حقوق بشر درعرصەهای مختلف بینالمللی و در سطوح و زمینه های اقتصادی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی توسعه پیدا نکرده است. درسطح بینالملل بیشتر در مقایسە و تطبیق با حقوق داخلی و قوانین بینالمللی تلاشهایی بە عمل آمدە است. اما این تلاش ها بەدلیل اختلافات ایدئولوژیکی، فرهنگی وسیاسی میان کشورها موفقیت قابل توجهی را بدست نیاورده است. حقوق بشر، دردوران جنگ سرد بەعلت رقابت کشورهای وابستە بە بلوک شرق وغرب مورد توجه چندانی قرارنگرفت. با پایان یافتن دوران جهان دو قطبی، فرصت مناسبی برای بوجود آمدن سازمان های غیر دولتی و جامعه مدنی بوجود آمده و فعالیت های وسیعی درجهت توسعەی حقوق بشر آغاز شد. پایان یافتن جنگ سرد، موج آزادی خواهی را بە راە انداخت و کوششهای فعالان و طرفداران حقوق بشر وآزادی های فردی واقلیت های قومی را به شیوه ای بارز شکوفاتر نمود. حمایت از حقوق بشر و کسب اطلاعات در مورد نقض حقوق افراد، اقلیت ها وغیره در داخل کشورها و خارج از مرزها افزایش پیدا نموده و این فعالیت ها در سطوح بینالمللی وجهانی یکپارچه تر و منسجمتر گردید.
رئالیستها (واقعگراها) با اصول بنیادین عملگراها توافق دارند. آنها برای دفاع از نظریاتشان به صاحب نظران مشهوری مانند ماکیاولی و هابزمتوسل می شوند. رئالیستها به موضوع حقوق بشراهمیت زیادی نداده و وضعیت و جایگاه دولت و اهداف ملی را دررویارویی با سیطرە و تاثیر عوامل دیگر میدانند. از دیدگاه معتقدان به رئالیسم حقوق بشر در چهارچوب گفتارو بیان جای گرفته و در مواقع حساس و دشوار مورد بحث و جدل نیست. رئالیستها براساس اوضاع بی ثبات بینالمللی وهمچنین بخاطرشرایط منافع ملی،دیدگاهی منفی در قبال ماهیت حقوق بشردارند. آنها حقوق بشر را از دیدگاه اخلاق و طبیعت بشری می نگرند که، این پارامترها نمیتواند در میدان عمل وکردار نقش برجسته ای را برای حقوق بشر ایفا نماید. مورگینتاو(١٩٤٨) و کار(١٩٤٦) همانند دو صاحب نظر بزرگ رئالیستی در اوایل قرن گذشته قانون مرتبط با اخلاق و فطرت را به ابزاری برای پنهان کاری منافع دولتها می دانند. همه کشورهای قدرتمند این ادعا را دارند و لذا نباید در این باره تعجب کرد. سیاست استعماری و بعدها توسعەی دمکراسی کشورهای بزرگ در گذشتە و امروزە تاکتیک معمول و مورد استعمال بودە است.
لیبرالیسم درمراودات بینالمللی رقیب اصلی رئالیسم شناخته می شود. لیبرالیسم دراندیشه و تفکر غربی ریشە دارد ومعتقد به احترام و رعایت همه جانبەی حقوق بشروآزادیهای فردی است. دیدگاههای لیبرالیزم متفاوت ولی به این اصل معتقد بوده، که فرد حق آزادی بیان وامکان بهره گیری از عدالت یکسان وبرابر را دارد. لیبرالها برای اثبات عقایدشان به اندیشههای متفکرانی همانند جان لاک و امانوئل کانت رجوع می کنند. نوشته معروف کانت ” صلح پایدار” تئوری لیبرالیزم را پایه گذاری کرده وبراین باور است که تک تک افراد باهم برابر و هم سطح بودە و می باشند. بنابر این وی معتقد است، کە نقض حقوق بشر در گوشهای از جهان براحساسات بشری در ناحیه ای دیگر تاثیر خواهد گذاشت.
جای تعجب نیست، کە لیبرالیسم بە مدینه فاضله شناخته شود، چراکه دوران چند صد سالهی تاریخ جهان حاکی ازوجود بحران و خشونت در روابط بین کشورها وگذرآنها از این مراحل دشواربوده است. لیبرالها براین باورند که، افکار وعقایدشان موثر بوده و زیربنا واصول سیاست بین کشورها را ساخته است.در این دویست سال اخیر تغییرات بزرگ وعمده ای درمسئله حقوق بشر و درارتباطات بین کشورها رخ دادە است. سازمانهای جهانی بوجود آمدە وتوافقنامه های مهمی امضاء شده اند. در این مدت، به بسیاری از مسائل مرتبط با حقوق بشری همچون ازمیان برداشتن برده داری، اعطاء آزادی بیان، حقوق زنان، کودکان، اقلیتها، زندانیان و اسیران و غیره توجه فراوانی شده است.
کنستراکتیویسم یا ساخت گرایی، از رئالیسم و لیبرالیسم جدا و به مثابە تئوری مرتبط با حقوق بشر در نظر گرفتە نمی شود. این تئوری، در مورد ارائەی راهکار و بیان دیدگاههای مرتبط با سنت و منافع بحث و گفتگو می کند. ساخت گرایان معتقدند که اختلافات بین منافع دولت و چهارچوب اخلاقیات ذاتی نیستند و ایجاد شدەاند. بە نظر ساخت گرایان تجزیە، تحلیل و نحوهی تشکیل دولت و میزان ارزشها درجامعه موثر بوده و درک این مکانیزم برای بررسی مسئله حقوق بشر از اصول اساسی می باشد. کنسراکتیویست ها براین باورند، که کشورها مجبوربه قبول ارزشها و نرمهای جهانی هستند و چنانچه درمقام مخالفت بر آیند مجبور به پرداخت هزینەهای سنگین خواهند شد.
این تئوری، تاکید دارد که نه تنها رابطه بین کشورها ومسایل جهانی جریان ثابتی نبودە، بلکه در روند تاریخی و بر اساس روابط اجتماعی شکل می گیرند. بە این سبب لیبرالها حقوق را بە بخش جدایی ناپذیری از بودن انسان تلقی می کنند. اگر کشورها نتوانند از حقوق مردم خود دفاع کنند، حاکمیت شان زیر سوال خواهد رفت. ساخت گرایان ایدەی حقوق بشر و انتقال آن بە سطح بینالملل و تبدیل بە آن به نرم جهانی را قابل تامل می دانند. از سوی دیگر مسئلەی بە اجتماعی کردن حقوق بشر دهەی ١٩٩٠ میلادی، بە دوران طلایی این موضوع قلمداد می شود. از دیدگاه ساخت گرایان، حاکمیت دولت، جامعەی انسانی و جامعهی بینالمللی در طول زمان دچار تحول و تغییر شدە و می شوند. بنابراین روابط بین کشورها ثابت و پابرجا نبوده، بلکه علارغم پیچیده و دشوار بودن این روابط، اوضاع روابط بینالمللی بطور مداوم در حال تغییرو تحول می باشد.
اعتماد و همکاری وتلاش عمومی در سطح جهان، منطقه ای و محلی برای حل مسئله حقوق بشر وتامین نیازهای اساسی ناچیز می باشد. در دهه های گذشته مشهود و معمول بودە، که قدرت های بزرگ و دولت ها بخاطر منافع اقتصادی ومبادلات بازرگانی مسئله حقوق بشر را نه تنها به حاشیه رانده، بلکه درعمل آن را بە دست فراموش سپردەاند. حفظ بازار فروش کالاهای صنعتی، نفت، معاملات سلاح ومهمات وادامه سیاست های سرکوبگرانهی دولتها مردمان زیادی را در کشورهای غیردمکراتیک فدا نموده است. برای نمونه در جریان تلاشهای ایران برای دستیابی به سلاح های اتمی، غرب عملا حقوق بشر را فراموش کرده است. سیاست غرب و جبهەی قدرتمند سازمان ملل از دیدگاە ابزاری بە مسئلەی حقوق بشر در خارج از مرزهای خویش توجە کردە است. در نتیجە اعتماد کافی و وافی را در سطح جهانی کسب نکردەاند. گزارشها وتحقیقات سازمان ملل و دیگر نهادها وسازمانهای طرفدار حقوق بشر نتوانسته اند جبهه واحد و موثری را در مقابل کشورهای ناقض حقوق بشر تشکیل دهند.
مسئله حقوق بشر یکی از اصلی ترین هدف های سازمان ملل متحد می باشد. برای نخستین باردر تاریخ بشر، سازمانی جهانی بر سر موضوع حقوق بشر بطور آشکارا صحبت نموده و برنامه مشخصی را برای گسترش آن ارائه میدهد. قطعنامه های مرتبط با حقوق بشردر چهارچوب سازمان ملل متحد اجرا و نیز در سطوح محلی و منطقه ای گسترش پیدا کردە و ریشە دواندەاند. طرح اعلامیه وهمچنین کنوانسیون ها و قطعنامه های مرتبط با حقوق بشر در سطوح بینالمللی ، منطقه و کشورها این حقیقت را ثابت می کند که، هدف، رشد و توسعه حقوق بشر است. بعضی از عوامل بهسازی به فاکتورهای متعددی بستگی داشته، که در کنترل سازمان ملل متحد نیستند. روال طبیعی سیستم بینالمللی در اساس، خلاء زیادی برای نقض حقوق بشر ایجاد کرده است. قوانین بینالمللی وقطعنامه ها ضمانت اجرایی ندارند، چرا که در نقطەی مقابل قدرت حاکمهی دولت ها قرار می گیرند.
سازمانملل دراجرای قطعنامه ها و اهداف مصمم و هماهنگ نیست. برای هر کیس یا طرفی نظر متفاوتی داشته و تصمیم هایش بر اساس منافع کشورها تعریف میشود. در نهایت سیاست یک بام و دو هوا در میدان کشمکش های منطقه ای و جهانی، در سازمان ملل بچشم می خورد. قواعد و ساختار سازمان ملل و بخصوص شورای امنیت بر ادامه اختلافات و تعیین میزان کیفیت حقوق بشر موثر است. کشورها و قدرت های بزرگ جهانی بطورهماهنگ به موضوع حقوق بشر نگاه نکرده و بعضی از آنان به فرهنگ وقوانین دمکراتیک معتقد نیستند. اجرای قطعنامه های مهم وصیانت از حقوق بشر،احتیاج به دستور شورای امنیت دارد که بیشترمواقع بخاطر منافع اعضای آن، حاضر به چشم پوشی از آن نیستند. هیچ سازمانی نمیتواند جایگاه سازمان ملل را بگیرد، اما میتوان با همکاری کشورهای قدرتمند وصاحب نفوذ برنامه های آنرا اجرا وراه حل اساسی برای مشکل حقوق بشر، حقوق ملت ها و اقلیت ها را پیدا نمود.
موج تغییر و اجتماعی و فرهنگی شدن حقوق بشر، شرایط مثبتی را برای بهتر شدن وضع حقوق بشر ایجاد کرده است. سازمانها و جوامع غیر دولتی و نیز سازمان ملی حقوق بشر در بحث و دیالوگ فعالیت چشمگیری دارند. این گروه و جوامع بیشتر تحت مشاوره کمیسیون حقوق بشر سازمان ملل متحد کار و فعالیت کرده، که اینک به انجمن حقوق بشر تغییر نام داده اند. مراکز و دستگاه های محلی وملی برای کارو فعالیت هایشان قوانین مخصوص به خود را داشته، که با اوضاع حقوق بشر کشورها در تعامل هستند. در دهه ١٩٧٠ تا ١٩٨٠ چند مرکز حقوق بشر مربوط به کشورها ایجاد شده اند، که این سازمانها آزادانه برای توسعه و پیشرفت اوضاع حقوق بشر تلاش می کنند.
این سازمان ها در چهارچوب قوانین کشورشان شکل گرفتە و مستقل و آزادانە وظایف خود را انجام می دهند. آنها اطلاعات مربوط بە نقض حقوق بشردر کشورهایشان را جمع آوری کردە و به دستگاه های مسئول حقوق بشر ارسال می کنند. سازمانهای مذبور در تلاشند خلاء بین حقوق مردم و مسئولیت دولت را پر و برای موفقیت در این زمینه از روش های گوناگون بهره می گیرند. در گردهمایی پاریس درسال ١٩٩١ در چند بند وظیفه و چگونگی فعالیت و کار این سازمان ها مشخص شده که در کنفرانس حقوق بشر وین ١٩٩٣ مورد توجه عموم قرار گرفته است. کمیسیون حقوق بشرسازمان ملل برای اینگونه سازمانها ارزش قائل واز کشورهای دیگر درخواست تشکیل این نوع سازمانها را می نماید. انجمن حقوق بشر در سال ٢٠١١ با اعلام قطعنامه ای جایگاه و مقام این سازمانهای حقوق بشری را محترم وارزشمند شمرده است.
زمینەی کار و عمل سازمانهای ملی وبینالمللی مرتبط با حقوق بشر مناسب نیست، اما هنوز فرصت توسعه و پیشرفت آن می رود. فعالیت های جوامع و سازمان های غیر دولتی، وابسته به افزایش موج قدرتمند حق خواهی افراد و اقلیت ها در جامعه می باشد. قدرتمند شدن جریان حق خواهی و افزایش آگاهی عمومی در مورد حقوق و وظایف فردی، صدای حق طلبی ضعفا را رساترنموده و فرصت اعتراض به نقض حقوق بشر را به آن ها داده است. حقیقت غیر قابل انکاراین است، که کشورهای جهان بر اساس دیدگاە رهبران و سیستمهای حکومتشان به مسئلهی حقوق بشر می نگرند.
دولتها تحت لوای حاکمیت دولت، حاضر نیستند که در حیطه سیستم معمول جهانی بخشی از قدرتشان را به سازمانهای جهانی واگذار نمایند. تعهد دولت ها به توافقنامه های مخصوص حقوق بشر درسطوح مختلف خود را نشان می دهد. در سطح احترام به حقوق بشر، دولت موظف است تا مدیران و کاربدستان حکومتی آن را نقض ننمایند. در سطح دفاع از حقوق بشر دولت مسئول است، که افراد خارج از دایرەی دولت و حکومت، حقوق بشر و توافقنامه های مرتبط را خدشه دار نکنند. در سطح اجرای قوانین مربوطە درخواست می شود، که دولت اجازە ندهد حقوق مذکور در توافقنامه ها از افراد سلب شود.
توافقنامه های حقوقی به قوانین سخت معروفند، بخاطراینکه کشورها را به تطبیق با قوانین بینالمللی ترغیب کرده تا وظایف محوله را به انجام برسانند. درعرصه حقوق بشر بعضی از اطلاع رسانیها و مطبوعات وجود داشته، که به قوانین ساده معروفند. این قوانین ازطرق غیرمستقی و روشهای مختلف، درزمینه گسترش حقوق بشر و همچنین پایبند نمودن دولت ها به رعایت قانون و مقررات متشخص ومعروف هستند. در اعلامیه و مدارک مخصوص حقوق بشر خیلی از جزئیات وجود داشته، که میتوان در آینده کامل تر گردند. بررسی دقیق حقوق بشر و سلب نکردن حقوق مردم به عملی قابل انتظاراز دولت شناخته می شود. عملی کردن حقوق بشر محتاج به مکانیزمی کامل دارد که هنوز تکامل و رشد نیافته است.
کارا کردن مکانیزم محلی، ملی و وطنی، محرکی موثر برای گسترش حقوق بشر شمارده می شود. دسته بندی کردن حقوق بشر در سطوح کلی و جزئی موضوعی جهانی است، اما برای نیل به موفقیت محتاج به عوامل و فاکتورهای منطقه ای و دولتها می باشد. خوشبختی بشریت درآینده بستگی به رعایت همه جانبهی مسئلهی حقوق بشر داشته وبحران ها و تنشهای جهانی موجب تلاطم دشوار حقوق بشرخواهد گردید. درس های تاریخی اثبات می کنند، که حقوق همشهریان،سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جزء جدایی ناپذیراز زندگی بشر را تشکیل داده وسلب آن ها موجب بروز بحران های بیشتر و سیه روزی افراد و جامعه خواهد گشت. تامین آزادی وحقوق ابتدایی بشرضامن خلاص شدن از بحران های تلخ و کشندهی جهانی شمرده خواهد شد، که برگرفته از گذشتهی مملواز ظلم و بدبختی سیستم و سیاست ناعادلانه می باشد. برای حفظ کرامت بشری و جلوگیری از سلب حقوق انسان ها، دخالت های بشر دوستانە درامور کشورها، وظیفهی خطیر و سنگینی بر دوش جامعهی بینالمللی میگذارد.
ترجمه : فتاح پوراحمد
18/11/1395
منابع و ماخذ:
Asia Pacific Formum (2012) International Human Rights and the International Human Rights System: A Manual for National Human Rights Institutions
Transnational Politics, International Relations Theory, and Human Rights Author(s): Kathryn Sikkink ( Source: PS: Political Science and Politics, Vol. 31, No. 3, (Sep., 1998), pp. 516-523 Published by: American Political Science Association)
Basde Gaay Fortman (Jul 30.2011) Human Rights in the Context of International Relations
Peter R.Baehr Human Rights and International Relations, International Relations- Vol.II
Tim Dunne and Marianne Hanso (2008) Human rights in international relations
http://www.academia.edu/26387087/Human_Rights_in_International_Relations
نسرین مصفا و نبی اللە ابراهیمی: جایگاە حقوق بشر در نظریەهای روابط بین الملل (١٣٨٧) فصلنامە سیاست، مجلەی دانشکدە حقوق و علوم سیاسی، دورە ٣٨، شمارەی ٤، زمستان ١٣٨٧، ٢٥٩-٢٧٧
لە ژماره ٦٩٦ ی رۆژنامهی “کوردستان”دا بڵاو بۆتهوه