هانا آرنت، فیلسوف و نظریهپرداز آلمانی در تدوین ایده “ابتذال شر” که بعدها مفهوم آن مورد مناقشه بسیاری قرار گرفت، بر این باور بود که رژیمهای توتالیتر تنها در پی قدرت و حاکمیت نیستند، بلکه فراتر از آن، فضای امر سیاسی را هم یکسره منهدم میکنند. خانم آرنت در شکلگیری انتقادی این نظریه، نقدی داشت بر نگاه فرانسوا ولتر که معتقد بود؛ قدرت یعنی مجبور کردن دیگران برای انجام عملی که میل من است. نیز تعریف ماکس وبر جامعه شناس آلمانی که می گفت؛ قدرت يعنی هر امکانی که در يک رابطهی اجتماعی بتوان ارادهی خود را برغم مقاومت ديگران به کرسی نشاند.
اعتراضات روزهای اخیر در ایران که حکومت با عملکرد غلط خود موجب گسترش آن شده است، در واقع همخوانی مفهوم این دو تعریف از قدرت است. نکتەای که باید در همین آغاز به آن اشاره کرد این است که در نامگذاری این اعتراضها اصطلاح “انقلاب گرسنگان” تعریف نامربوطی بوده که تعدادی از مفسرین به آن اطلاق دادەاند.
جمهوری اسلامی حکومتی دیکتاتور مآب و سرکوبگر بوده که شواهد این ادعا را میتوان از عملکرد دوران حاکمیتش به وضوح ملاحظه کرد. تقویت دستگاه سرکوب و عدم توجه به مطالبات مردمی از نشانههای این نظام عقیدتی بوده که در هر مرحله تاریخی به آن به عنوان ابزار پاسخگو استفاده شده است.
کاستیهای این حکومت از همان آغاز شکلگیری آن به وضوح خود را نمایان ساخت. تمرکز قدرت در راس هرم که به شخص ولایت فقیه ختم میشد باعث گردید روز به روز طبقه فرودست جامعه به سقوط نزدیک شدە و طبقه متوسط شاکله خود را از دست بدهد. مدیریت غلط اقتصادی با مجموعەای از مدیران کار نابلد و فساد گسترده در ساختار مدیریت کشور از عوامل ابتدایی این نابسامانی بود که از سوی دیگر سرازیر کردن سرمایه و درآمد مملکت به جیب گروههای نیابتی با انگیزه تروریسم، شعله خشم مردم را بیش از پیش افروختەتر کرد.
رفته رفته این مصیبت شکل عیان تری به خود گرفت و راهکار حاکمیت را که تنها به خشونت ختم می شد فعالتر کرد.
اعتراض برای احقاق حق و مطالبەگری در سالهای اخیر هم خود را به حاکمیت نشان داده است، اما دراین وهله نابهنجاری برگرفته از سومدیریت سفره مردم را هدف خود قرار داده بود. رفتارهای اعتراض آمیز در دو هفتەی اخیر نیز که در بسیاری از شهرهای ایران شاهد آن بودیم، تخریب و آتش زدن حوزه های علمیه و مراکز پایگاه بسیج در پاسخ بە سرکوب خشن دولتی بود که آسیبشناسی آن میتواند کمک کند تا ریشههای این نارضایتی را بهتر دریابیم.
هانا آرنت در دادگاه اورشلیم و محاکمهای که برای آیشمن، از سران جنایتکار نازی روایت می کند اظهارات آیشمن است. آیشمن در جریان محاکمە خود را از فعل ارتکاب جنایت مبرا ساختە و می گوید؛ ما همه تابع دستورات هیتلر بودیم و ارادەای از خود نداشتیم، جز انجام وظیفه!
در سرکوبهای 88 و 96 و98 در ایران با دیدن رفتار سرکوبگرانه مزدوران دولتی اعم از نظامی یا در لباس شخصی، آنچه که موحشتر از صحنههای دهشتانگیز با دوربینهای مردم ضبط شده، خوی وحشیگرانه دستگاه سرکوب است که بارها در شبکەهای اجتماعی آنها را مشاهدە کردەایم.
به آتش کشیدن بنرهای خامنەای حوزەهای علمیه به عنوان مرکزی برای تربیت و صدور آخوند به جامعه در پاسخ بە سرکوب حکومتی نشانەای بارز از تنفر عمیق مردم از این چرخه تولید روحانی است. نمادی که با حاکمیت خود در این لباس با ادبیات سفسطهگرایانه نقش تعدیل دیکتاتوری را دراین چند دهه ایفا می کرد و اکنون به مظهر تنفر تبدیل شده است. و در پی آن پایگاههای بسیج که سازماندهی و هدایت نسلی فاقد خرد و اندیشه را به عهده دارد که در آن مراکز، حاکمیت تیغ را به دست زنگی مست میسپارد.
نکته آنجاست که همین سرکوبگران پس از مدتی کوتاه به خارج از ایران میگریزند و در اظهارات خود همان جمله آیشمن را در کلمات دیگر تکرار می کنند تا خود را تنها مجری دستورات بیت رهبری معرفی نمایند. یا همان روحانیونی که از قدرت کنار گذاشته میشوند و دوران پسا قدرت خود را در مظلومیتی تصنعی و التماسجویانه به انتها میرسانند.
تجربههای سیاسی جامعه امروز ایران با اعتراضاتی که در روزهای اخیر به شکلی گسترده شاهد آن بودیم، ما را بیشتر به نظریه تطابق هانا آرنت از جوامع دیکتاتور مآب و توتالیتر با دیدگاه فلسفی میل به قدرت در جهان امروز نزدیک می کند.
آرنت در جایی مخالفت خود را با این نظریه مائو عیان میکند که میگفت؛ قدرت از لوله تفنگ بر میآید و آن را یگانه عامل تحمیل میدانست. قدرتی که از لوله تفنگ در طول تاریخ بر مردم تحمیل گشته دیری نپاییده که سیر سقوط خود را تجربه کرده است.
توجیه سرکوب به بهانه فرامین بالادستی در دنیای امروز محلی از اعراب ندارد و اعتراضات برخاسته از مطالبات اجتماعی میتواند زندگی فردی همین عوامل سرکوب را نیز شامل شود.
ابتذال شر به این مفهوم که دست زدن به جنایت نمیتواند توجیهی فرادستی را شامل شود، در دنیای امروز تعریف عیانی برای عمله ظلم است تا دریابند که نمیشود از قضاوت خود را پنهان ساختە و از تیغ عدالت بگریزند. بسیجیای که در اصفهان با سلاح در دست تلاش میکند به سوی معترضین نشانەای دقیق تر بیابد و تصویرش در دنیای مجازی تکثیر می شود، مابعد این وقایع نمی تواند خود را از قضاوت و خشم دیگران دور نگه دارد. یا طلبەای که مردم را به نخوردن، نپوشیدن و نخریدن تشویق میکند تا ظهور امام زمان تسهیل شود در حقیقت سلاحی پنهانتر از آن چماق به دست را برای سرکوب انتخاب کرده است.
انقلاب گرسنگان هم آدرس غلطی است که سطح هوشیاری و مطالبات را به نازلترین شکل تنزل میدهد در حالیکه مردم چهل و اندی سال است که شاهد فساد و ناکارآمدی حکومت جمهوری اسلامی هستند و در اعتراضات پیشتر نیز مولفههای دیگری را در گلو فریاد زدەاند.
آنچه که موجب هجوم سیل اخیر اعتراضات است پرشدن پیمانه صبر مردم است که سالهای سال شاهد حمایت مالی از دیگران بودەاند، در حالیکه بحران اقتصادی گلوی مردم را در داخل فشردە و عزت نفس انسانی آنان را بە تاراج بردە است
حمایت از لبنان در سفر اخیر وزیر خارجه ایران و سفر چند روز پیش بشار اسد که با دست و چمدان پر از دلار ایران را ترک کرد، شاید یکی از صدها مطالبەگری است که اکنون به بهانه نان، مردم را به خیابان کشانده است.
ابتذال شر نمیتواند راه فراروی دستگاه سرکوب را در ایران امروز توجیه کند.
عواملی که از بدنه همین جمعیت مردمیاند و ناگزیر باید چشم در چشم مقابل سرکوبشدگان خود را قضاوت کنند و از مسئولیت بگریزند. نمیتوان در مقابل تاریخ از دستورات نظام سرکوب به عنوان فرامین آسمانی یاد کرد. در حالیکه سرکوب شونده از طبقه هم سطح خودت در جامعه زیستی امروز است و باید فردا را در کنارش به زندگی ادامه داد و این نهیبی است که نمیتوان از عواقب اعمال خود فرار کرد. زیرا روزی فرا خواهد رسید کە باید پاسخگوی اعمال خوب و بد خود در دادگاه تاریخ بود، و این روز میتواند خیلی هم نزدیک باشد.