یونسکو در پیام سال ۲۰۲۱ خود به مناسبت روز جهانی زبان مادری میگوید دانشآموزان باید به زبان مادری آموزش ببینند زیرا زبان مادری دریچه انتقال فرهنگها، ارزشها و دانش است.
سازمان آموزشی، علمی و فرهنگی سازمان ملل متحد (یونسکو) امسال هم در پیامی به مناسبت روز جهانی زبان مادری اعلام کرده که آموزش مبتنی بر زبان اول یا زبان مادری، باید از همان سالهای اولیه کودکی آغاز شود چرا که این امر پایه و اساس یادگیری است.
در پیام ۱۹ فوریه ۲۰۲۱ یونسکو از سیاستگذاران، مربیان و معلمان، والدین و خانوادهها خواسته شده در میان بحران شیوع ویروس کرونا، میزان تعهد خود را نسبت به آموزش چند زبانه و گنجاندن زبان مادری در آموزش و پرورش به منظور پیشبرد و بهبود امر آموزش، افزایش دهند.
بر پایه پیام یونسکو، دانشآموزان باید به زبان مادری آموزش ببینند زیرا زبان مادری به عنوان دریچه انتقال فرهنگها، ارزشها و دانش، شناخته شده است.
روز جهانی زبان مادری به ویژه برای گروههای اتنیکی ساکن در جغرافیای ایران که زبان آنها در کشور به رسمیت شناخته نشده است، مهم و تاریخی تلقی میشود. با وجود اینکه جمهوری اسلامی بیشتر فراخوانها و پیشنهادات یونسکو را به رسمیت میشناسد و علیرغم اینکه طبق اصل ۱۵ قانون اساسی ایران، تدریس زبان مادری در مدارس میتواند اجرایی شود اما شماری از شهروندان ایرانی در سالهای گذشته به دلیل طرح همین مطالبه به زندان افتادهاند.
تازهترین نمونه برخورد با فعالان حق زبان مادری، صدور حکم پنج سال حبس برای زهرا محمدی، (زارا) محمدی، مدرس زبان و ادبیات کُردی، فعال مدنی و از اعضای انجمن مردمنهاد فرهنگی-اجتماعی نوژین است. محمدی در دادگاه بدوی به ۱۰ زندان محکوم شده بود.
زمانه برای بررسی بیشتر این موضوع سراغ آزاده پورزند، پژوهشگر حقوق بشر و مدیر بنیاد سیامک پورزند به عنوان یکی از فعالان در حوزه مسائل مربوط به گروههای اتنیکی رفته است. او در زمینه مطالبات فرهنگی و زبانی گروههای اتنیکی در ایران فعالیت داشته است.
■ شما به هیچکدام از ملیتهای غیر فارس در ایران تعلق نسبی ندارید. چه ضرورتی باعث شد در حوزه گروههای اتنیکی و به ویژه در زمینه طرح مطالبه زبان مادری فعالیت کنید؟ پیشینه مختصری در این مورد ارائه میکنید؟
– از آنجا که کار و پژوهش من معطوف به مسایل مربوط به حقوق بشر و جامعه مدنی است، همواره نسبت به چالشهای خاصی که گروههای به حاشیه رانده شده به خصوص گروههای اتنیکی و اقلیتهای مذهبی در ایران با آن مواجه هستند، حساس هستم.
یکی از موضوعاتی که در طی کار و پژوهش در سالهای اخیر با آن آشنا شدهام مسأله آموزش زبان مادری است. در ایران این حق از جمعیتی کثیر و به خصوص از کودکان سلب شده است. از آنجا که این مسأله تنها معطوف به ایران نمیشود، پژوهشها و فعالیتهای زیادی درباره حق آموزش زبان مادری در جهان شده است. از این رو در سالهای اخیر من هم سعی کردهام به سهم خودم برای تحقق حق آموزش زبان مادری تلاش کنم. به عنوان مثال چند سال پیش در راهاندازی کارزار کوچک اینترنتیای سهیم بودم که با همکاری با هنرمندان و فعالان حقوق بشر طراحی شد. هدف این کارزار طرح حق آموزش زبان مادری به زبان ساده بود.
■ به نظر شما طرح مطالبه حق آموزش به زبان مادری در ایران آیا منجر به اتحاد میان گروههای اتنیکی میشود یا سبب از همگسستگی آنهاست؟
-من دلم میخواهد تجربه شخصی خودم را در میان بگذارم و بگویم چرا این مسأله برای من مسأله مهمی شد. در هر موضوع حقوق بشریای که له یا علیه مسألهای موضع میگیریم بهتر است لحظهای درنگ کنیم و فکر کنیم به اینکه این موضوع زندگی یک عده را تحت تأثیر قرار میدهد.
اولین باری که در رابطه با حق آموزش به زبان مادری در ایران شنیدم، به عنوان کسی که در تهران بزرگ شده بود و فارسی زبان مادریاش است، برایم تازگی داشت. من تا آن زمان به عمق یک چنین مشکلی پی نبرده بودم اما چون مجبور بودم در کودکی پناهنده شوم، تا حدی میتوانستم آن را درک کنم. ورود به یک کشور جدید، مدرسه جدید و زبانی جدید میتواند روی اعتماد به نفس کودکان و نوجوانان و همچنین روی آموزش آنها تأثیر بگذارد. دوستان و همکارانی که متعلق به گروههای اتنیکی مختلف در ایران بودند، توضیح میدادند که چطور این تجربه کودکی، آموزش و اعتماد به نفس آنها را تحت تأثیر قرار داده است و این برایم غمانگیز بود و هست.
من در خانوادهای بزرگ شدهام که زبان فارسی بخش مهمی از زندگی ما به حساب میآمد. برای من این زبان آرامش و حس امنیت میآورد. اینکه کودکانی هستند که مجبورند به اجبار و زور و ترس از حکومت، زبان مادری خود را در مدرسه فراموش کنند و تنها به زبان فارسی درس بیاموزند که گاه و شاید اغلب در خانه صحبت نمیشود و کودکان ممکن است به آن تسلط لازم را نداشته باشند، برای من که زبان فارسی زبان مادریام محسوب میشود، ناراحت کننده است. به عبارت دیگر زبانی که برای من تداعیکننده روزهای تکرار نشدنی کودکی و نوجوانی در زادگاهم است برای بسیاری از کودکان همان سرزمین میتواند یادآور ترس و تحقیر باشد و این بسی غمانگیز است. از این رو به نظرم مهم آمد که در رابطه با موضوع زبان مادری در ایران فعالیتهای بیشتر و تا حد ممکن، کمتر سیاستزدهای صورت بگیرد. برای من این مسأله از دو جهت اهمیت دارد: هرگز دوست ندارم عدهای در ایران به خاطر زبان و لهجه و گویششان مورد ظلم و تمسخر قرار بگیرند و با زبان فارسی نتوانند احساس آرامش کنند. مسأله دیگر این است که آموزش، به طور مستقیم کودکان را تحت تأثیر قرار میدهد.
شاید بد نباشد که لحظهای یک کودک را مجسم کنیم. روزی که به مدرسه میرود در حالت ایدهآل چه تجربهای میتواند داشته باشد و این که تجربه خوب یا بد نسبت به آموزش، چه تأثیراتی در آینده آن کودک خواهد داشت؟
به نظر من دفاع از منع یک کودک از آموزش زبان مادری به این دلیل است که ما فکر میکنیم آموزش زبان مادری در کشوری با تنوع جمعیتی در ایران میتواند باعث تضعیف و کمرنگ شدن زبان فارسی شود در حالی که چنین نیست. کودکان میتوانند چند زبانه بزرگ شوند. چند زبانه بودن اگر به درستی طراحی و تدریس شود، نه تنها تهدیدی برای زبان فارسی نخواهد بود بلکه منجر به حس تعلق بیشتر این کودکان به اجتماع و غنی شدن فرهنگ در کشور نیز میشود.
■ تجربه کشورهای توسعه یافته در این زمینه چه چیزی را پیش روی ما میگذارد؟ کشورهایی که چند زبان رسمی را در مدرسهها و ادارهها پذیرفتهاند، هماکنون در چه وضعیتی هستند؟ آیا تضادها ریشه پیدا کردهاند یا برعکس؟ آیا دموکراسی با تقویت زبانهای مادری گسترش پیدا نکرده است؟
– به هر حال قضیه چند زبانه بودن در کشورهایی که میشناسم بدون تنش نبوده است و در مقاطعی در تاریخ بومی این کشورها به مسألهای سیاسی و ملی تبدیل شده است. به عنوان مثال تنش بین کِبِک و سایر نقاط کانادا را گاهی میتوان در مسائل سیاسی حس کرد اما از آن عبور شده و سیستم آموزشی را تطبیق دادهاند. به نظر من این همان مرحلهای است که امیدوارم ما هم بتوانیم از آن عبور کنیم. البته نمیشود که همه تنشها را از بین برد. پدیدهای را که به هر حال به مسألهای سیاسی تبدیل شده، نمیتوان کاملا غیرسیاسی کرد اما میتوان آن را به تدریج به سمت آموزش و پرورش سوق داد. مثل سایر پدیدهها از تنوع هم باید محافظت کرد. باید به آن کمک کرد که شکوفا شود.
اینکه فقط بگوییم ما ایراندوستیم و در جغرافیای ما مردم با فرهنگ متنوع زندگی میکنند اما چون میترسیم فرهنگ فارس از بین رود، آن را سرکوب کنیم، در واقع داریم تنوع را از بین میبریم. در حقیقت همان عامل افتخار را از بین میبریم.
به عنوان مثال در آمریکا زبان مادری رسمی وجود ندارد اما مشخصا انگلیسی زبان غالب است. در بیشتر نقاط آمریکا با زبان اسپانیولی هم میتوان گلیم خود را از آب بیرون کشید. در تماس با بانک و ادارات، گزینه اول انگلیسی و گزینه بعدی اسپانیولی است. باز با این حال جمعیت اسپانیولی زبان به حاشیه رانده شده است. یا به عنوان مثال هندوستان در این زمینه کشور شگفتانگیزی است. روزنامهها یا سیستم آموزشیشان به زبانهای مختلف و متنوعی است. با وجود این گروههای اقلیت موقعیت خوبی ندارند.
جالب است بدانید که بر اساس گزارشی از سازمان ملل، متأسفانه هر دو هفته در جهان یک زبان ناپدید میشود. یعنی ۴۳ درصد شش هزار زبانی که در دنیا وجود دارد، در خطر است. به نظر من چنین روندی به این معنا که هر دو هفته یک فرهنگ در دنیا ناپدید میشود، واقعا باعث تاسف است. بنابراین لازم است که به مسأله حق آموزش زبان مادری در ایران و جهان توجه بیشتری بشود.