رئیسی طی سفری که اخیرا به کرماشان داشتند از انقلابیگری و بکارگیری نیروهای انقلابی کارآمد سخن راند. گو اینکه هنوز یک سال از انقلاب نگذشته و باید برای اجرای تعهدات ایدئولوژیک انقلابیون از بین آنان دست به وجین و انتخاب بزنند تا کارآمدترین آنان بر مبنای التزام تامی که به انقلابیگری خود دارند بیشتر در صحنه باشند!
43 سال از انقلاب دزدیده شده از سوی ولایت فقیه و روحانیون میگذرد و هنوز ذهن روسا و دستاندرکاران این نظام همچنان حول محور بیش از چهار دهه پیش در دوران است. این نوع دوران ذهنی دلایلی دارد که ایجاب میکند تا در مورد آن واکاوی اساسی شود. زمانیکه ذهن و اندیشهی حاکمینی که هنوز برگرفته از چنین نوستالژی باشد که مبنای تفکر آنان هم به قهقرایی بە عمق هزاره برگردد، ثمرهی چنین عقلیت پوسیدهای آفتی بنام جمهوری اسلامی و رهبرانش است که بلای جان جامعهی متنوع چندین میلیونی ایران شدهاند کە همچون اسیرانی دربند این حصار فکری مخرب قرار گرفتهاند. درحالی کە بعد از گذشت چهار دهه از عمر این نظام، حاکمی روحانی همانند رئیسی همچنان دم از کارآمدی انقلابیون میزند، میتوان ذهن او را خواندکه هنوز در دههی شصت و در فضای انقلابی و قتل و عامهای انقلابی مخالفان با سیستم جمهوری اسلامی- که خود وی بعنوان انقلابی جوان در سن بیست سالگی به عنوان قاضی دادگاه انقلاب حکم بر کشتار آنان داد- بسر میبرد. این جوان بیست ساله قاضی دادگاه انقلاب اکنون هم در همان عصر خامی و تندروی ایدئولوژیک و از میان بدر کردن و حتی از میان برداشتن دگراندیشان بسر میبرد. شاید این قاضی مرگ از لحاظ سن و سال مسن تر و ریشش سفید و شکنندگی چهرهی وی نشان گذار فیزیکی از جوانی به دوران میانسالی و پیری باشد ولی ذهن و نوع اندیشهی او هنوز در آن دوران طغیان جوانیش و حکم اعدام صادر کردن فلهای برای انسانهای بیگناه سیر میکند.
دم از انقلابیگری و بر سرکارآوردن نیروهای انقلابی بعد از چهل و سه سال آزمودهای کاملا خطاست. نخست بدین دلیل که بیشتر آن نیروهای انقلابی همدست و مخاطب رئیسی یا در قید حیات نیستند و یا در چندین مرحله آزمودن در کابینههای مختلف حکومت جمهوری اسلامی امتحان خود را پس داده و نتیجهی عملکرد همهی آنها-بدون استثناء- رانت خواری و تولید آقازادهگی از خود و ببار آوردن فجایعی مالی بنام اختلاس تا عیش و نوش و بهره بردن غایی از سفرهی اختصاصی به خود بنام انقلاب را در پی داشت. باید پرسشگر بود و پرسید که: آقای رئیسی مگر زوایایی از تعهد و تخصص این انقلابیون متعهد باقی مانده است که انقلابیون هم صنف با شما در هر عرصه ای آنرا به ویرانی نکشانده باشند و تنها بهرهمند عملکردهای آنان از لحاظ مادی، این انقلابیون و خانوادههایشان و نزدیکانشان بوده و ضررمند واقعی هم آحاد مردم تحت سلطهی این حاکمیت اند و نتیجه آنکه این انقلابیون به قشری اشرافی تبدیل شدهاند. مگر اینکه ایشان (رئیسی) منظورشان این باشد که عدهای از آن همدستان ناراضی که کمتر از سفرهی انقلاب چریدهاند یا سهم کمی بردهاند برایشان نان و نوایی ایجاد کند!
در این سیستمی که نامش جمهوری اسلامی است و نه رنگی جمهوری و نه رنگ اسلامی دارد، بدلیل کهولت نوع اندیشه و گیرکردن در عمق اندیشههایی که در طاقچههای دالان تاریک تاریخ اندیشه خروارها غبار گرفتهاند، بیش از آنکه میپنداریم، ناتوان و ناکارآمد بوده و هست. این سیستم فرتوت بدلیل کهولت اندیشه و مانع شدن از هرگونه تحولی، گویی ضوابط و خواص تمامی سیستمهای حاکمیت دینی و ایدئولوژیک تا به هر نوع حاکمیت ضد مردمی و دیکتاتوری که تاکنون در تاریخ دولتهای جهان بوجود آمدهاند را یکجا در خود بلعیده است!
رئیسی بعنوان یکی از ته تغاریهای بازمانده از دوران انقلابیگری میخواهد با داشتن آن نوستالوژی برگرفته از کهولت اندیشهای پوسیده، دورهی دیگر را برای چهرههای انقلابی ایجاد نماید و حتی در ظاهر و بطور مضحکی در سخنرانیهای خود با تکیه بر واژهی” فقط” کە تکیه کلام بیشتر چهرههای انقلابی بودە اصرار بر بازسازی سخنرانیهای انقلابی دارد. ایشان بدلیل دگمای افراطی ماحصل از آمرومامور بودنش به یاد ندارد یا دارد و دستمال آب میکشد که چهرههای انقلابی که خود وی سیمایی از آن چهرهها بودە کە بعنوان قاضی در هیئت مرگ با فتوای خمینی، جوانان زندانی را در یک چشم برهم زدن به جوخهی دار سپردند.
آیا وی میخواهد باز هم تولیدکننده چنین چهرههایی باشد و تداعی کنندەی رئیسیها و خلخالیها وخود خامنهای و اردبیلی تا احمد خمینی و مصباحها و جنتی های جدید باشد.