اگر بخواهیم تعریفی بسیار ساده از امید داشته باشیم، امید انگارهها و انتظارات نسبت به زمان حال و آینده است. به روایتی دیگر امید یعنی باور به این توانایی که آینده من و آینده نزدیکان من و هم نسلهای من به طور مطلوبی در گذشته و حال بهتر و مطلوبتر میشود. من میتوانم در دستیابی به این آینده مطلوب هدف گذاری کنم و این هدف برای من قابل دستیابی است. اگر در حیطه خصوصی فرد در مورد آن صحبت کنیم شامل مؤلفههایی که میتواند به زندگی مطلوب خود من اهداف شخصی خود من و دستاوردهای من و در جهتی که من میخواهم بروم نام برد. اما در سطح اجتماعی این باور و این انگاره آرزومندی یا آرزومندپروری در جامعه ما رواج دارد یعنی افراد در حال حاضر اجتماع چه اندازه نسبت به این توانایی که در آینده میتوانند برای زندگی مطلوب خود و نسل بعدی خودشان بسازند و یا خود فرد چقدر خود را عامل و مؤثر میداند؟ در اینجا ما به عاملیت انسانی اشاره خواهیم کرد که به دست من ساخته میشود و بسیار مهم است. آیا فردایی بهتری به دست من دست یافتنی است؟ با همین روشهای معمولی یا نه برعکس این فردایی بهتر به دست من دست یافتنی نیست؟ بنابراین امید اجتماعی فردایی بهتر برای تکتک افراد جامعه که قابل دستیابی هست یا نه؟ بطور کلی امید شیوههای از یک زندگی هدف محور است که میتوان برای آن برای خودم و اطرافیانم در نظر بگیرم و درباره آن اینگونه فکر کنم: این امکان و توانمندی در من هست و این فرصت را جامعه به من میدهد که بتوانم به این اهداف برسم. حال با توجه به تعریفهای که از امید یا امید اجتماعی شد اتفاقات نامیمونی که در حاکمیت رژیم رخ داده است. نقش سیاستگذاران در این افول و اهمیت امید اجتماعی حضور یا عدم حضور آن جامعه را به دو سوی متفاوت خواهد برد. نقش مخرب حاکمیت رژیم در این موضوع مشهود و قابل لمس است. در واقع این افول اجتماعی در جامعه کنونی ایران رواج دارد و روزبهروز این افول به نموداری رسیده است که خود دولتمردان رژیم به آن اعتراف نموده و طبق آمار و ارقام به دست آمده از خود سیستم بیان میدارد: از 86 نفر نخبگان المپیاد 82 آنها مهاجرت کردهاند. این مقوله مختص به نخبگان کشور نبوده و حتی به هیئت علمی دانشگاههای کشور سرایت و طبق آمار یکی از دانشگاههای در ابتدای سال ١٤٠٠.ش نزدیک به هزار و هشتصد نفر از اعضای هیئت علمی دانشگاه به خارج از کشور مهاجرت کردهاند. این یکی از مؤلفههای افول اجتماعی میباشد و میتوان گفت یکی از وخیمترین بحرانهای اجتماعی است که در جامعه کنونی ایران با آن روبرو هستیم. این یک کارنامه فاجعهانگیز در بیش از چهار دهه حاکمیت رژیم بر جامعه کنونی ایران خواهد بود.
آیا امید اجتماعی فردایی بهتر برای برای تکتک افراد جامعه به ارمغان میآورد؟ آیا دست یافتنی است یا خیر؟ آیا داشتن امید اجتماعی من را به اهداف و چشم اندازهای پیش رو خواهند رساند؟ آیا جامعه این امکان را برای رسیدن به هدفهای من میدهد؟ یا فقط در مالکیت ویژهخوران یا گروههای خاصی در جامعه میباشند تا به اهداف خود دست یابند؟ وقتی که افول امید اجتماعی در جامعه – البته منظور ما جامعه کنونی ایران- رخ بدهد نخبگان و دیگر افراد جامعه با چنین سوالاتی روبرو خواهند شد. بسیار طبیعی است و کمکم افول اجتماعی پدیدار خواهد شد. زیرا افراد خاصی به اهداف خود خواهند رسید آن دسته از افراد همان جیرهخوران نظام حاکمیت میباشند.
اما بطور مشخص امید در روانشناختی تابع سه متغیر است و اگر این سه متغیر در جامعه توسط کس یا کسانی یا سیاستمداران دستکاری نشود، امید اجتماعی رو به افول نخواهد رفت بلکه روز به روز تقویت خواهد شد.
1- فرد توانایی شخصی در خود ببیند یعنی به تعبیری فرد توانمندی و هدف چینی به طرف هدف را دارم.
2- هدفهای برای خودم تعریف کنم و این هدفها ثابت باشد یعنی توسط کس یا کسانی یا حاکیمن نظام جابجا نشود.
3- ممکن تلقی کردن به سوی هدف آیا حرکت من به سوی این هدف ممکن است یا نه، در واقع این هدف و این مسیر عاملیت انسانی من است و در اینجا به توانایی خود باور دارم که به این هدف برای من محقق خواهد شد.
اما اگر عوامل بیرونی این اهداف را جابجا کند این امید شروع به افول و نمونههای بارز آن در چهار ده حاکمیت رژیم و جابجا کردن اهداف نخبگان و تحت فشار قرار دادن آنها در مسیر برنامههای غلط حاکمیت و اطاعت بدون چون و چرا از سیاستهای حاکمیت برای بر رسیدن به اهداف خود را میتوان به وضوح دید.
اما اگر بخواهیم بسیار کوتاه از نظر جامعهشناختی تعریفی از امید اجتماعی داشته باشیم، در نظریههای جامعهشناختی وقتی در مورد امید یا امید اجتماعی بحث و تبادل نظر میشود به انگارهها و من ها و نهادها و تصاویری که در ذهن افراد نقش بسته است، بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. انگارههای در مورد سرنوشت شخصی افراد بحث و گفتگو میکند و طیف وسیعی دارد. اما ما در اینجا به نهادها و منهای جامعه بیشتر میپردازیم. چگونه منها و نهادها در افول امید یا امید اجتماعی تاثیرگذار هستند. دکتر وکیلی جامعهشناس و پژوهشگر در مورد جامعه کنونی ایران اینگونه بیان میکند:”منها در جامعه مهم هستند. اگر نگاهی گذرا به جامعه کهن ایرانی داشته باشیم به وضوح خواهیم دید که من ها جامعه را تغییر میدهند و من ها در برابر قواعد نهادهها مخالفت میکنند”. نمونه بارز آن پنجاه سال است که در ایران یک نظام گفتمانی ثابت داریم و به لحاظ سیاسی، فرهنگی، اجتماعی هر نسلی فقط یک قدم با نسل قبلی فاصله دارند. بنابراین منها در برابر سرنوشت مقاومت میکنند و انگار یا انگارهای از نهاد به آنها تحمیل میکند. در این شرایط پرسشی که به وجود میآید چقدر امید اجتماعی در رشد نهادهها و منها اهمیت دارد و امید اجتماعی از نظر جامعه شناختی در کجا قرار دارد؟ بدلیل اینکه امید اجتماعی نگاهش به آینده است و چشم انداز و هدف خود را در آینده میبیند. از همین الان یک رفتاری را صادر میکند تا بتواند به اهداف و چشم اندازی که برای خود ترسیم کرده تا به آن برسد و بزرگترین اهمیت آن چشمانداز است. اما اگر نهاده بر منها تسلط داشته باشند و این هدف و چشم انداز را جابجا کنند، باعث افول اجتماعی خواهد شد. تقریبا از نظر روانشناختی و جامعهشناختی تعریف امید اجتماعی نزدیک به هم است. اینجا باید امید را از نظر رشد جامعه، رشد منها و نهادهها چقدر اهمیت دارد و اصولا تویی مؤلفههایی که جامعه برای آن تعریف میکند در کجا قرار دارد؟ چون امید اجتماعی ناظر بر آینده میباشد پس بنابراین تلاش و رفتار کردن و ترسیم چشمانداز از مهمترین مؤلفههای امید اجتماعی است. اولین اهمیت آن ایجاد چشمانداز. دوم ظرفیت آرزومندی افراد در ابعاد سیاسی، فرهنگی، اجتماعی. سوم مشارکت. چهارم پیشبینی پذیری. پنجم انگیزه. ششم اعتماد . هفتم ایجاد فرصت.
اگر چنانچه جامعه نتواند به هر کدام از مؤلفههای بالا افراد جامعه را نزدیک کند، جامعه یک گسست را تجربه میکند. گسست آن به شیوههایی خواهد بود که میزان خودکشی در جامعه بالا میرود. افزایش میزان طلاقهای زوجین بعد از چند ماه زندگی مشترک، دزدی، کیف قاپی، یاس که از نگاه روانشناختی یعنی افسردگی، افسردگی یعنی هیچ تلاشی نکردن. وقتی تلاش نکند روزبهروز حالش بد میشود.
(جامعه کنونی ایران با حاکمیت و مالکیت ویژهخواران) موجبات نبود امید اجتماعی فعالیتهای جمعی را به حالت خاموشی خواهد برد. تکتک افراد جامعه و چرخ اصلی جامعه دچار آسیب میشود. بیتردید در حال حاضر جامعه ایران با حاکمیت کنونی روحانیت در یک حالت بحرانی و این وضعیت بخشی از ویرانی زیر ساختهای فرهنگی، سیاسی، اجتماعی ایران است. یعنی به لحاظ زیستشناسی، بوم شناسی، روانشناختی، جامعهشناسی و به لحاظ نهادهای اجتماعی ما در یک وضعیت آشفته محض است. حاکمین چقدر مقصر هستند؟ مسلمه صددرصد مقصر . اگر علت و معلول بخواهیم برای آن بیان کنیم، اولین بخش آن بخش سیاسی است که در اهداف و چشم اندازهای تعریف شده برای نخبگان و حتی مردم عادی مداخله و اهداف را جابجا کردن. دومین بخش آن داخلی است به تعبیری نداشتن امنیت مالی و جانی نداشتن اعتماد به حاکمیت عدم مشارکت مردم به علت نداشتن اعتماد به حاکمیت. عدم روابط بین اللملل، بخشی از آن اقتصاد بین االمللی است. درگیری بین ابر قدرتها که ایران طبق معمول میدان جنگ است. اما وضعیت موجود با حاکمیت حاکمان در ایران بسیار وخیم و این یک واقعیت است که نخبگان به علت نبود امید اجتماعی اقدام به مهاجرت نمودهاند یا آنهایی که ماندهاند، ویرانگری پیشه کردهاند. خود ویرانگریهایی که می توان به آن اشاره کرد: افسردگی، استرس، اعتیاد، طلاق های زود هنگام، قتل های خانوادگی، خودکشی و…
وقتی امید اجتماعی یا امید به افول برود، خواه یا ناخواه فساد اجتماعی، افزایش نابرابری گسترش فقر روی خواهد داد. وقتی فقر داشته باشیم یعنی معلولیت را تولید میکنیم. ویژهخواری، عدم شفافیت حاکمیت با مردم، پاسخگو نبودن مسئولان، عدم وجود اعتماد در آحاد جامعه به چشم میخورد. مطالبهگری که در حاکمیت امروز به عنوان اغتشاش از آن نام میبرند بطور کلی مطالبهگری جزء فرآیندهایی است که به امید اجتماعی کمک میکند. حذف نخبگان و افراد قوی در سیستمهای اداری و سازمانها توسط سربازهای سایبری، اتهام توهین و بیاحترامی، بیاعتبار کردن آن شخصیتهایی که میتوانند قهرمان باشند و مردم به آنها نگاه کنند و تمام این مسایل باعث میشود که تامین اجتماعی وجود نداشته باشد.
راهکارهای روانشناختی برای مقابله با این بحران اجتماعی
1- تعامل اجتماعی، شامل رفاقت دوستی خانواده و احساس تعلق خاطر داشتن به دیگران یعنی دیگری برایشان مهم است. امید داشتن به آینده، همه ملتهای که مورد هجوم غارت و خشونت قرار گرفتن انسانهای از آن ملتها زنده مانده که توانستهاند رابطه خوبی با دوستان خانواده و دیگران داشته باشد و امید را در خود زنده نگه داشته است.
2- برازندگی جسمی، به اندازه کافی خوابیدن، ورزش کردن، تغذیه خوب، تنآسای و آسایش دادن به بدن خود که مغز بتواند خوب فکر کند و خوب اندیشه کند.
3- بازی و تفریح، در هر شرایطی برای خودمان تفریح و سرگرمی ایجاد کنیم و تابآوری ایجاد کردن توانمندی و داشتن چشم انداز
در پایان به این نکته اشاره خواهم کرد که قانون تکامل که یک انتخاب طبیعی است رخ خواهد داد یعنی انقراض رخ میدهد. اما در آن جامعه افرادی در این انتخاب طبیعی سر بلند بیرون میآیند که جنگ آور باشند. در این میان امید زرهی است و انسان با این امید باقی میماند.