شناخت و تعریف برای حرکت مبارزاتی اگر در چارچوب پدیدارشناختی سیاسی بدان پرداخته شود بایستی به ویژگی مکانی و زمانی و نوعیت چگونگی واقع شدن آن همراه با نوع عقلیت و ذهنیت مدنظر قرار گیرد. این نحوه شناخت بر میگردد به تعاریف و فلسفهی وجودی آن مبارزه و مکان واقع شدن تئوری آن به نوعیت حرکت مبارزاتی بستگی دارد. حال اگر قصد بر آن باشد شرحی در مورد جنبش کوردی در کوردستان ایران که حزب دموکرات کوردستان نزدیک به هشت دهه رهبری آنرا بر عهده دارد را ارائه کرد، مسلما باید به ویژگیهای پادمانی پایدار این حزب که بر دو اصل ملی و دموکراتیک استوار است، پرداخت.
در ایجاد هر حرکت سیاسی در قالب جنبش باید پرسید کە چرا و چه شرایطی موجبات ضروری بودن آنرا تحت عنوان نیازی ملزم رقم زدە است! برای رسیدن به خواست و مطالبهای سیاسی چگونه باید برای آن نظریهپردازی شود. جوانب نظری و برحق بودن این حرکت سیاسی از کجا نشأت میگیرد. آیا در واقع خواست سیاسی صرف معطوف رسیدن به قدرت سیاسی است یا اینکه خواستی مشروع عامهی مردمی-خواه ملت یا اتنیکی- در میان میباشد؟
برخی تغییرات در نظریههای سیاسی برای در دست گرفتن حاکمیتی سیاسی، در تقابل دو نوع ایدئولوژی با همدیگر- یکی ایدئولوژی حاکم با ایدئولوژی مبارزاتی- صورت میگیرند که معمولا رد ساختار سیاسی حاکم از سوی جریان مبارزاتی است. در این شیوه مبارزه جریان مبارزاتی برای برکندن تمامی ساختار حاکمیت سیاسی فعالیت میکند. اما نوعیت دیگر از مبارزه واکنش بە مستعمره بودن یا اشغال منطقهای یا کشوری از سوی حاکمیتی سیاسی در قالب دولتی دیگر است. نوعیت و متد مبارزه در چنین مقولهای که کشوری اشغال شدە و یا منطقهای با مردمانی متفاوت با همدیگر تفاوتی ماهوی دارند. کشور اشغال شده معمولا در جریان جنگی – خواه منطقهای یا جهانی- مورد تعرض و اشغال قرار میگیرد. در چنین وضعیتی کشور اشغال شده توسط دولتی دیگر با اهرم قهری و با منشأ زور عریان جامعه را وادار به اطاعت از خود میکند و، مسلما بیگانگی سیستم حاکمهی استعمارکننده دچار نوع واکنشی تند منجر به مبارزه خواهد شد. در چنین حالتی تمامی افراد کشور اشغالی با دیدگاهی معطوف به رهایی از اشغال در قالب جنبشی رهاییخواهی مبارزه را سازماندهی میکنند. حالت و گونه گارد گرفتن در نحوهی مبارزه کمتر در تقابلی ایدئولوژیکی سیاسی بدان پرداخته و بیشتر به تئوری عمل به رهایی اهمیت داده میشود. استراتژی مبارزهی جمعی در این متد بر مبنای رهایی به هر شیوهای ممکن از چنگال اشغال است.
وطنپرستی و علایق به وطن و خاک جدا از قدرت حاکمیت بومی که آن کشور را اداره و عملکردش-خواه ناتوانی سیاسی، خواه عدم داشتن قدرت کافی برای مقابله با کشور اشغالگر- باعث اشغال کشور شدە است هموارە موضوع بحث جریان مبارزاتی است. حاکمیت مغلوب تحت اشغال کشور دیگر وجود خارجی ندارد و خود به بخشی از مبارزه برای از پسگیری از چنگال اشغال تبدیل میشود. نهاد سیاسی که جامعهی این کشور اشغال شده را قبلا اداره میکرد جای خود را به حاکمیتی سیاسی بیگانه به کشور داده است. تمامی تلاشها برای رهایی به هر شیوهای در دستور کار مبارزهای رادیکال قرار میگیرد. نمونهی این مبارزات کشورهای تحت استعمار از مراکش تا به بولیوی و کشورهای آمریکای لاتین و برخی کشورهای خاورمیانه و شبه قارهی هند و… که در جریان مبارزاتی مردمی جهت رهایی از استعمار مبارزهای رادیکال وطنپرستانه در برابر اشغالگران شکل گرفت و نتیجهی آنهم برگرداندن قدرت به حاکمیت بومی آن کشورها بود. در این نوع مبارزه متد سیاسی بیشتر حول محور وطنپرستی و رهایی به هر شیوهای از استعمار، مد نظر مبارزان بودە و نوع حاکمیت سیاسی ایجادی بعد از اشغال چندان موردنظر قرار نگرفت.
مورد دیگر از مبارزه به مبارزات ملتهایی همانند: ایرلندیها، کاتالانها و کوردها بر میگردد. مبارزات خونین ایرلندیها در برابر اشغال دولت سلطنتی انگلستان بالاخره منجر بدان شد که بخشی از ایرلند بنام ایرلند جنوبی تحت حاکمیت محلی-ملی خود ایرلندیها قرار گیرد. کاتالانها هم در ایالت خودمختار کاتالونیا دارای قدرت محلی و بومی خود هستند (هرچند کاتالانهای مقیم در ایتالیا و فرانسه خواستار چنین قدرتی سیاسی نبوده و نیستند). اما مسئلهای کوردها بە دلیل تقسیمات سیاسی بعد از جنگ جهانی اول کە آنها را در قالب چهار کشور قرار داده است، بسیار پیچیدەتر است. بعد از زوال قدرت دو امپراطوری صفوی و عثمانی و شکلگیری جغرافیای سیاسی جدید تنها ملتی کە مورد ستم مضاعف قرار گرفت، ملت کورد بود. اعراب و ترکها صاحب کشورهای مستقل شدند و کورد بعنوان ضمیمهای بدون در نظر گرفتن هویت فرهنگی، سیاسی و ملیاش نه فقط به بخشی لاینفک از خاک این کشورها تبدیل شد بلکه تحت اشغالی سیاسی هم قرار گرفت. در چنین حالتی وضعیتی کوردها مبارزای خود برای رهایی را پی گرفتند و در هر بخش از کوردستان با متدی و استراتژی ویژه ساختاری سیاسی بنام حزب را تأسیس کردند. این احزاب در هر چهار بخش کوردستان با ویژگیهای مختص به خود که در کلیت راه مبارزه معطوف به مسئلهای بنام هویت کورد در همهی ابعاد فعالیت میکنند.
نوع مبارزه و متد مبارزهی سیاسی همراه با رویکرد و پارادایم این احزاب به ویژه حزب دموکرات کوردستان ارتباط تام دارد و حائز اهمیت است. زیرا مقولەی دموکراسی و دموکراسیخواهی همچون اصلی برای رسیدن به خواستههای ملی ملت کورد در دستور کار این حزب قرار گرفت و اکنون هم نزدیک به هشت دهه همچنان یکی از اصول بنیادین این حزب می باشد.
ملی بودن و دموکراتیک بودن نظام سیستم حزب دموکرات کوردستان را باید از دو جهت مورد تفسیر و تحلیل قرار داد. نخست: زمانیکه بحث مبارزات ملی/ هویتی- دموکراتیک کورد در هر بخشی از کوردستان (ترکیه، سوری و عراق) در پیش روی این حزب قرار می گیرد، مواضع شفاف و حمایتی حتی پشتیبانی کردن در تمامی اعلامیههای رسمی حزب دموکرات کوردستان مستدل و قابل رویت است. نمیتوان براین خرده گرفت که چرا حزب دموکرات کوردستان- که حوزهی فعالیتش مختص به بخشی از کوردستان واقع شده در جغرافیای سیاسی کشوری بنام ایران است- موضعی فراتر دارد. موضوع کورد همچون ملتی فاقد دولت در هرجا و تحت امر هر دولتی مرکزی باشد، دارای ویژگیهای مختص به خود است. این ویژگیها از داشتن زبان تا به فرهنگی مشترک و حتی نحوهی پوشش تا آداب و رسوم یک واحدی بنام ملت کورد را داراست که براثر ظلمی تاریخی فاقد نهاد مدیریتی بنام دولت است. ایرادی بر چنین نگرش و عملکردی همچون اصلی که برآمده از نهاد ملت (هویت واحد ملتی بنام کورد) به کوتهنظری یا عدم شناخت کافی نسبت به مسئلهی کورد را بر میتاباند.
در همین خاورمیانه و یا حتی خود ایران زمانیکه میبینیم که حاکمیت سیاسی این کشور که جریانی ایدئولوژیک دینی (شیعه) هستند در هرجا از هر گروه شیعهای و حتی با نام در خطر بودن مبانی اسلام حمایت بعمل میآورند. دورتر نرویم پان ایرانیستها تاجیکها و افغانها را بدلیل داشتن تشابه زبانی همچون بخشی از خود میدانند_هرچند لابه و زاری مرکزگرایان ایرانی در جداشدن این کشورها به ویژه افغانستان از قدرت مرکزی ایران را هم نباید نادیده گرفت-. ویژگیهایی فرهنگی و زبانی تا به آداب و رسوم و داشتن مراواداتی اجتماعی خویشاوندی ملت کورد هرچند در آن چارچوب قرار نمیگیرد برعکس التزاماتی برای حزب دموکرات کوردستان در پی داشت. این التزامات رنگ و تابش خود را در جنبش سراسری ملت کورد در سراسر کوردستان به عینه ملموس میدارد.
جنبش ملت کورد که حزب دموکرات کوردستان رهبری بخشی از آنرا بر عهده دارد براثر تفکیک و جداسازی نامنطقی بر مبنای جبری اجباری و عدم توانایی کورد در برابر هژمونی جهانی ماحصل از دو جنگ جهانی و خارج از استدلالی سیاسی/ هویتی مورد تجزیه و تقسیم قرار گرفت. این تجزیه تا کنون هم نتوانسته است مانع از مراوادات اجتماعی جامعهی کورد در هر کشوری و هر جای دنیا شود. در بین افراد جامعهی کورد فاکت اصلی ملت بودن کاملا محرز و هر فرد کوردی با افتخار خود را یک فرد کورد متعلق به جامعهی کوردی میداند.
بعد سیاسی رفتار حزبی همچون حزب دموکرات کوردستان منشأش برگرفته از این گونه تعلقات خاطر هویتی میباشد که اوج برجسته شدنش در قالب ملتی بنام کورد متجلی است. بعد دیگر ملی بودن خصوصیت سیاسی و مبارزاتی حزب دموکرات کوردستان با رعایت حقوق سایر ملتهای موجود در جغرافیای سیاسی بنام ایران است. سیاست ورزی و دارا بودن مدیریت سیاسی بومی متعلق به کورد نمود آن در شعار اسـتراتژیك حـزب دموكـرات كوردسـتان “تأسـیس جمهـوری كوردسـتان در چـارچوب یـك ایران دموكراتیك فدرال” کاملا معنا و ترجمه و تفسیر چنین ملی بودنی با رعایت هویت سیاسی – ملی کورد را تفهیم و بیان میدارد.
در دستور کار تئوریک حزب دموکرات کوردستان مبحثی تحت عنوان دموکراسی قرار دارد. آن دموکراسی که اجرایش مستلزم داشتن ذهنیتی باز بر مبنای تقبل دو وجههای اکثریت و اقلیت و تعریف وظایف اکثریت در برابر اقلیت و فهم تفسیری مثبت گرا و استوار بر دو رکن آزادی بیان و ایجاد فضا برای مشارکت اقلیت از سوی اکثریت در قدرت سیاسی با زدودن هرگونه صورت انکار ترجمهای نهادینه در ذهن شود.
شاید این پرسش در ذهن متبادر شود که نوعیت دموکراسی و دموکراتیزاسیون جامعه، آرمانی ایدهآل است و بهانه این باشد که خود کشورهای دموکراتیک دارای مشکلاتی در زمینه اجرای دموکراسی هستند! نباید از سوی منتقدانی خاورمیانهای که در جوامع زیستی خود- به ویژه کشوری مثل ایران- که هیچ وجهی از دموکراسی در آن دیده نمیشود به باد انتقاد گرفته شود! باور دموکراتیک و دموکراسی خواهی مستلزم، خلق فضای باز و زمینه فراهم کردن برای برقراری یا ایجاد سیستم دموکراتیک است. آنچه در این کشورها میبینیم نتیجه تمرین دموکراسی است که هنوز در کشوری مثل ایران وجوه آن دیده نمیشود. پس باید سیستم دموکراتیکی بوجود آید تا بتوان از طریق عقلانیتی دموکراسیخواهی وارد فضای انتقادی شد نه اینکه در بستر سیستم ایدئولوژیک قیممابانهی ولایت فقیه، دموکراسی را به توپ بست!
حزب دموکرات کوردستان برای رسیدن به چنین فضایی معتقد به پلورالیسمی سیاسی میباشد. دموکراتیک بودن حزب دموکرات را میتوان این چنین هم بیان کرد: هرآنچه در چارچوب خواست سیاسی برای ملت کورد را خواهان است برای سایر اتنیکها و ملیتها و حتی گروههای دیگر سیاسی نیز همچون اصلی دموکراتیک و بلاتغییر قبول دارد.