همچنانکە در اطلاعیە دفتر سیاسی حزب دمکرات کردستان آمدە بود با کمال تأسف مبارز نستوە، شخصیت شهیر و نامدار خلق کرد و حزب دمکرات رفیق فتاح کاویان بعدازظهر دیروز چهارشنبە ٢٩دیماە در سن هشتاد سالگی زندگی را بدرود گفت و بدین سان حزب دمکرات و همرزمانش و تمامی کسانی کە از دور و نزدیک با وی آشنایی داشتند و یا از طریق کتب ، ترجمەها و دیگر آثار گرانبهایش این مرد فرزانە را شناختە بودند، داغدار کرد.
انسان تنها موجودیست کە پس از رسیدن بە مراحل خودآگاهی میفهمد کە زندگی ابدی نیست و همچنانکە روزی چشم بە جهان گشودە است روزی نیز از این دیار فانی رخت برمیبندد.
با این حال هستند کسانی کە با علم بە این واقعیت، این زندگی کوتاەمدت و همەی عمر خود را در سبیل آزادی زیردستان، خلقهای محروم و پیکار با ستمگران بە پایان میرسانند و حتی آمادەاند در راە سعادت خلقشان، جان بسپارند . پیکارگران و مبارزان راە آزادی، کسانی کە با ملت خود عهد بستەاند تا آرمانهای والایشان را تحقق نبخشند، دست از مبارزە برندارند، نیک میدانند در چە راە پرفرازونشیبی، در چە راە پر مخاطرەای و در چە مسیر پرافتخار و شرافتمندی گام نهادەاند و بەخاطر آرمانهایشان کە همانا رهایی ملتشان از یوغ ستم و اشغالگران است، چە سختیها، مرارتها و محرومیتهایی را باید بە جان بخرند.
کاک فتاح کاویان، فرزانەمردی بیبدیل و مبارزی نستوە، نویسندە و مترجمی چیرەدست بەحق از جملەی این مبارزان بود. وی کسی بود کە برافراشتە شدن پرچم کردستان در دوم بهمنماە ١٣٢٤ و اعلام جمهوری کردستان توسط پیشوا قاضی محمد را از نزدیک دیدە بود. کاک فتاح بە این جمهوری نوپا و بە رهبر و بنیانگذار آن عشق میورزید؛ بە همین خاطر بزرگترین سوگند وی نیز سوگند بە خون شهیدان و در رأس آنان شهید پیشوا قاضی محمد بود.
جمهوری کردستان و شخص پیشوا و همچنین چگونگی بە شهادت رسیدن آن رادمرد جاویداننام، تأثیر عمیقی بر وجود وی و بیداری هویت ملی او، بسان یکی از اعضای ملتی تحت ستم داشت کە دشمنان چنین ناجوانمردانە رهبر و مبارزانشان را بەدار میکشند. کاک فتاح هموارە میگفت اگر من بەخاطر رهایی ملتم از چنگ اشغالگران و مستبدان حاکم، پا بە جهان سیاست و مبارزە نهادەام و حاضر نیستم تا واپسین لحظات زندگیام دست از حزب دمکرات و پیکار بردارم، بەخاطر این است کە لحظەی شیرین بە اهتزازدرآمدن پرچم کردستان را در میان شور و شادی مردم دیدم کە چقدر شیرین بود و همچنین بەدار آویختە شدن پیشوای کردان را دیدم کە در آن بدار کشیدن ملت کرد را در ذهن و اندیشەام تداعی میکرد.
کاک فتاح در دوم بهمن ١٣٢٤، روز اعلام جمهوری کردستان را دید و طی ١١ ماه حاکمیت حزب دمکرات کردستان حلاوت و طعم شیرین آزادی را چشید و بە هنگام شهادت پیشوا و یارانش، برغم آنکە نوجوانی دە سالە بود مظلومیت ملت کرد را با تمام وجودش درک کرد و نهال کینە و نفرت از اشغالگران و جلادان حاکم بر کردستان در وجودش کاشتە شد. وی درعنفوان جوانی و در ٢١ سالگی بە عضویت حزب دمکرات درآمد و در چارجوب تشکیلات مخفی حزب بە فعالیت پرداخت؛ اما دو سال پس از آن و در یورش سراسری داستگاە امنیت وقت شاهنشاهی در سال ١٣٣٨ بە همراە بیش از ٢٥٠ تن از اعضای تشکیلات مخفی حزب در تمامی شهرهای کردستان کشف و بازداشت شد. وی بە همراە تنی چند از رفقایش در یک دادگاە فرمایشی بە حبس ابد محکوم گردید، ولی چندی بعد در پی فشار سازمانهای مدافع حقوق بشر و همچنین تغییر اندک رویکرد سیاسی رژیم شاە، پس از گذشت قرتب بە دوسال مورد عفو قرار گرفت و از زندان آزاد شد. با این وصف هیچگاە آرمانهای پیشوا قاضی محمد و حزب دمکرات را از یاد نکرد؛ بە همین دلیل بود کە تحت نظر بود و ساواک شاە چند بار وی را فراخواندند.
کاک فتاح در زندگی شخصی خود بسیار مرتب، مبادی آداب، با شخصیت، بیاندازە با سخاوت و با فرهنگ بود، وی در برخورد با دوستان و اطرافیانش مهربان و صمیمی و در عین حال بسیار خونگرم و شوخطبع بود. وی همچنین ورزشکاری نمونە در رشتەی فوتبال در سطح استان بود و دو بار با منتخب استان در مسابقات کشوری شرکت کرد.
زندەیاد کاک فتاح پس از اخذ مدرک دیپلم بە تهران رفت و موفق شد لیسانس زبان انگلیسی را در یافت کند. وی بە مدت ١٢ سال در موسسە ملی زبان بە تدریس مشغول شد. دو سال قبل از انقلاب ٥٧ بە زادگاهش، مهاباد بازگشت و از سوی انجمن شهر بە سمت شهدار شهر مهاباد برگزیدە شد و بە مدت یکسال و نیم در این پست بە مردم خدمت کرد. سرانجام در پی فشار ساواک بە ظن فعالیتهای سیاسی وی، کاک فتاح از مقام شهرداری کنار گذاشتە شد.
پس از انقلاب بە صفوف تشکیلات علنی حزب پیوست و از کنگرە چهارم حزب تا کنگرەی سیزدهم در کمیتە مرکزی حزب حضور داشت و چند دورە نیز بە عضویت دفتر سیاسی حزب انتخاب شد.
کاک فتاح علاوە بر اینکە یک مبارز سیاسی پیگیر بود در عرصەی ادبیات نیز آثار گرانبهایی از خود برجای گذاشت. وی بر سە زبان کردی، فارسی و انگلیسی بسیار مسلط بود و در نوشتن مقالات سیاسی بە هر سە زبان و قطعات نثر ادبی بسیار چیرەدست، خوش قریحە و از توانایی شگرفی برخوردار بود.
کاک فتاح فرهنگ اصطلاعات “حەوتەوانە” هفت رنگ را بە سە زبان کردی، فارسی و انگلیسی تدوین و گردآوری کرد کە در نوع خود شاهکاری برجستە محسوب میشود. همچنانکە از نام این کتاب فرهنگ پیداست، از آن میتوان بە هفت شیوە استفادە کرد و اصطلاحات و معادل آنها را در هر سە زبان مذکور جستجو نمود و پیدا کرد. آثار زیادی از جملە جلد دوم فرهنگ اصطلاحات هفت رنگ و چندین ترجمە و مقالات و اشعار بە زبانهای کردی و فارسی از ایشان بە جای ماندە کە متأسفانە تاکنون بە چاپ نرسیدەاند.
زندەیاد کاک فتاح با توجە بە تسلط کامل بە زنان انگلیسی کتاب ارزشمند “خولیا و مەرگی قاسملوو” یا اتوپیا و مرگ قاسملو را کە نویسندە نامدار ونزئلایی، کارل پرون هوور پیرامون زندگی، مبارزات و ترور دکتر قاسملو بە دست جنایتکاران جمهوری اسلامی، بە رشتەی تحریر درآوردە بود، بە زبان کردی ترجمە نمود.
رفیق فتاح کاویان در زندگی سیاسی خود و در راستای پیکار جهت تحقق اهداف مشروع مردم کردستان، بویژە پس از انقلاب ٥٧ و سقوط رژیم دیکتاتوری محمدرضا، بطور حرفەای وارد این کارزار شد و در این میان حتی از خانوادە و فرزندانش نیز بەناچار جدا شد. کاک فتاح بە همراە رزمندگان حزب دمکرات کردستان در حال مبارزە با رژیم کردستیز جمهوری اسلامی بود و خانوادەاش تحت مراقبت نیروهای اطلاعاتی رژیم در مهاباد بودند. ایشان متأهل و دارای یک فرزند دختر و چهار پسر بودند. کاک فتاح طی قریب بە ٤٠ سال نتوانست بسان هر پدر مهربان فرزندانش را سیر در آغوش گیرد و برای همسرش، مرد زندگی بسان سایر مردم عادی باشد باشد. وی در زندگی و در راە اعتقادات و باورهایش براستی بە همە چیز، همەی لذائذ و نعمات زندگی و حتی بە عزیزترین کسانش پشت کرد و دور از آنان نیز درگذشت.
چە سختیها کە نکشید در دوران مبارزە!
آن جاودان
در این عمر گریزنده که گویی جز خیالی نیست
تو آن جاودان را در جهان خود پدید آور
که هر چیزی فراموش است و آن دم را زوالی نیست
در آن آنی که از خود بگذری وز تنگ خود خواهی
برآیی در فراخ روشن فردای انسانی
در آن آنی که دل برهانده از وسواس شیطانی
روانت شعله ای گردد فرو سوزد پلیدی را
بدرّد موج دود آلود شّک و ناامیدی را
*********
به سیر سالها باید تدارک دید آن آن را
چه صیقل ها که باید داد از رنج و طلب جان را
براه خویش پای افشرد و ایمان داشت پیمان را
تمام هستی انسان گروگان چنان آنی است
که بهر آزمون ارزش ما طُرفه میدانی است
در این میدان اگر پیروز گردی گویمت گُردی
اگر بشکستی آنجا زودتر از مرگ خود مُردی !
شعر “آن جاودان” از احسان طبری