بی تفاوتی پدیده ای نوظهور اجتماعی است که شاید ناشی از بی عاطفه گی یا عدم احساس تعهد نسبت به ارزشهای انسانی و اجتماعی یا شاید ترس از درگیری با قوانین سفت و سخت حاکم بر جامعه باشد. هارولد کاپلان و بنیامین سادوک بی تفاوتی را چنین تعریف می کنند: “بی تفاوتی را رفتاری می دانند که در وضعیتی از نبود یا بی اعتنایی به احساس درونی و عاطفه انسانی، بی علاقگی و سطح اندک درگیری هیجانی نسبت به گرفتاری و نیاز به همراهی دیگران در محیط پیرامونی بروز می کند و می تواند با نشانه هایی از افسردگی یا روان گسیختگی اشتراک هایی داشته باشد”. بی تفاوتی اجتماعی در هر حوزه ای از اجتماع قابل رویت می باشد. در حوزه های مدنی شاید به مراتب مکررتر و عینی تر باشد خصوصاً در آشفته بازار دنیای کنونی که مشکلات زندگی , گریبانگر همه اقشار جامعه شده و مردم فرصتی برای توجه به مسایل جاری جامعه خود ندارند. بی تفاوتی میتواند از زوایای گوناگون مورد سنجش قرار گیرد. به عنوان مثال بی تفاوتی مردم نسبت به نزاع خیابانی و تخریب اموال عمومی و نسبت به معیشت هم نوعان خود یا مصرف رو به رشد مواد مخدر یا تدوین و تصویب یک قانون در مجلس یا نسبت به نتیجه سیاستهای یک حزب در طول یک دوره زمانی که هرکدام در جایگاه خود بی تفاوتی و بی علاقه گی اجتماعی را به دنبال دارد. ناگفته نماند همیشه بی تفاوتی ناشی از بی عاطفه گی یا عدم احساس تعهد نسبت به ارزشهای انسانی و اجتماعی نیست شاید ترس از درگیری با قوانین سفت و سخت حاکم بر جامعه باشد. در جامعه ای که مخالفت با سیاستها یا قوانین وضع شده جز زندان و تباهی زندگی , ارمغانی ندارد عموماً مردم روزه سکوت را اختیار می کنند و یا ترس از روند قانونی برای حل یک نزاع خیابانی مردم را از همیاری به یکدیگر بازدارد. بی تفاوتی، یک آسیب و آفت جدی در روابط اجتماعی است که میتواند زندگی اجتماعی را سخت و غیر قابل تحمل سازد. فردگرایی و بی هنجاری متغیرهایی هستند که میتوانند بر رضایت اجتماعی و اعتماد اجتماعی و در نهایت بر اثربخشی اجتماعی تاثیر بسزایی داشته باشند به گونه ای که بر تحلیل پاداش و هزینه و تعهد مدنی مستقیماً و بر محرومیت نسبی شخص غیر مستقیم اثرگذار باشد. بطور مثال در جامعه ای که تهیه و توزیع مواد مخدر به مراتب آسانتر از تهیه یک روزنامه باشد همه افراد جامعه درگیر ناامنی و مشکلات زندگی با معتادان خواهند بود لیکن رضایت اجتماعی و اعتماد اجتماعی به دلیل بی هنجاری تا سطح غیرقابل باوری کاهش پیدا کرده و گوشه گیری و محرومیت نسبی از امکانات اجتماع دامنگیر همگان خواهد شد. ترس از مقابله با توزیع کنندگان به دلیل سودآور بودن حاشیه فروش , نتیجه تحلیل پاداش و هزینه چیزی جز سکوت نخواهد بود زیرا توزیع کنندگان قدرتمندتر از اشخاصی هستند که بتوانند یارای مقابله داشته باشند. هرچند متغیرهایی چون قومیت و فرهنگ و جنسیت و سطح تحصیلات و شغل نیز میتوانند بر تشدید یا کاهش و چگونگی مقابله با رخدادهای اجتماعی برای کسب رضایت اجتماعی در فردگرایی در خور تامل باشند. از دید «تد رابرت گر» دانشمند معاصر آمریکایی مطالعات اجتماعی، محرومیت نسبی افراد که نتیجه آگاهی آنان نسبت به موقعیت نامطلوب و نیز همسنجی موقعیت فرد با دیگران است می تواند ریشه بی تفاوتی اجتماعی را آبیاری کند. افزایش تمایلات محافظه کارانه مردم نسبت به رخدادهای اجتماعی نیز عامل بی تفاوتیست. بطوریکه عدم ابراز نارضایتی به موقع نسبت به یک موضوع به دلیل محافظه کاری برای حفظ سمت یا شغل یا موقعیت اجتماعی یقیناً بی تفاوتی اجتماعی را ناشی می شود. نتیجه بی تفاوتی اجتماعی , تشدید ناهنجاریها و عدم توانایی کنترل همه اتفاقاتیست که هر روز به نوعی نمایانگر مشکلات روزمره زندگی ما انسانهاست. شاید یک برخورد به جا و صد البته به موقع در کنترل هر کدام از این رخدادها بتواند جامعه ای امن برای فرزندانمان به ارمغان آورد.