بعد از انتشار کتاب آیات شیطانی، سکوت سنگینی بر فضای فرهنگی و ادبی کشور حاکم شد. از خلال اندک مستندات باقی مانده از آن دوران ابعاد سکوت را بررسی کردهایم.
تردیدی نیست که برای بررسی مستندات اندکی که از آن دوران وجود دارد، به جز آرشیو کتابهای کتابخانهی ملی، مجلات ادبی و فرهنگی مستقل، روزنامهها –چه دولتی و چه مستقل- منابع دیگری را به دشواری میتوان یافت. آنچه که در نهایت از بررسی این منابع به دست میآید، سکوت تحمیل شدهی سنگینی است که بر نویسندگان و پژوهشگران و اهالی فرهنگ وجود داشته است. فشار حاکمیت را هنوز هم میتوان حس کرد.
آثار سلمان رشدی در ایران قبل از انتشار کتاب آیات شیطانی
سلمان رشدی در ایران نویسنده ناشناختهای نبود. دو کتاب “شرم” و “بچههای نیمهشب” او به ترتیب در سالهای ۱۳۶۳ و ۱۳۶۴ با مجوز نشر در ایران منتشر شد. هر دو کتاب به ترجمه زندهیاد مهدی سحابی، مترجم کتاب سترگ پروست “در جستوجوی زمان از دست رفته” است. هر دو کتاب “شرم” و “بچههای نیمه شب” را انتشارات تندر در آن زمان منتشر کرده است و هماکنون در فهرست کتابخانه ملی موجود است اما امانت داده نمیشود. ترجمهی کتاب “شرم”، جایزه کتاب سال جمهوری اسلامی را برای مترجم این کتاب به ارمغان آورد و مترجم هم جایزه را پذیرفت و آن جایزه را از دست هاشمی رفسنجانی گرفت.
در یکی از شمارههای مجله “آدینه”، رمان “شرم” معرفی شده است و یادداشتی هم بر آن نوشته شده.
“شرم” سومین اثر سلمان رشدی، در سال ۱۹۸۳ نوشته شده و به واکاوی مفهوم شرم در بستر فرهنگی یک جامعه میپردازد. کتاب به تقابل شرم و بیشرمی و جدال دائم این دو اشاره میکند بدون اینکه یکی را نیک و دیگری را بد بینگارد که این جدال، تمام سطوح اجتماعی، از خانواده تا سطوح بالای سیاسی دربرمیگیرد و داستان با دو عنصر دیو و فرشته که میتوانند به اشکال مختلف درآیند و درون شخصیتها را تسخیر کنند پیش میرود. شخصیتهای سیاسی موجود در این داستان تداعیگری سیاستمداران پاکستانی همچون ژنرال حیدر، علی بوتو و بینظیر بوتو و ژنرال ضیاءالحق هستند.
کتاب بعدی رشدی که در ایران ترجمه شد، «بچههای نیمهشب» است که جایزه بوکر سال ۱۹۸۱ و چندین جایزه دیگر را به خود اختصاص داد. از او کتابهای دیگری هم در ایران ثبت کتابخانه ملی شده است ولی اثری از آنها در کتابخانهها و مراکز پخش نیست. از آن جمله است: “گریموس” (Grimus) با موضوع سرخپوستان آمریکای شمالی که سال ۱۳۵۴ به کتابخانه ملی ایران وارد شده و ترجمهای از آن موجود نیست و نیز “هارون و دریای قصهها” با برگردان سینا سلیمی که در سال ۱۹۹۵ در نشر باران سوئد منتشر شده است و در کتابخانه ملی ایران در انتظار فهرستنویسی است و یعنی تاکنون شناسهای برای آن ثبت نشده است و امانت هم داده نمیشود.
یک متن دیگر هم از این نویسنده مربوط به دوران بعد از فتوا در کتابخانه ملی موجود است با عنوان “نامه نویسنده کتاب آیات شیطانی سلمان رشدی به روزنامه لیبراسیون چاپ پاریس” و نام مترجم با حروف س. م. ص آمده است. این کتاب را نشر “اهل بیت” در قم در سال ۱۳۷۴ منتشر کرده است و در توضیح آن آمده است که این کتاب ترجمهی بخشی از نامه سلمان رشدی به روزنامه لیبراسیون است و تنها نوشتهای است از این نویسنده که در مخزن ۴ کتابخانه ملی، و کتابخانهی زاهدان برای امانت موجود است. از کتاب آیات شیطانی هم دو نسخه در کتابخانه ملی موجود است؛ یکی نسخهی انگلیسی کتاب با عنوان اصلی: The satanic verses، Salman Rushdie، ۱۹۹۲(/۱۳۷۱) که در زیر موضوع داستانهای انگلیسی دستهبندی شده است که در یک مخزن کتابخانه ملی موجود است ولی معلوم نیست امکان امانتدهی دارد یا نه و دیگر ترجمهای از این کتاب با نام “آیات شیطانی”، مترجم: روشنک ایرانی. بدون تاریخ، بدون نام نشر که در یک مخزن کتابخانه ملی موجود است با قید غیرقابل امانت؛ درست مثل دو کتاب دیگر “شرم” و “بچههای نیمهشب.”
بدین ترتیب کتابهای سلمان رشدی را در ایران باید به دو دوره قبل و بعد از آیات شیطانی تقسیم نمود.
آیات شیطانی در ۲۶ سپتامبر ۱۹۸۸ در انتشارات پنگوئن در لندن منتشر میشود و چهار ماه بعد در ژانویه ۱۹۸۹ یعنی دی ۱۳۶۷ عطاءالله مهاجرانی کتابی در رد آن مینویسد به نام «توطئه آیات شیطانی» که توسط انتشارات روزنامه اطلاعات به چاپ میرسد. مهاجرانی در این کتاب، ضمن اینکه بر «مرتد فطری» بودن سلمان رشدی تأکید میکند میگوید «پیامبر اسلام پس از فتح مکه، همه کفار را بخشیده است به جز کسانی که به اسلام توهین میکردند.» در همان وقتها، درست قبل از هیاهوهای درگرفته دربارهی این کتاب و قبل از انتشار کتاب مهاجرانی، به شکل شفاهی نقل شده است که یکی از منتقدین یادداشتی بر کتاب آیات شیطانی نوشته بود که قرار بود در مجلهی آدینه منتشر شود اما با بالا گرفتن زمزمههای تهدید، نویسنده یا نویسندگان این یادداشت ترجیح میدهند فعلا از انتشار آن دست بکشند تا بعد ببینند چه پیش میآید، با توجه به آنچه بعدا پیش آمد، شاید بتوان گفت عدم انتشار آن یادداشت در نقد این رمان، چه بسا جانشان را نجات داد چون در ۱۴ فوریه همان سال، فتوای معروف آیتالله خمینی مبنی بر مهدورالدم بودم سلمان رشدی منتشر شد.
نویسندهای به نام احسان مهرابی در سایت ایران وایر نقل کرده است که «مدت زمانی کم، پیش از این فتوا، در تهران کنفرانسی اسلامی برگزار شده بود که در پایان کار، قطعنامهای در دو یا سه بند امضا شد. این قطعنامه تنها به محکوم کردن کتاب بسنده کرده بود و همان زمان در نشریه “کیهان فرهنگی” هم منتشر شد. هیچ خبری از این گونه سخنها از جنس فتوای آقای خمینی هم در آن نبود.
پس از انتشار فتوای آیت الله خمینی، مجله آدینه به شدت از سوی وزارت اطلاعات تحت فشار بود تا دربارهی کتاب “آیات شیطانی” سلمان رشدی نیز نقدی را منتشر کند. اما سردبیر و نویسندگان این نشریه میدانستند که حتی اگر بخواهند تنها نقدی ادبی درباره این کتاب بنویسند، باید به فتوای روح الله خمینی هم اشاره کنند. اشاره به این فتوا عملا به معنای تبلیغ آن بود. زیرا در فضای خفقان آن سالها، مخالفت با فتوای آیت الله خمینی به معنای به استقبال مرگ رفتن بود.
کانون نویسندگان ایران در این سالها به شدت زیر فشار بود و با توجه به اینکه تنی چند از نویسندگان خارج کشور، صدور این فتوا را محکوم کرده بودند (از جمله علی اصغر حاج سید جوادی و ناصر پاکدامن) بنابراین، دیگران به شدت زیر ذرهبین بودند تا عکسالعملشان در مقابل این کتاب و نیز فتوای صادرشده رصد شود. به نظر میرسد سیاست مجلات مستقل داخل ایران در آن زمان، سکوت و فقط سکوت محض بوده است که نه مجبور به نوشتن ردیه بر این کتاب شوند و نه تجلیل از فتوا و از طرف دیگر تنها اسم بردن از این کتاب، کافی بود تا مجلهی مستقلی همچون آدینه که در آن فضای سانسور و سرکوب دوام آورده بود به تعطیلی کشانده شود و نویسندگان و گردانندگانش تهدید جانی شوند.
ردیهنویسی بر کتاب جنجالبرانگیز
درست پس از همین دوره است که در سوی مقابل نویسندگان مستقل، مسابقهای درمیگیرد در نوشتن کتابی بر رد کتاب آیات شیطانی؛ کتابی که نه به فارسی ترجمه شده است و نه در ایران و کشورهای اسلامی همجوار مجوز انتشار دارد. کتابخانه ملی فهرست بلندبالایی از این کتابها را به ثبت رسانده است. بهطور مشخص ۲۴ عنوان کتاب در رد آیات شیطانی در کتابخانه ملی ثبت شده است که از این میان تعدادی آنها به زبان عربی و انگلیسی و بیشتر آنها به زبان فارسی است. کتاب مهاجرانی که اولین ردیه بر این کتاب است بارها چاپ و منتشر میشود و چندین بار با ویراست تازهای در تیراژ بالا منتشر و در اغلب مخازن کتابخانه ملی و کتابخانههای سراسر کشور برای امانت در دسترس قرار میگیرد.
از منابع کتابخانه ملی چنین برمیآید که پس از کتاب مهاجرانی، در سال ۶۸ دو کتاب بر رد آیات شیطانی نوشته میشود که یک کتاب جمعآوری و ترجمهی مجموعه مقالاتی است که در فاصلهای سه ماهه در مطبوعات لاهور منتشر شده بود و سرکنسولگری جمهوری اسلامی ایران آن را منتشر میکند و دیگری کتابی است به زبان انگلیسی به نام “شبهای ایرانی” نوشته طارق علی که در پاسخ به رویدادهای پس از کتاب آیات شیطانی در لندن منتشر شده است و در کتابخانه ملی ایران هم به ثبت رسیده است. از سال ۶۹ تا ۷۴، دوازده عنوان کتاب در کتابخانه ملی ثبت شده است که در رد آیات شیطانی نوشته شده است. روند نوشتن ردیهها، چه به زبان فارسی و چه ترجمه از عربی و انگلیسی و چه انتشار آن به زبان اصلی عربی یا انگلیسی همچنان در سالهای بعد هم ادامه مییابد گرچه دیگر شتاب سالهای اول را ندارد.
وضعیت مطبوعات و شخصیتهای مستقل
فضای سنگینی بر نشریات مستقل، شخصیتهای ادبی و فرهنگی و نویسندگان حاکم شده و سکوتی محض دربارهی این کتاب تمام فضای ادبی مستقل آن دوره را در برگرفته بود. پاسخ جامعه ادبی ایران بر این موج حملات به کتاب آیات شیطانی تنها و تنها سکوت بود و سکوت در آن سالها خود اعتراضی خاموش بود.
درصفحهی ستون آزاد مجلهی آدینه، دی و بهمن ۶۷، هیچ خبری از سلمان رشدی و کتابش و نیز عکس العمل سیاسی ایران بر این کتاب به چشم نمیخورد. در حالی که در همان سال، هنگامی که سلمان رشدی در بیانیهای از آزردن احساسات «مسلمانان واقعی» پوزش خواسته بود، کاری که بعدها خودش آن را اشتباه محض خواند، خبری حتی مبنی بر پوزشخواهی او هم در نشریات مستقل منتشر نشده است. پوزشی که با پاسخ تند دفتر آیت الله خمینی در ۲۹ بهمن ۱۳۶۷ مواجه شد که بیان میکرد لغو حکم اعدام سلمان رشدی در صورت توبه او کذب محض است. (نقل به مضمون).
در سال ۱۳۶۹، شماره ۴۶-۴۵ مجلهی آدینه، به مناسبت پایان دههی هشتاد میلادی و ورود به دههی نود، گزارشی منتشر کرده است با عنوان “کتابهایی که دهه هشتاد را ساختند” و در این گزارش – که ترجمهی گزارشی از مطبوعات خارجی است- به معرفی نوبلهای دههی ۱۹۸۰، رمانهای تاریخی این دهه، کتابهای زنان نویسنده، کتابهای نویسندگان آمریکایی با زیر عنوان«سنگین وزنهای آمریکایی»، بستسلرها، شرح حال نگاریها، کتابهایی در زمینهی اندیشه، سیاست، علم و تاریخ عمومی پرداخته است و عجیب اینکه در این گزارش پر و پیمان هیچ خبری از جنجالیترین کتاب سالهای دهه ۱۹۸۰ یعنی آیات شیطانی نیست. به نظر میرسد این بخش در ترجمهی گزارش حذف شده باشد تا همچنان سکوت و عدم موضعگیری مطبوعات مستقل ادامه داشته باشد گرچه این سکوت سنگین مطبوعات مستقل آن زمان را میتوان نوعی اعتراض در سکوت قلمداد کرد ولی روی دیگر آن، جو خفقان و ارعاب حاکم بر فضای مطبوعاتی و ادبی آن دوره است.
در فوریه ۱۹۸۹، یعنی درست زمانی که چندین تن از روشنفکران ایرانی، عرب و فرانسوی در پاریس طی تظاهراتی مخالفت خود را با فتوای قتل سلمان رشدی اعلام کردند، از درون ایران هیچ صدایی بیرون نیامد؛ دیوار آهنین سنگینتر از این بود که نویسندهای در داخل در همراهی با همگنانش صدایی داشته باشد. در بین نویسندگان تجمع کننده در پاریس محمد حربی نویسنده مشهور الجزایری هم بود که به همراه دیگر نویسندگان ایرانی ساکن در پاریس اعلام کردند که “بر ضد نابردباری و تعصبگرایی؛ ما همه سلمان رشدی هستیم.”
محتشمی در مصاحبهای با روزنامه کیهان در فروردین ۶۸(۱۲ مارس ۱۹۸۹) از قول آیتالله خمینی نقل کرده است که “اگر من جوان بودم و توانایی داشتم میرفتم و این حکم الهی را اجرا میکردم و اگر امروز او را در اینجا میدیدم با همین وضعیت جسمی او را میکشتم.” مصاحبهای که نشان میدهد، هر چه در سوی نویسندگان و مطبوعات مستقل سکوت حاکم است هیاهوی آن سمت رو به افزایش است و دمی از حرف زدن و ردیه نوشتن بر کتاب و نویسندهاش نمیگذرند؛ کاری که بر سکوت خفقانآور بیشتر دامن میزند.
از قتل مترجم ژاپنی این کتاب، هینوشی ایگاراشی، نیز هیچ خبری در مطبوعات مستقل آن زمان نیست. انگار نه انگار که این بخش از تاریخ وجود داشته است و صفحات سفید از پی هم تند تند ورق خورده است. همچنان که خبری مبنی بر مجروح شدن مترجم ایتالیایی این کتاب، اتوره کاپریولو، جلوی خانهاش در میلان نیست یا خبری مبنی بر شلیک به سوی ناشر نروژی این کتاب و به آتش کشیده شدن هتل محل اقامت عزیز نسین –نویسنده ترک- به خاطر حمایتش از حق آزادی بیان و انتشار کتاب آیات شیطانی؛ حملهای که گرچه عزیزنسین از آن جان سالم به در برد اما ۳۷ نفر در آن حمله جان خود را از دست دادند.[2]» این سکوت خبری همچنان تا سالهای سال و حتی بعد از رواج اینترنت که بستر مناسبی را برای دسترسی به سایتها و منابع خارج کشور فراهم کرد، باز هم ادامه پیدا کرد. نویسندگان ایرانی خارج از کشور- به خصوص کسانی که مجبور به رفت و آمد به ایران بودند یا خانواده و بستگانی در ایران داشتهاند همچنان در مقابل این وضعیت سکوت پیشه کردند.
سال ۲۰۱۰ سردبیر مجله “خلق” در سلیمانیه بخشی از ترجمه کردی این کتاب را منتشر کرد و بلافاصله مورد هدف مسلحانه قرار گرفت، سردبیر از این حادثه جان سالم به در برد اما برمی بهداد- مترجم کتاب- از آن زمان در خفا زندگی میکند.
سال ۱۳۶۹، تنها فصلنامه «اندیشه آزاد» در سوئد شمارهای را به نقد و بررسی آیات شیطانی اختصاص داد اما این صدا هم از بیرون مرزها بود و توسط نویسندگانی اداره میشد که سالها از ایران رفته بودند.
چند سالی بیش از جنجال این کتاب نگذشته بود که فضای ادبی و فرهنگی ایران به کل با قتلهای سیاسی نویسندگان تیره و تار شد و اندک روزنه امیدی که انتظارش میرفت شاید با مماشات یا سکوت به دست آید نیز بسته شد.
انتشار نامه ۱۳۴ نویسنده؛ صدایی رسا در مخالفت با سانسور است
انتشار این نامه گرچه ارتباطی به کتاب سلمان رشدی ندارد اما بازتاب اعتراض نویسندگان به جو سانسور و سرکوب است. ناگهان بغض سکوت میترکد و نامه ۱۳۴ نویسنده منتشر میشود. این نامه از سانسوری چندین ساله میگوید که بر فضای ادب و فرهنگ ایران چیره شده است و با امضای ۱۳۴ نویسنده، منتقد، شاعر، فیلمنامهنویس، محقق و مترجم در سال ۱۳۷۳ خبر از حضور کانون صنفی نویسندگان ایران میدهد که با چشم و گوش باز اخبار جهان و ایران را رصد میکنند و خواهان آزادی اندیشه و بیاناند. نامه با این بند آغاز میشود:
” ما نویسندهایم! اما مسائلی که در تاریخ معاصر در جامعهی ما و جوامع دیگر پدید آمده، تصویری را که دولت و بخشی از جامعه و حتی برخی از نویسندگان از نویسنده دارد، مخدوش کردهاست؛ و در نتیجه هویت نویسنده و ماهیت اثرش، و همچنین حضور جمعی نویسندگان دستخوش برخوردهای نامناسب شدهاست. از اینرو ما نویسندگان ایران وظیفهی خود میدانیم برای رفع هر گونه شبهه و توهم، ماهیت کار فرهنگی و علت حضور جمعی خود را تبیین کنیم.
ما نویسندهایم، یعنی احساس، تخیل، اندیشه و تحقیق خود را به اشکال مختلف مینویسیم و منتشر میکنیم. حق طبیعی و اجتماعی و مدنی ماست که نوشتهمان – اعم از شعر یا داستان، نمایشنامه یا فیلمنامه، تحقیق یا نقد، و نیز ترجمهی آثار دیگر نویسندگان جهان – آزادانه و بی هیچ مانعی به دست مخاطبان برسد. ایجاد مانع در راه نشر این آثار، به هر بهانهای، در صلاحیت هیچکس یا نهادی نیست. اگرچه پس از نشر راه قضاوت و نقد آزادانه دربارهی آنها بر همگان گشودهاست.”
این نامه در همان سال در نشریه تکاپو به سردبیری زندهیاد منصور کوشان منتشر شد و درست از همینجا به بعد بود که افزایش فشار و سرکوب بر نویسندگان و اهالی فرهنگ شدت گرفت و تا قتلهای سیاسی موسوم به قتلهای زنجیرهای نویسندگان ادامه یافت.
از قول محمد مختاری جملهای بر زبانها مانده است که در مصاحبهای با کاوه گلستان گفته است: «یک صدایی درآمده، میگوید آقا من نویسندهام، اجازه است؟ میگویند خفه شو.» و پس از آن بود که تیغ زهرآگین بر گردن مختاری نشست تا گلشیری دردمندانه در رثایش بگوید: “پیام دقیق به ما رسیده است؛ خفه میکنیم!”
منبع:رادیو زمانە