جامعه ایران در صد سال گذشته سه نوع مختلف حکومت را تجربه کرده است: سال های پایانی عصر قاجار، سلطنت پهلوی پدر و پسر و اکنون بیش از چهار دهه حکومت جمهوری اسلامی، اما عطش رسیدن بە عدالت و مبارزه برای حقوق و خواستهها در هر گوشهای از کشور ادامه داشتە و مردم هر منطقه به سهم خود برای دستیابی بە این حقوق بدون توقف تلاش کردەاند. در دیگر کشورهای منطقه و چە در کشورهای از طریق انقلاب یا کودتای نظامی حاکمیتشان تغییر کردە است، یک درد مشترک وجود دارد، اما دلیلش میتواند چە باشد؟ “علی الوردی”، جامعه شناس عرب میگوید: «انقلابها و مبارزات خاورمیانه تغییر ستمگران را بە همراە داشتە، اما ستم را از بین نبردە است.» سوال این است که چرخهی باطل این وضعیت تا چه زمانی ادامه خواهد داشت؟ باید چە تعریف کلی از ظلم و ستم در ایران چند رنگ و چند فرهنگی کرد تا ستمگران در اشکال مختلف عمر حکومت خود را بر پایەی اختلافات مردم بنا ننهند؟ به عنوان مثال:
تمام شواهد و مدارک وقایع روز، ماه و سالهای اول پس از انقلاب ۱۳۵۷ تاکنون ثابت میکنند که جنبش کوردها در ایران جنبشی روا و بر حق بودە و هست. مردم کوردستان میخواستند شهرها و مناطق خود را خودشان مدیریت کنند، به زبان خودشان بخوانند و بنویسند، حافظ محیطزیست و محل زندگی خود باشند و فرهنگ و میراث خود را توسعه دهند، در عین حال تمام حقوق مورد نظرشان را نیز برای دیگر مردمان ایران هم میخواستند و دهەها قبل از انقلاب هم پیشرو شعار برابری و برادری برای همه اجزای کشور بودەاند. در اطلاعیه تأسیس حزب دموکرات کوردستان و مرامنامەی این حزب که در سال ۱۳۲۴ منتشر شدەاند، بر حقوق دموکراتیک مردم و یکسانی ملتهای داخل ایران تاکیید شدە و حزب دموکرات کوردستان تمامی این شعارها را در تجربه مدیریتی خود (جمهوری کوردستان) در عمل نشان دادە است. اما پس از انقلاب ٥۷ کوردستان به دلیل همین عدالت خواهی و حقطلبی مورد هجوم قرار گرفت و از طرف مردم غیر کورد جای «حق» و «ستم» تغییر یافت. یک اصفهانی دارای تمام «حقوق»ـیی بود که کوردها خواستار آن بودند، اما دادن این حقوق بە کوردها را ستم بە خود میدانست وگرنه چگونە میشود کە تنها در یک منطقه از کوردستان بیش از ۷۵۰۰ اصفهانی در جنگ علیە کوردها و در خاکی کە کوردستان نام دارد کشته شوند، چرا مگر کوردها یک وجب از خاک اصفهان را در دست داشتن، یا حقوق خود را در گرو پس گرفتن و تصرف حقوق آنها قرار دادە بود؟
آنچه در اینجا حلقەی گم شدەی بحث ماست، جایگزینی «ستم» و «ستمکار»ـست. اقتدار ستمگر که این حقوق را برای کوردها روا نمیدانست، تلاش میکرد این حق را به عنوان ظلم علیه دیگران جا بیاندازد. در آن زمان کمیته مرکزی حزب دموکرات کوردستان در بیانیهای مسئولان جمهوری اسلامی و پیش از همه خمینی را مسئول کشته شدن مردم و قربانیان آن جنگ در کوردستان عنوان کرد و رو بە عموم جوامع غیر کورد ایران، اعلام نمود: «باید بە خود بیایید و یقەی مسئولان رژیم را بگیرید از آنها بپرسید کە چه کسی جنگ را آغاز نمودە و ادامه آن بە نفع کیست؟ خون هزاران جوان وطن را از آنها بخواهید و آنها را مجبور کنید کە پاسخگوی افکار عمومی باشند، اگر دیدید که جواب قانعکنندەای ندارند، اجازه ندهید که این جنگ ویرانگر را ادامه دهند، همینطور فرزندانتان در ارتش، سپاە و دیگر نیروهای مسلح را آگاە سازید و اجازه ندهید که مدافع کهنەپرستی و قدرت حاکم باشند و در این خیانت بە ملت شرکت کنند.»
«ستم» محروم نمودن مردم ساکن در یک چارچوب جغرافیایی از حقوقی است کە همگی باید بەطور یکسان از آن برخوردار باشند. هر زمان که مردم بخشی از یک جغرافیا محرومیت دیگران را از حقی که خود دارای آن هستند، درست بداند و استفادە دیگران از آن حقوق را ستم بە خود ببیند و در برابر آن موضع بگیرند؛ این یک بی عدالتیست نسبت بە دیگران نه اعتبار بخشیدن بە یک حق. اگر مشکل بی آبی در خوزستان و اصفهان و احقاق حقوق آنها تبدیل بە خواست تمامی مردم کشور شد، اگر غارت منابع طبیعی کوردستان و سوزاندن جنگلهای زاگرس تبدیل بە نگرانی همه مردم کشور شد؛ اگر محرومیت مردم کورد، آذری، بلوچ و دیگر غیر فارس زبانهای ساکن خاک ایران از آموزش بە زبان مادری به عنوان بیعدالتی نسبت به آنها و از دیدگاه یک فارس زبان تبدیل بە دغدغە شد؛ اگر عدالتخواهی معلمان، کارگران، کامیونداران، پرستاران و … برای همه طبقات جامعه تبدیل بە مسئلە شد و همه با هم برای حل آن به پیش آمدند، آن وقت دیگر دست ستمگر برای سرکوب و روا داشتن ستم باز نخواهد ماند.
قبل از هر چیز اگر ملتهای مختلف ایران بخواهند همزیستی مسالمتآمیزی داشته باشند و زیر یک سقف بمانند، باید سرزمین و کشور خود را برای همه بخواهند و اعتبار حقوق خود را در حقوق یکسان برای همه ببینند وگرنه ملتهای ستمدیدە مطمئنا به فکر جایگزین دیگری خواهند افتاد و در جهت آن گام بر میدارند. سپس گامهای عملی در برابر ستم کنونی را آغاز و برای ساخت یک نظام دموکراتیک دست بە کار خواهند شد.
موج جدید اعتراضات در ایران و ناکارآمدی دولت در اداره کشور و بحرانها به ما میگوید که رژیم اسلامی ایران به پایان خط رسیده است، به شرطی که اپوزیسیون رژیم بە خود بیایند و شکافهای بین مردم و اپوزیسیون رژیم را پر کنند. جمهوری اسلامی زمانی به طور کامل و مطمئن از بین خواهد رفت که پاهای جایگزینش روی زمین باشد و بتواند اعتماد مردم را به خود جلب کند. نیروهای مخالف به جای انفعال، برجسته کردن اختلافات و اصرار بر ویژگیهای خود باید انرژی مبارزه خود را بر نقاط مشترک متمرکز کنند؛ به عبارت دیگر باید اتحاد گستردهای از نیروهای دموکراتیک و تغییرطلب تشکیل شود. تضادهای ایدئولوژیک باید کنار گذاشته شود و بر اساس اصل دریافت رای و خواست مردم و مشارکت در قدرت سیاسی جایگزین شود. تابوی از بین رفتن تمامیت ارضی و فروپاشی جغرافیایی باید جای خود را بە احترام به حقوق یکسان برای همه بدهد و تضمین کند که آن حقوق برای هر جزء و گروه ملی و مذهبی در کشور فراهم میشود. موضعگیری مشترک نیروهای مخالف در برابر سیاستهای رژیم، ایجاد ستاد مشترک برای مدیریت اعتراضات و ایجاد آدرس مشترکی مانند آلترناتیو جمهوری اسلامی از دیگر گامهایی است که مخالفان اگر ارادە کنند قابل اجراست.
حزب دموکرات کوردستان در تمامی عمر رژیم اسلامی ایران معتقد بودە که دیکتاتوری جمهوری اسلامی تنها با دادن شعارهای خشونت آمیز و تبلیغات رسانهای از بین نخواهد رفت. برای عبور از جمهوری اسلامی به نیرویی سازمان یافته، قوی و توانمند نیاز است و باید از همه نیروهای دموکراتیک به هر طریقی برای تشکیل چنین جبهەی گستردهای استفاده کرد. حزب دموکرات کوردستان و جنبش آزادی بخش کوردها در ایران در اینبارە از هیچ تلاشی فروگزار نکردە و معتقد است تشکیل چنین جبهەای بسیار بە تعویق افتادە است.