما فرماندهان باز هم آنان را بە خط مقدم اعزام میکنند. مانند آنکە ستریلکوف بە آن میپردازد. اکنون آنان چە کسانی را برای این حملات گسیل میدارند؟ مردم دونباس. آنان “سربازگیری کامل” را در دونباس و لوهانسک اعلام کردەاند و مردم را بە خطوط جنگ اعزام میکنند. این اقدامی زیرکانە است. زیرا آنها سرباز روسی نیستند، پس از این طریق میتوان آمار رسمی تلفات را در سطحی پایین نگە داشت.
بە وضعیت رقتبار سربازان دونباس بنگرید. آنان وظیفەی سنگین جنگ شرق اوکراین را بر عهدە دارند. آنان را با تصاویر افراد مسلح قدیروف در تیک توک مقایسە کنید. بە یاد داشتە باشید، آنان کە در تصاویر خوب ظاهر میشوند، جنگجوها نیستند. آنها کە میجنگند در تصاویر دیدە نمیشوند. در مورد توان نظامی ارتش روسیە، بیش از حد اغراق شدە است. در عین حال نیروهای اوکراینی هم تماما دستکم گرفتە شدە بودند. حتی ستریکلف با بی میلی اعتراف کردە بود کە “فرماندهان اوکراینی نسبت بە روسیها آزمودەتر و کارکشتەترند.”
اوکراین بەطور واضح بیش از توان نظامیاش میجنگد. این کشور دارای نیروی پیادەی جنگندە با اعتماد بە نفس بالا است کە با اتکا بە نیروی توپخانەای علیە ارتش روسیە میجنگد. همچنین دارای نیروی هوایی ویژەای است کە بە شهرهای محاصرە شدە امداد میرساند و بە نیروهای روسیە میتازد بدون آنکە نیروهای دشمن از آن مطلع گردد. در آخر، اوکراینیها دارای مدیریت و فرماندهی نظامی کارکشتەای میباشند کە نە تنها از تجاوز روسیە مطلع بود، بلکە همچنین بەطور دقیق شیوەی عملکرد آنان را پیشبینی کردە (البتە با استفادە از مدل روسی) و پاسخ مؤثر را آمادە کردە بودند کە این برای روسها غیرمنتظرە بود. اکنون کە بە مرور گذشتە میپردازیم، همە چیز منطقی بە نظر میرسد. اوکراینیها در سال ٢٠١٤ با شکست دردناکی مواجە شدند، اما ازپای نیافتادە و خود را نباختند. هر باخت و شکستی نیز کە موجب نابودیت نشود، ترا نیرومند خواهد ساخت. هیچ چیزی مانند شکست زبونانە و تهدید حیاتی کە پشت ترا بە خاک نمالیدە است منجر بە انقلاب و دگرگونی سازمانی نخواهد شد. باز با نگاهی بە گذشتە، ضعف ارتش روسیە منطقی بە نظر میرسد. میشود. چرا روسها نمیتوانند نیروی پیادەی خوب و بهینەای در اوکراین داشتە باشند؟ تا حد زیادی بە این دلیل کە نیروی پیادە این چنینی تهدید سیاسی علیە کرملین است. پوتین مایل بە وجود نیروی پیادە با اعتماد بەنفس بالا و مهارنشدنی نیست.
همچنین با توجه بە اطلاعات ارایە دادە شدە بە پوتین در خصوص جنگ اوکراین (نهادهای متمایل بە روسیە)، اغراق در توان نظامی روسیە منطقی و موجە مینمود. کارکنان از دادن اخبار ناگوار بە دیکتاتور اجتناب میورزند و آنچە را کە باب میل وی باشد بە وی اطلاع میدهند. او در حبابی این چنینی گرفتار شدە است.
مشکلات اطلاعرسانی نادرست و غیر دقیق ماورای تفاوتهای دیکتاتوری و دموکراسی است. دلیل اصلی بسیاری از اطلاعات غلط بە فرهنگ نادرست آن باز میگردد. افسران فرمان و دکترینهای تحمیل شدە را زیر سوال نمیبرند و بیشک از آن جانبداری بە عمل میآورند تا از جانب مردم بە چالش کشیدە نشوند.
جای تعجب است تحلیلگران غربی تا چە حد ارتش روسیە را جدی گرفتند، حتی شگفتانگیزتر این است کە آنان تا این میزان سپاە اواکرین را دست کم گرفتند. جهان ارزیابی ارتش اوکراین پس از سال ٢٠١٤ را نادیدە گرفتە بود.