مریوان، یکی از شهرهای مهم در تعیین قیمت دلار و دینار در بازار آزاد است. گشتی میزنیم در میدان استادیوم مریوان.
اینجا میدان استادیوم مریوان است. کمی آنطرفتر، در کنار چمنزارها و بازار میوه و سبزی و بساط دستفروشان و چاییفروشها، دلالان دلار و دینار هر روز جمع میشوند. اینجا بازاری است که عدهای را ثروتمندتر کرد و بسیاری دیگر را هم به فلاکت کشاند. اطراف بازار هم جای مناسبی برای جمع شدن پیرمردها و بازیها و سرگرمیهای قدیمیشان تبدیل شده.
بازار دلار مریوان و نوسان قمیت ارز
مریوان به دلیل قرار گرفتن در موقعیت ترانزیتی مرز و نزدیکی به مرز پردرآمد باشماق، یکی از شهرهای عمده در تعیین قیمت دلار و دینار در بازار آزاد است. مشهد، تهران، هرات و سلیمانیه از دیگر شهرهای تعیینکننده هستند.
از اوایل سال ۹۷ که دلار با جهشی ناگهانی از قیمت ۴۲۰۰ تومانی به هشت هزار تومان رسید، بازار دلار مریوان در میدان استادیوم هر روز شلوغتر و پر رونقتر شد. مردم این شهر و شهرستانها و روستاهای اطراف، انگار در بحران شغلی و اجتماعی موجود، منبع درآمد بیدردسری کشف کرده بودند. اسم شغل جدید «نوسانگیری» نام گرفت: خرید ارز در یک قیمت، منتظر ماندن برای بالا رفتن قیمت لحظهای آن و بلافاصله فروختن و سود بردن از آن.
از آن زمان به بعد، هر کسی که اندک اندوختهای داشت به این بازار مکاره آمد و شانسِ خود را امتحان کرد. جمعیت بزرگِ بیکاران روانه بازار دلار شدند تا بلکه بر تنِ رؤیاهایشان جامه واقعیت بپوشانند. وسوسه دلار و تغییرات لحظهای قیمت و گاه جهشهای آن، چیزی نبود که به آسانی آن را نادیده گرفت. کار به جایی رسید که عدهای خانه، زمین، طلا و هر چیز با ارزشی که داشتند فروختند تا با پول آن در سوداگری دلار، ارزش ریالی داراییشان را چند برابر کنند.
در چند سال اخیر شلوغی و تراکم در این بازار به حد اشباع رسید. تا جایی که دستگاههای عابربانکِ اطراف این بازار در ردیف پرتراکنشترین دستگاهها در سراسر ایران قرار گرفتند. هنوز هم روزانه دهها میلیارد تومان در این دستگاهها جابجا میشود.
تصویر یکی از پرکاربردترین دستگاههای عابربانک اطراف بازار دلار و دینار مریوان که انتقال وجه معاملهها به وسیله آن انجام میشود.
کارکردهای چندگانه بازار
بازار دلار و دینار مریوان، از سالهای پیش از این هم به دلیل قرار گرفتن در مسیر مبادلات مرزی و ورود مسافران خارجی، جنب و جوش خاصی داشت. همچنین از زمانی که کارگران کردستانی برای کار به اقیلم کردستان عراق مسافرت میکردند، این بازار متراکمتر شد. این کارگران به دلیل اختلاف قیمت تومان و دینار عراقی، تمایل زیادی به کار در اقلیم کردستان نشان میدهند. همچنین تورم شدید در اقتصاد ایران هم در عمل باعث تشویق این کارگران به کردستان عراق شد. چرا که کسب درآمد با وجه رایج و پول ملی، جوابگوی نیازهای روزانه آنها نیست. این کارگران، بخشی از جمعیتی هستند که معمولأ کارشان به این بازار میافتد. اما حضورشان در آنجا کوتاهمدت است. دینارهایشان در آن به تومان میفروشند و سپس بدون انجام هیچ کار خاص دیگری راهی خانههایشان میشوند.
قشرهای موجود در بازار
اما عده دیگری هستند که زمان بیشتری را در این بازار میمانند، چانه میزنند، مدام اخبار را چک میکنند، نگاهشان خیره به موبایلهایشان است و گوشهایشان را برای شنیدنِ قیمتهای جدید تیز میکنند. این دسته اغلب از لحاظ اقتصادی افرادی برخوردار هستند که شغلشان در اصل چیز دیگری است. اما ترجیح میدهند برای افزایش ثروت، سوداگری بازار دلار را هم امتحان کنند. خریدهایشان معمولأ در سطح بالایی است. با پول زیادی که در اختیار دارند، میتوانند مبلغ بالایی دلار بخرند. به همین دلیل با کوچکترین افزایش قیمت هم آنها سودِ بالایی کسب میکنند. کارشان بازی با اعداد و ارقام در حسابهای بانکیشان است. مثلأ کسی که بتواند ۵ هزار دلار خریداری کند، تنها با افزایش ۵۰۰ تومانی ارز در یک تا دو روز میتواند ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان سود کند، مبلغی که برابر است با حقوق ماهیانه بسیاری از زحمتکشان و مزدبگیران در ایران. این دسته از معاملهگران معمولأ قوانین مسلط بازار را بیشتر میشناسند و سود میکنند. در صورتی هم که ضرر کنند، اختلال چندانی در زندگی و درآمدشان پیش نمیآید.
مالباختههای تهیدست
اما دسته دیگری هم در این بازار وجود دارند که اضطرابشان بسیار بیشتر از دسته قبلی است. اینها افرادی هستند که تمام یا بخشِ بزرگی از داراییشان را به این بازار میآورند و هر لحظه ممکن بخش بزرگی از آن را در نوسانهای قیمت ارز ببازند. مثلاً در اوج نوسانهای شدید دلار در سال ۹۸، عده بسیار زیادی با این تحلیل که روندِ رشدِ قیمت همچنان ادامه دارد، مبلغ زیادی دلار در نرخِ ۱۸ هزار تومان خریدند. در حالی که پس از آن دلار روندی کاهشی گرفت و تا ۱۲ هزار تومان هم پایین آمد. این افراد، به معنای واقعی مالباخته این بازار شدند. حتی افرادی در آن زمان برای جا نماندن از فضای شکلگرفته در این بازار، وام گرفتند و با آن دلار خریدند. اما قانونِ سفت و سختِ بازار، آنها را سرِ جای خود نشاند و به آنها یادآوری کرد که همیشه و همهجا راهِ میانبُر برای همه باز نیست. مخصوصأ برای آنهایی که بخواهند تحرک مالی صعودی پر سرعتی داشته باشند. این امکان تنها برای آنهایی وجود دارد که حاشیه امنی مالی داشته باشند و پولِ سوداگریهایشان، همان پولِ مایحتجشان نباشد.
اغلب افرادی که خواستند در این بازار با پولهای اندک و دستمایههای کوچکِ به دست آمده از فروش وسائل اساسی زندگیشان، نفعی ببرند شکست خورند. این همچنین میتواند سرنوشت هر آن کسی باشد که در حال حاضر هم چنین مسیری در این بازار دنبال میکند. هر اتفاقی هم که بیفتد و روی قیمت ارز تأثیرگذار باشد، در هر حال دسته اخیر در معرض تهدید خواهند بود. چه حاکمیت با قدرتهای جهانی مذاکره کند، چه با شرق و غرب پیمان ببندد چه نبندد، در هر صورت به صورت بالقوه و بالفعل عدهای مالباخته در بازار ارز وجود دارند.
تجربه مالباختههای بازار نشان میدهد که پایین آمدن نرخ دلار، به صورت قطعی دارندههای دلار را متضرر میکند و از طرفی دیگر، شتاب نرخ دلار هم باعث به وجود آمدن تقاضای بیشتری میشود و تعداد بیشتری از مردم عادی تشویق میشوند تا ارز بخرند. بیشتر وقتها هم نتیجه این روند پایین آمدن ناگهانی قیمت ارز است که در چنین شرایطی هم امکان ضرر بسیار برای آنها بسیار بالا است. به طور خلاصه، سرمایهگذاری روی بحرانهایی که قیمت ارز را تحت تأثیر قرار میدهد، برای بخش بزرگی از طبقه متوسط و پایین جامعه شبیه به خانه ساختن روی پلی مخروبه بر بالای رود است که هر آن امکان دارد رودخانه فوران کند و آن را با خود ببرد.
نتیجه غلبه سوداگری ارزی
نتیجه مستقیم بازی با قمیت ارز به طور مشخص در شهر مریوان، گسترش اختلاف طبقاتی و شکاف درآمدی بوده است. بخشهایی از جامعه با درآمد به دست آمده از همین بازار، خانههایی لوکس به سبکِ ثروتمندان شهرهای بزرگ ساختند که در آن استخر، جکوزی، رقصِ نور، سیستم صوتی و حرارتی دیواری پیشرفته وجود دارد. اما عدهای دیگر، سرخورده از قانون بازار و برندههای آن، دست خالی بازگشتند و احتمالأ به دنبالِ راه دیگری میگردند.
اختلاف و شکاف طبقاتی به طرز مشهودی در فضاهای چندگانه شهر هم قابل تشخیص است و به طور غیرمستقیم بر کیفیت زندگی فرودستان تأثیر میگذارد. تنها کافی است برای مثال به نرخ میوه در این شهر توجه کنیم. تقاضای بالا و مؤثری که از ثروتهای بیپایه و بادآورده سرچشمه میگیرد، باعث شده که قیمت بسیاری از نیازمندیهای روزانه در مریوان به نسبت شهرهای اطراف بسیار گرانتر باشد. میوه یکی از این نیازمندیها است که قیمت آن در مریوان با شهر سنندج در هر کیلو ممکن است حدود ۵ هزار تومان اختلاف داشته باشد. مسئله این است که هم مالباختهها و فقرا و هم برندههای بازار سرمایه و ارز و ثروتمندان در این شهر به میوه نیاز دارند. اما این ثروت بالای پولدارها است که قیمتها را تعیین میکند. بقیه هم باید بر اساس سبک زندگی و استانداردهای همین طبقه زندگیشان را تنظیم کنند. در حالی که درآمدشان هیچ شباهتی به آنها ندارد.