کوردستان ایران تنها در دورەی صفوی و پس از جنگ چالدران در سال ١٥١٤از بخش بزرگتر آن کە ضمیمەی امپراتوری عثمانی گردید، تقسیم نشدەاست؛ بلکە در دوران سلطنت پهلوی نیز، این بخش از کوردستان بە چند استان تقسیم گشت کە یکی از آنها استان “آذربایجان غربی”است کە در ادبیات سیاسی حزب دمکرات کوردستان و در میان مردم کورد، از آن عنوان استان ارومیە نام بردە میشود.
پس از سرکوب جنبش اسماعیلاقا(سمکو) و قتل ناجوانمردانەی وی بەدست نیروهای سرکوبگر رضاشاە در ٣٠ تیرماە ١٣٠٩ در شهر اشنویە و همچنین کشتەشدن”شیخ خزعل”، رهبر اعراب خوزستان در سال ١٣١٥، رضاشاە از سویی برای سرکوب هرگونە جنبش احتمالی و از سوی دیگر در راستای تحمیل و استقرار حاکمیت خودکامە و مستبدانەی خود و همجنین عملی ساختن تئوری”دولتــ ملت” و سانترالیزە کردن کشور، نقشەی تقسیمات کشوری را براساس قانون مصوب ١٦آبانماە “تقسیمات کشوری” تغییر داد کە براساس آن، ارومیە(رضائیە) بە استان شمال غربی الحاق شد. متعاقب آن در سوم بهمنماە همان سال این شهر بر همراە شهرهای خوی، مهاباد(ساوجبلاغ مکری)، مراغە و بیجار(گروس) استان چهارم از دە استان کشور را تشکیل دادند و چندی بعد شهرهای مراغە و بیجار از این استان جدا گردانیدە شدند. این استان از سال ١٣٤٤بدین سو بطور رسمی از سوی حاکمیت وقت آذربایجانغربی نامیدە شد؛ بدون درنظر گرفتن اکثریت کورد این استان و حتی بدون توجە بە شهرهای منطقەی مکریان کە اکثریت قریب بە اتفاق ساکنان آنها کورد هستند.
هرچند ما کوردها هیچگاە منکر وجود ترکهای آذریها در این استان نبودەایم و هموارە بە دیدەی احترام بە آنها نگریستەایم، ولی چە بسان واقعیتی تاریخی و چە امر واقع این استان بخشی از کوردستان است و کوردها، برغم نبود آمار رسمی و بیطرف، اکثریت ساکنان آن را تشکیل میدهند و برخلاف ترکهای آذری، کوردها هزاران سال است بر روی سرزمین آبا و اجدادی خود زندگی میکنند. همین بس کە در موکریان و در شهرهای مهاباد، بوکان، سردشت، ربط، پیرانشهر، اشنویە، تنها کوردها زندگی میکنند و در مابقی شهرهای استان ارومیە؛ از ماکو و بازرگان گرفتە تا تکاب و شاهیندژ، کوردها در بخشی از آنها از اکثریت برخوردارند، برای اثبات این واقعیت کافی است.
ما کوردها خواهان دوستی و همزیستی مسالمتآمیز و بدور از تنش و کدورت با برادران ترک آذریمان هستیم؛ از این منظر، همچنانکە در دورەی حکومت ملی آذربایجان و دولت جمهوری کوردستان، دوشادوش هم و در یک سنگر در برابر حاکمیت سرکوبگر تهران متحدانە در یک جبهە بودیم؛ اینک نیز خواستاریم با برادران آذری در یک جبهەی متحد در برابر رژیم خودکامەی جمهوری اسلامی بە مبارزە برخیزیم. ولی متأسفانە از بدو پیدایش جمهوری اسلامی تا کنون آذریها بطورعام و بویژە جریان متعصبی کە پس از آن تقویت شد، چە کسانی کە در حلقەی حاکمیت قرار داشتە و دارند و طی این مدت عملأ در سرکوب ملت کورد داست داشتەاند( سپاە پاسداران، جلادان و شکنجەگران در زندانهاو کسانی چون ملا حسنی و قطاری…قربانعلی سعادت، استاندار کنونی و علیرضا رادفر معاون وی)؛ و چە کسانی کە در خارج از حلقەی حاکمیت هستند و بەاصطلاح روشنفکران، نخبگان و فعالان فضای مجازی و حتی بخش بزرگی از بەظاهر اپوزسیون جمهوری اسلامی در خارج از ایران، بە هر مناسبتی، همآوا با سرکوبگران حاکم، علیە ملت کورد بطور کلی و خلق کرد در کردستان ایران بە ضدیت برخاستەاند و در واقع آب بە آسیاب دشمن مشترک دو ملت کورد و ترک میریزند؛ بدون آنکە در اندیشەی آیندەی ایران پس از جمهوری اسلامی باشند و متصور شوند کە سرنوشت کشورهای “مرکب” و چندملیتی همچون ایران، در صورت حلوفصل نشدن مسالمتآمیز مسائل و معضلات بغرنج و پیچیدە، و در شرایطی کە نژادپرستی و شونیسم بر منطق و اندیشەی ملتها حاکم گردد و هریک موجودیت و حقوق خود را در حذف و انکار سایر ملتها قلمداد کند، چە فاجعەی انسانی رخ خواهد داد!
آیا اهانت و بیاحترامی بە پوشش، زبان و فرهنگ ملتی کە برخلاف تلاش اشغالگران توانستە است در برابر موج آسمیلاسیون مقاومت نماید، اقدامی منطقی و انسانی است!؟ حذف نشانەها و علایم کوردستانی بودن شهرهای این استان، حتی شهرهای منطقەی موکریان، کە قاجارهای ترک نیز از آن بە عنوان بخشی از کردستان یاد کردەاند و اکثریت” مطلق(بغیر از نقدە) شهروندانش کورد هستند، چە آیندەای جهت همزیستی مسالمتآمیز دو ملت کورد و ترک در این استان ترسیم مینماید!؟
متعاقب جنگ ناخواستەی نقدە کە جمهوری اسلامی و کسانی چون حسنی، امام جمعەی وقت ارومیە در شعلەور ساختن آن ید طولایی داشتند، تا کنون نیز بخش بزرگی از کوردهای این شهر نتوانستەاند بە این شهر برگردند و همچون آوارگان در سایر شهرهای این استان سکنا گزیدەاند. حتی ساکنان کوردی کە اینک در شهر نقدە و در سرزمین آبا و اجدادی خود زندگی میکنند از هیچ حق و حقوقی در ادارەی این شهر برخوردار نیستند و بە حاشیە راندە شدەاند. این نشاندهندەی چیست!؟ این در حالی است کە ترکهای آذری این شهر و بخش محمدیار و منطقەی لاهیجان موکریان(قرەپاپاق) کە اینک بیشتر ساکنان شهری را تشکیل میدهند! کمتر از ٢٠٠ سال است بە کردستان مهاجرت کردە و از سوی کوردها “پذیرفتە” شدەاند. ملت کرد خاک و میهن هیچ ملتی را اشغال نکردە و تاریخ گواە آن است کە کوردها حتی با آغوش باز از ملتهای راندە شدە استقبال کردەاست؛ اما هنگامی کە صاحبخانە بە بیگانە تبدیل میشود و میهمان در مقام تصمیمگیرندە و حاکم قرار میگیرد! چە احساسی در میان “فرد کرد” پدید میآورد و چە آیندەای در انتظار این منطقە است!؟
در چند سال اخیر بەکرات دیدەایم در استان ارومیە و در شهرهایی کە دو ملت کورد و ترک زندگی میکنند، بە کوردها اهانت و بیاحترامی شدەاست. این پدیدە تنها مختص بە گروهی ترک متعصب و شونیست نبودە و خودجوش نیست؛ بلکە خطوط کلی آن کە بە هدف انکار ملت کورد و بە حاشیە راندن آن است بەگونەای هدفمند و سیستماتیک بودە و از سوی دستگاەهای امنیتی، امامان جمعە و مقامات ردەبالای استانی و نمایندگان ترک مجلس طراحی و بە اجرا گذاشتە میشود. کاملأ روشن و آشکار است کە چە در دوران رژیم شاهنشاهی و چە پس از بەروی کار آمدن جمهوری اسلامی(بەگونەای گستردەتر) قدرت اجرایی و ادارەی امور استان در همەی سطوح بەانحصار آذریها درآمدە و کوردها در برنامەریزی و اجرای امور، حتی در شهرهایی کە همەی ساکنان آن کورد هستند، کمترین نقشی داشتە و دارند. این نماد بارز سیاستهای ضد خلقی جمهوری اسلامی علیە ملت کورد است کە کم و بیش سایر خلقهای ایران نیز گرفتارآنند. با این حال ظلم و ستم و اعمال چنین سیاستهایی، بسان پدیدەای اشغالگرانە، بەهیچوجە پذیرفتنی نیست، دارای حد و مرزی است و آنچە در استان ارومیە از سوی کارگذاران ترک این استان بە اجرا درمیآید، در چارچوب”انکار” ملت کورد قابل تعریف است.
طی این مدت و در آستانەی انتخابات ریاست جمهوری و شوراهای شهر و روستا در ایران، استاندار و همکارانش در استان ارومیە ١٠ نفر را برای نظارت بر روند انتخابات، برگزیدند. جای تعجب و تعمق آن است کە در استانی کە بیشتر از نیمی از جمعیت آن کورد هستند و در شهرستان ارومیە ظن غالب آن است کورد در اکثریت باشد، حتی یک نفر از کوردها از سوی استاندار برای نظارت بر این انتخابات برگزیدە نشدە و همەی آنان آذری هستند.
عدم تعیین حتی یک نفر از ملت کورد در هیأت نظارت بر انتخابات بەچە هدفی است و حامل چە پیامی برای خلق کورد در این استان است!؟ آیا درصورت سرنگونی جمهوری اسلامی ملت کورد باید باردیگر شاهد تراژدیی، چون کشتار دستەجمعی نقدە و روستاهای قارنە، قلاتان، سەرچنار، سبزی و آگریقاش و دەها کشتار دستەجمعی دیگر آنهم در ابعاد و اندازەهای وسیعتر از سوی کسانی چون حسنی و معبودی و مراد قطاری و… باشد!؟ ملتی کە در برابر جرم و جنایات جمهوری اسلامی ساکت و خاموش ننشستە، از همان آغاز در سنگر آزادی موضع گرفتە، علیە سیاستهای سرکوبگرانەی جمهوری اسلام مقاومت کردە، کارنامەی درخشانی از پیکار برضد استبداد و ارتجاع حاکم برجای نهادە و بەواقع بەجای دیگر خلقهای ایران مبارزە کردە و جوانان خود را در پیکار برای تحقق آزادی مردم ایران، بە قربانگاە فرستادەاست، باید بار دیگر، آنهم توسط کسانی کە کین در دل دارند و بەحق نمایندەی برادران آذری نیستند، کشتار شود!؟
بدون تردید هدف اصلی قوربانعلی سعادت، استاندار ارومیە و معاون وی علیرضا رادفر و همکارانشان در بەاصطلاح هیأت امنیت استان، از سویی تقلب و مهندسی کردن آراء رأیدهندگان در دو انتخابات یادشدەاست و مترصد آنند در انتخابات شوراها در شهرهایی کە متشکل از دو ملت کرد و ترک هستند، انجمن شوراها را در انحصار خود درآورند و از سوی دیگر با توسل بە این ترفند درصددند بە مردم منطقە، ایران و کوردستان بقبولانند کە ملت کورد در این استان اقلیتی بیش نیست و این انتخابات و نتایج آن بیانگر این بەظاهرواقعیت است! خصوصأ بەدلیل آنکە و دراکثریت قریب بە اتفاق انتخابات گذشتە در جمهوری اسلامی، بە دلایل مختلف ازجملە، تحریم آنها از سوی ملت کورد، درصد رأی دهندگان با جمعیت واقعی کوردها منطبق نبودە وهم بە خاطر اینکە هیج نمایندەی کوردی در این هیأت دە نفرەی نظارت بر انتخابات وجود ندارد وهمە از ترکها هستند و تمامی اهرمهای قدرت و مدیریت استان را در اختیار دارند، احتمال عملی شدن این ترفند بسیار زیاد است.
جمهوری اسلامی در مسیر نابودی گام نهادە و تردیدی نیست این تودەهای بەستوە آمدەی مردم ایران هستند کە سرنوشت این رژیم ضد خلقی را رقم میزنند. ولی حاکمیتی کە پس از جمهوری اسلامی بەقدرت میرسد، منتصب بە چە جریانی است و چەبرنامە و سیاستی خواهد داشت، آیندە مشخص میسازد و قابل پیشبینی نیست، با این وصف آنچە کە از هماکنون پیداست، دو موضوع و مسالەی حائز اهمیت است؛ نخست: هر حاکمیتی پس از جمهوری اسلامی بە قدرت برسد، حاکمیتی ایدئولوژیک و توتالیتر از جنس این رژیم نخواهد بود و تودەهای مردم ایران اجازە نخواهند داد حاکمیتی اینچنینی دگر بار سرنوشت آنان را در دست گیرد. دوم: در هر شرایطی دو ملت کرد و ترک آذری، همچنانکە طی صدها سال گذشتە بە شیوەی مسالمتآمیز و یا غیرمسالمتآمیز باهم زندگی کردە و در جوار یکدیگر بودەاند، در آیندە و حتی در صورت تغییر جغرافیای سیاسی ایران باهم و بر روی سرزمینی کە اینک در آن میزیند خواهند بود و همچون همسایەی هم تا ابدالدهر باقی خواهند ماند؛ لذا تنها راە منطقی، متمدنانە و قابل قبول از سوی ملت کورد این است کە این همسایەی همیشگی از تعصب بیجا، جاەطلبی و انکار موجودیت کوردها توهین و بیاحترامی بە باورهایشان پرهیز کند و برای بەزانو درآوردن این رژیم سرکوبگر کە نەتنها ملت کورد، بلکە آذریها را نیز از حقوق مشروع خود محروم ساختەاست، همراە و همسنگر با سایر خلقهای ایران، بویژە ملت کورد باشد.
تردیدی نیست طی مدت حاکمیت ضد خلقی جمهوری اسلامی، این رژیم با برانگیختن و سود جستن از احساسات مذهبی اکثریت مردم ایران کە شیعە مذهب هستند، آنان را علیە ملت آزادیخواە کورد شوراند و جنبش حقطلبانەی خلقمان را سرکوب کرد و خون هزاران تن از فرزندان این ملت، منجملە زنان و کودکان را برزمین ریخت. متأسفانە آذریها بە حکم مجاورت، نەتنها سهم بزرگی از سرکوب و کشتار خلق کورد را بە خود اختصاص دادند، بلکە اینک نیز در همان مسیر گام برمیدارند و همان تفکر بر اذهانشان غالب گشتەاست. مسیر و سیاستی کە اینک جمهوری اسلامی از آن سودمند است و در آیندە نیز بەغیر از تعصب و نژاد پرستی کە در صورت ایجاد هر گونە تحول سیاسی؛ ریختن خون مردم بیگناە را در پی خواهد داشت، هیچ سودی برای دو ملت کورد و ترک ندارد. این مسألە هم بە هیچوجە بە سود همزیستی مسالمتآمیز دو ملت نیست کە از شهرستان ماکو گرفتە تا سنقرکلیایی و همدان با هم زندگی میکنند.