روز ٢٦ نوامبر٢٠١٦ پارلمان عراق با اکثریت آرا به پروژه قانون “الحشد الشعبي” یا همان “بسیج مردمی” رأی مثبت داد. بعد از دوسال موجودیت این گروه به عنوان یک نیروی نیمه رسمی عراق، به صورت قانونی به رسمیت شناخته شد و از تمامی مزایای یک ارتش منظم شامل بودجه نظامی، تسلیحات، آموزش و برخی موارد دیگر بهره مند خواهد شد.
این گروه در تابستان سال ٢٠١٤ و بعد از عقب نشینی و شکستهای پی در پی ارتش عراق از گروه دولت اسلامی(داعش) در موصل و برخی نقاط دیگر عراق، توسط فتوای آیت الله سیستانی، مرجع شیعیان عراق به منظور پاسداری از اماکن مذهبی شیعیان تشکیل شد. در اولین روزهای اعلام موجودیت این گروه دسته هایی از جوانان و مردم خود جوش که فاقد هرگونه آموزش نظامی بودند به این گروه پیوستند که توسط فرماندهانی عمدتا” زیر نظر سپاه پاسداران ایران هدایت می شدند و حتی درابتدا دچار تلفات جانی زیادی هم شدند، بعدها با همکاری ارتش عراق و مجهز شدن با تسلیحات این ارتش و همچنین دستمزد ماهیانه، توانستند خود را تقویت کنند و موفقیتهای چشمگیری را بدست بیاورند و حتی در بعضی موارد ارتش عراق را پشت سر بگذارند. این گروه از سوی نهادهای جهانی مدافع حقوق بشر چندین بار به دست داشتن در کشتار بیرحمانه غیر نظامیان متهم شده است.
تأسیس حشد شعبی شباهتهای زیادی با تشکیل سپاه پاسداران در ایران دارد و حتی چندین بار مسئولین عراقی هم اعلام کرده اند که این گروه با تجربه بسیج و سپاه ایران تأسیس شده. ایران فراتر از کمک به ساختار سازمانی آن، از لحاظ لجستیکی و تسلیحات نظامی نیز نقش بالایی دارد و بسیاری از مسئولین حشد شعبی نیز مسقیما” عضو سپاه پاسداران ایران هستند.
سؤالی که مطرح می شود این است که چرا سپاه پاسداران ایران و حشد شعبی، شاخه ای از ارتشهای کشورشان نیستند و به عنوان نیرویی مستقل و موازی با ارتش فعالیت می کنند؟
ارتشها نقش بالایی در انقلابها، کنار زدن حکومتها و رهبران قدرتمند ایفا می کنند، آن هم از دو راه، یا با کودتای نظامی و یا با اعلام بیطرفی. در انقلاب سال١٣٥٧ ایران، ارتش ایران راه دوم را انتخاب کرد و با اعلام بیطرفی به سرنگونی حکومت شاهنشاهی سرعت بخشید. بعد از سال 1357 و رسیدن آقای خمینی به رأس قدرت، بخشی از ارتش ایران از هم پاشیده بود و خلأ نظامی در مناطق مختلف ایران به وجود آمده بود، گروههای مختلفی مانند “سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی”، “گارد انقلاب” و “گارد دانشگاهها” بصورت داوطلبانه و خودجوش با هدف حفاظت از انقلاب تأسیس شده بودند. این فرصتی را برای آقای خمینی فراهم آورد که در کنار ترمیم ارتش ایران، با ادغام همه گروههای خودجوش و افراد داوطلب، سپاهی جدید را موازی با ارتش ایران تأسیس کند و اعضای آن را کسانی تشکیل دهند که بیشتر از لحاظ ایدولوژیک وابسته به جمهوری اسلامی باشند.
آقای خمینی با دو هدف اقدام به تشکیل سپاه پاسدارن کرد: هدف اول، خنثی کردن گروههای رقیب و مسلحی بود که در اولین روزهای انقلاب تأسیس شدند. هر چند این گروههای خودسر مورد حمایت آقای خمینی بودند، ولی وی با ادغام این گروهها و ذوب کردن آنها قضد داشت راه قدرت گرفتن آنها را در آینده بگیرد. هدف دوم آقای خمینی از تأسیس سپاه پاسداران، بی اعتمادی به ارتش ایران بود. آقای خمینی با شناختی که از نقش ارتشها و جهتگیریهای آنان در ایران و اکثر کشورهای جهان داشت، به این تیجه رسیده بود که امکان تکرار سناریوی ارتش ایران در آینده برای دولت وی نیز وجود خواهد داشت و در صورت عمل نکردن دولت وی به وعده هایی که به مردم داده و امکان روبرویی با مردم، ایفای نقش اساسی را از ارتش بگیرد. به همین منظور وی با تأسیس سپاه پاسداران، نه تنها یک نیروی موازی بلکه تا حدی یک جایگزین برای ارتش ایران تأسیس کرد که نه تنها از لحاظ سیاسی و قانونی، بلکه از لحاظ فکری و وایدولوژیک نیز تماما” وابسته به رهبر مذهبی ایران باشد. با این کار وی نقش ارتش را در آینده خنثی کرد و نقش آن را در هرگونه کودتا یا بیطرفی فرضی در آینده به درجه صفر رساند.
جنگ ایران و عراق فرضت خوبی برای سپاه بود تا نیروهای بیشتری را جذب کند و پایه های خود را تقویت کند و پ را فراتر نهد و وارد بخشهای غیر نظامی نیز شود، بطوری که امروزه سپاه پاسدارن ایران تنها یک بازوی نظامی نیست، بلکه به یک بازوی سیاسی و اقتصادی در اکثر معادلات داخلی و خارجی ایران تبدیل شده، و نه تنها نقش ارتش بلکه نقش تمامی دستگاههای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی دولت را نیز در ایران خنثی کرده است و به تصمیم گیرنده اصلی در تمام امورات داخلی و خارجی ایران تبدیل شده است.
با تشکیل سپاه قدس یا واحد برون مرزی سپاه پاسدارن، نقش این نهاد در بیرون از مرزهای ایران پر رنگتر میشود. واحد برون مرزی سپاه در جریان جنگ داخلی لبنان در دهه هشتاد میلادی، با همان شیوه تأسیس خود و با ادغام چندین گروه اسلامگرای شیعه در لبنان، مستقیما” حزب الله لبنان را تأسیس کرد و از لحاظ مالی و تسلیحاتی نیز آن را از ارتش لبنان مستقل کرد. حزب الله لبنان همانند سپاه پاسداران ایران، به منظور حفظ منافع جمهوری اسلامی ایران و زیر نظر رهبر ایران به یک بازیگر اصلی سیاسی و نظامی در لبنان و سوریه تبدیل شده است، رابرت فورد سفیر پیشین آمریکا در سوریه، نقش حزبالله لبنان را همانند یک ناو هواپیما بر ایرانی در شرق مدیترانه میداند. در واقع جنگ داخلی لبنان فرصت خوبی برای سپاه ایران به شمار می رفت تا خود را به مرزهای اسرائیل برساند.
هجوم داعش به عراق در سال ٢٠١٤ و شکستهای ارتش عراق که به مرز از هم پاشیدگی رسیده بود، فرصت دیگری را برای سپاه ایران فراهم آورد که پروژه دیگری را در منطقه اجرا کند، آن هم تأسیس یک نیروی دیگر برای عراق بود. این بار در چهار چوب حشد شعبی یا بسیج مردمی. شاید اگر هجوم داعش به عراق نبود، پروژه سپاه ایران برای تأسیس این نیروی جدید خیلی آسان نبود، و شاید مدت زیادی طول می کشید. قبل از آمدن داعش گروهای مسلح طرفدار ایران و زیر نظر سپاه پاسداران ایران در عراق در حدی نبودند که به عنوان یک نیروی سراسری و مجهز قدرت بگیرند و بیشتر در گروههای کوچک وابسته به چند روحانی شیعه فعالیت داشتند. حشد شعبی اگر چه اکثریت آنرا شیعیان تشکیل می دهند، ولی سنی ها، مسیحیان، کردها، ترکمنها و غیره نیز در آن وجود دارند، بطوریکه در روز ٢٦ نوامبر سال٢٠١٦ اکثر نمایندگان شیعه وغیر شیعه در پارلمان ،با رأی خود، آنرا به عنون یک نیروی نظامی عراق به رسمیت شناختند. این مهترین گام حشد شعبی و در اصل سپاه پاسداران ایران در عراق بود که داعش مهمترین عامل اصلی آن بود و به این هدف مهم سپاه ایران سرعت بخشید. هر چند گام بعدی حشد شعبی در عراق مشخص نیست ولی با شناختی که از از سپاه پاسداران ایران وجود دارد شاید قابل پیش بینی باشد، و آن نیز خنثی کردن نقش ارتش عراق است که زیر نظر ارتش آمریکاست. با وجود اینکه هدف اصلی ایران تضعیف نقش غرب مخصوصا” آمریکا در عراق و منطقه است، تقویت حشد شعبی و تضعیف ارتش عراق میتواند به این هدف اصلی ایران در عراق منطقه کمک کند.
بعد از لبنان و عراق، ایستگاه بعدی سپاه پاسداران ایران برای ایجاد نیروهای موازی و قدرت طلب مورد حمایت ایران دقیقا” مشخص نیست، ولی با پیش زمینه ای که از سپاه پاسداران وجود دارد و حضور چشمگیری که این سپاه در جنگ سوریه و یمن ایفا کرده، شاید پروژه بعدی آن ایجاد سپاه جدید در این دو کشور باشد، با توجه به اینکه هم حزب الله و هم حشد شعبی و هم خود سپاه نیز تا حدودی محصول جنگهای داخلی هستند.