خانم دکتر ناهید حسینی متولد کرمانشاه و مقیم بریتانیا، پژوهشگر مسایل آموزش و زنان در ایران است. او فارغ التحصیل دانشگاه لندن، فوق لیسانس و دکترای “آموزش، جنسیت و تحولات بین الملل” و دارای کتاب و مقالاتی در زمینه مسایل آموزش و پرورش و نقش زنان در تغییر شرایط اجتماعی در ایران است. خانم دکتر حسینی تحلیلگر مسایل سیاسی نیز هست و از همین منظر در این مصاحبه تلاش بر این است که زوایای وضعیت کنونی اپوزسیون را با او مورد بحث و گفتگو قرار دهیم:
خانم دکتر با سپاس فراوان از پذیرش این گفتگو و وقتی کە در اختیار روزنامە کوردستان گذاشتید. سوال اولم را با این پرسش آغاز میکنم بنظر شما جامعە ایران هم اکنون در چە مرحلەای از تغییرات اجتماعی قرار دارد؟
در دهه اخیر و شرایط حاضر در ایران، مبارزات مردم اغلب در قالب جنبشهای اجتماعی بروز پیدا کرده است: جنبش زنان، جنبش حفظ محیط زیست، جنبش دانشجویان، جنبشهای ملیتی و هویتی، جنبش کارگری و…از این جمله اند. معمولا جنبش های اجتماعی دارای مراحل مختلفی هستند، ابتدا موضوع مشخصی که مسئله و معضل یک گروه معین اجتماعی است در سطح افراد ذینفع به میان کشیده میشود و بعد از طریق شبکه های اجتماعی بشکل گستردەای در سطح کشور در معرض افکار عامه واقع شده و نیرو میگیرد و نهایتا به دلیل عدم پاسخ درخور و بی توجهی از سوی ارگانهای مسول نسبت به مشکل مطروحه، جمعیت ذینفع برای طرح جمعی خواسته شان درقالب یک شعار معین به خیابان می آیند. یعنی این پروسه دو مرحله از جنبش را در بر میگیرد و در مرحله سوم معمولا هویت معترضین مشخص میشود و میگویند چی میخواهند و چی نمی خواهند. این مرحله بسیار مهم است چون اگر جنبش سرکوب نشود وارد مرحله چهارم یعنی انتخاب رهبران خود میشود. فکر میکنم الان جنبشها در مرحله سوم است.
این امکان را نباید از نظر دور داشت که در صورت بروز چند حرکت اعتراضی گسترده دیگر، زمینه و شرایط مناسب برای بر آمد رهبرانی که بتوانند از یکسو با هماهنگ کردن این جنبشها کیفیت نوینی به آنها ببخشند و از سوی دیگر محافل و احزاب سیاسی اپوزسیون متاثر از این جنبشها را به نزدیکی با یکدیگر بر اساس اشتراکات حداقل وادار سازند.
در این اواخر مقالەای از شما دیدم کە بە وضعیت سیاسی و اقتصادی ایران اشارەای کردە بودید بە همین دلیل میخواستم بپرسم کە بە نظر شما چە عواملی باعث ورشکستگی اقتصادی و شکستهای سیاسی جمهوری اسلامی ایران شدە است؟
ایران کشور ثروتمندی است ولی متاسفانه با مدیریت بیخردانه و قرون وسطایی حکومت، ما دهه ها از کشورهای همطراز خود عقب تر رفته و صاحب اقتصادی ورشکسته و عقب مانده شدیم. بنظرم دلیل عمده چنین فاجعه ای نوع نگاه حکومت ایران به جهان کنونی و کشورداری و داعیه و رسالت جهانی برای گسترش ایدئولوژی اسلامی-شیعی خود است.
یکی از نتایج فلاکت بار چنین نگاهی ارزیابی هر امر کوچک و بزرگ مربوط به زندگی وحیات مردم با نگاهی عقیدتی است و در چنین وضعی دیگر اقتصاد دان و کارشناس جایی برای ابراز وجود نخواهند داشت و مکتب و عقیده تخصص و شایسته سالاری را به هر قیمتی کنار خواهد راند. خوب واضح است که در این صورت عدم مدیریت صحیح، باعث نابودی ثروت این مملکت خواهد شد که شده است و به موازات آن تلاش برای صدور و گسترش الگوی مورد نظر حکومت به کشورهای همسایه و جهان به مفهوم سر جنگ داشتن با بسیاری و در نتیجه دشمن تراشی مداوم شده و روشن است که دخالتهای نا بجای ایران در منطقه، باعث بیم و هراس و ناخشنودی کشورهای همسایه بشود. تکنولوژِی وسیله مهمی برای مدرن کردن صعنت و اقتصاد کشور است که حکومت تا بحال نتوانسته است به خاطر همین نوع جهان بینی، توفیقی در کسب آن از کشورهای پیشرفته داشته باشد. وقتی حکومتی نتواند در عرصه سیاسی، با کشورهای دیگر تعامل داشته باشد، وضعیت اقتصادی خود را نیز بە خطر می اندازد.
با توجە بە کثیرالملە بودن ایران، ملیتهای ساکن جغرافیای ایران میتوانند چە نقشی در تثبیت دمکراسی و حقوق بشر داشتە باشند؟
ایران کشور کثیرالمله ای است اما سیستم حکمرانی ماهیتا و عمیقا بر تبعیض استوار است. خودی و غیر خودی دارد، شیعه و فارس را هویت برتر میداند. همین نابرابری باعث شده است که ملیتهای مختلف ایران برای بدست آوردن حقوق خود تلاش خود را گسترش دهند و خواستار درست کردن جامعه ای بر مبنای آزادی و عدالت و برابری حقوق شهروندی بشوند. تلاشگران این راه دارای تجربه چندین دهه هستند. تعداد قابل توجهی از آنان به خارج از کشور مهاجرت کرده و سیستمهای مختلف کشورداری را دیده اند. آنان اکنون میتوانند تجربه و دانش خود را برای بوجود آوردن شرایط برابر و عادلانه جقوقی برای همه از هر رنگی و دموکراسی و تثبیت حقوق بشر در ایران بکار گیرند. لازمه ایفای این نقش، نزدیکی و همدلی است و بعد داشتن برنامه و تشکیلات و همینطور داشتن رسانه برای ترویج فرهنگی امروزی که خواستار برابری حقوقی همه شهروندان کشور باشد. تقسیم قدرت و ثروت میتواند رقابتی سازنده در میان ملیتهای مختلف ایرانی بوجود بیاورد تا بلکه وضعیت اقتصادی و اجتماعی خود را بە شیوه مدرن، بازسازی کنند.
در این اواخر حرکتهایی اعتراضی در اقصی نقاط ایران صورت گرفت بە نظر شما چە ضعفها و تهدیدهایی حرکتهای اعتراضی مردم را محدود کردە است؟
میتوان جواب این سوال را به دو بخش تقسیم کرد. یکی نقش حکومت است و دیگری نقش اپوزسیون. از طرف حکومت مسئله سرکوب و ارعاب به شیوه های مختلف آن است که اجازه داشتن تشکیلات را به معترضین نمیدهد و دیگر اینکه کانالهای خبر رسانی را فیلتر کرده و با تشکیل ارتش سایبری، فعالین را کنترل و محدود میکند و به بی اعتمادی در میان فعالین دامن میزند.
همینطور اصلاح طلبان که بخشی از حکومت هستند هنوز قادر نیستند مواضع خود را شفاف تر بیان کنند و به امید حفظ نظام و بودن خود در قدرت، به اصولگرایان سرویس میدهند. مثلا نقش آقای خاتمی در شرایط کنونی به پروسه دموکراسی خواهی مردم لطمه میزند. از طرف دیگر نقش اپوزیسیون موجود را نباید در ناامیدی مردم بی تاثیر انگاشت. این اپوزیسیون دارای احزاب سنتی و رهبرانی همیشه در راس است که بطور طبیعی نمی توانند خود را با نیازهای نوین و شرایط تازه منطبق کنند.
جمعیت جوان ایران و متفاوت بودن شیوه مبارزه آنان، طبیعتا فاصله زیادی را بین آنها و اپوزیسیون موجود ایجاد میکند. نکته اساسی تر اینکه علیرغم وجود فضای آزاد در خارج از کشور، این اپوزیسیون تا بحال نتوانسته تا با تشکیل صفی متحد بر اساس حداقلهای ممکن و مورد پذیرش همه، حامی مبارزین و معترضین داخل شوند. آنها میتوانستند و هنوز هم میتوانند ازاین فضا برای شکل دادن جبهه ای فراگیر با هدف گذار از جمهوری اسلامی بر مبنای اصولی مشترک سود جویند. هنوز هم بعضی از افراد و محافل متمایل به چپ کمونیستی بە خیال ضد امپریالیست بودن جمهوری اسلامی، سیاستی شفاف در برابر آن ندارند و از آن دفاع میکنند و یا بخشی از نیروهای راست ملی از ترس سوریەای شدن ایران به دامن قاسم سلیمانی پناه می برند؛ در حالیکه ترامپ و پوتین در خلوت برای تقسیم کشورها برنامەریزی میکنند. اما اگر به خود مردم برگردم، باید بگویم که هنوز یک هماهنگی مناسب در بین جنبشها و در شهرهای مختلف ایجاد نشده است و همین ضعف باعت میشود وقتی مثلا مالباختگان به مدت چندین ماه در خیابانها اعتراض میکردند گروههای اجتماعی ناراضی از وضع موجود وتحت فشار دیگر نتوانند از آنها پشتیبانی کامل کنند. همینطور در تظاهرات دیماه نود و شش، وقتی مردم بیکار به خیابانها آمدند، طبقه متوسط کمتر همکاری کرد. این ضعفها محدویتهایی جدی را برای ارتقای کم و کیف جنبشهای موجود بر سر راه شرکت کنندگان آنها قرار داده است.
اگر بخواهیم این مبحث را جمعبندی بکنیم چە نکات قوت و فرصتی در پیش روی حرکتهای اعتراضی مردم قرار دارد؟
ببینید، در حال حاضر واقعا سیستم سیاسی و اقتصادی حکومت کار نمیکند. درجه نارضایتی بسیار بالاست. بال و پر قداست یک حکومت مذهبی ریخته شده و مردم از آمدن به خیابان مثل سابق دیگر نمی ترسند. در میان اپوزیسیون فعالیتها بیشتر شده، حکومت نتوانسته شبکه های اجتماعی را از دسترس مردم خارج کند. علیرغم بکار بردن شیوه سرکوب از طرف حاکمیت، جنبشها سر جای خود هستند. ما می بینیم اعتراضات مردم روزانه شده است، در ضمن کشورهای متحد ایران پشت ایران را خالی خواهند کرد. روسیه به اسراییل و امریکا نزدیکتر میشود. چین و ژاپن میزان خرید نفت را کمتر کرده اند. اوضاع عراق اصلا بنفع حکومت ایران نیست. اینها همه نکات قوتی است که در اختیار اپوزیسیون قرار دارد. از طرف دیگر فرصتهای خوبی نیز وجود دارد که میتواند مورد استفاده قرار گیرد مثل وجود دو قدرت موازی در کشور، دولت روحانی و بیت رهبری با سپاه. اگر اپوزیسیون دانا باشد از این تضاد بهترین استفاده را میتواند بکند. ایرانیان میتوانند از فضای آزاد خارج از کشوراستفاده کنند، هم برای وحدت عمل و هم برای دیالوگی سازنده با نیروهای بینابینی و یا مبلغ اصلاح پذیری حکومت. افشای نیروهای طرفدار حکومت که باعث اغتشاش در فضای مجازی میشوند و یا برای از هم پاشاندن اتجاد درونی برخی محافل به درون آنها رخنه میکنند.
اما فرصتی که نباید از دست داد اینست که در خارج از کشور با وجود حدود پنج میلیون ایرانی، باید مشارکت فعال جامعه سیاسی ایرانی درخارج از کشور را در تشکیل یک کانون همآهنگی و جبهەای فراگیر برای تدارک گذار از نظام جمهوری اسلامی خواستار شد و از نادیده گرفتن آن که دودش به چشم جنبش های مردمی درون کشور و جامعه مدنی آن میرود و به دوام سلطه جمهوی اسلامی کمک میکند، پرهیز نمود.
جایگاه و وضعیت جنبش زنان را در حرکتهای اعتراضی اخیر چطور ارزیابی میکنید؟
زنان همیشه پیشتاز مبارزات بر علیه جمهوری اسلامی بوده اند، بخصوص با شعار “نه به حجاب اجباری” از آزادیهای فردی دفاع کرده اند. شیوه مبارزه زنان حزبی نیست، بلکه جنبشی است، زنان در تمام جنبشهای متنوعی که در ایران وجود دارد، شرکت داشته اند. در تظاهرات دیماه 96 همراه با طبقه بیکار و فقیر جامعه بودند ولی رهبری را نداشتند. اما در جریان اعتراضات خیابان انقلاب با برداشتن روسری از سر و برافراشتن آن بر تکه ای چوب، حرکتی بسیار موثر انجام دادند،تا بحال 29 نفر دستگیر شد ه اند و البته این اعتراض فردی فقط در تهران نبود، به شهرهای مختلف ایران کشیده شد. زنان برای رسیدن به حقوق مساوی با مردان تلاش قابل توجهی داشته اند. هزینه گزافی هم داده اند، یکی از اتهامات خانم نسرین ستوده که متاسفانه اکنون زندانش کرده اند وکیل مدافع دختران خیابان انقلاب بوده است. نرگس محمدی که به جرم دفاع شجاعانه از حقوق زن ایرانی، علیرغم بیماری ناتوان کننده خود، همچنان تسلیم ناپذیر و استوار یک دوره محکومیت طولانی 15-16 ساله را میگذراند، زینب طاهری وکیل مدافع محمد ثلاث به جرم دفاع از وی و افشای پرونده سازیهای دستگاه امنیتی وقضایی برای توجیه اعدام موکلش، دستگیر و زندانی شده است. مبارزات زنان در تمام کشور پخش شده است و دیگر صحبت از نخبه نشینان تهران در میان نیست. زنان همه جا هستند ولی نمیتوان فعالیت آنها را در قالب یک حزب و یک سازمان اندازه گیری کرد بلکه باید دید بر تغییرات اجتماعی ایران بشکل کیفی چگونه تاثیر گذار خواهند بود.
بە نظر شما چە راه حل مناسب و عملی برای همکاری با جنبش های اجتماعی در داخل کشور وجود دارد؟
در واقع الان مبارزات اصلی در خیابانهای ایران انجام میگیرد. بگذاریم آنها کار خود را بکنند. اپوزیسیون به اعتقاد من بدنبال آنها در حرکت هستند و اعتراضات آنها را تجزیه و تحلیل میکنند. در حالیکه الان مردم ایران نیاز به حامی و پشتیبان دارند. در صورت امکان باید تقویتشان کرد، برای حمایت از آنها به سازمانهای بین المللی مثل سازمان ملل و عفو بین الملل و غیره بیش از پیش مراجعه کرد. لابیگری در خارج از کشور بسیار مهم است، مثلا یکی از مشکلات جدی ما، حمایت کشورهای اروپایی از جمهوری اسلامی است. باید در جهت شفاف سازی فعال بود و یا اصلاح طلبان حکومتی را با بحث و گفتگو قانع کرد که این حکومت هیچگاه لباسی نبود که برازنده تن مردم ما باشد، با اتو کردن و ادکلن زدن به آن، دیگر نمیتوان بوی گند آنرا پنهان کرد.
بە عنوان آخرین سوال چە الترناتیوی میتواند در این مقطع زمانی بیشتر جمهوری اسلامی ایران را بە چالش بکشد و مردم ایران را بە طرف خودش جلب کند؟
فکر میکنم در این مقطع نیاز به تدارک و تشکیل یک جبهه گذار از نظام جمهوری اسلامی است ولی برای رسیدن به این هدف، ابتدا به یک وفاق ملی بر اساس اصولی پایه ای نیازمندیم. اصولی مانند دموکراسی خواهی، جدایی دین از دولت و پذیرش منشور جهانی حقوق بشر. در حال حاضر چنین بنظر میرسد که جبهه بی اعتمادی، اختلاف نظر درونی و ترس از همدیگر دیوار بلندتری را در اختیار دارد. در حالیکه اگر مشکل اصلی کنونی جامعه ایران را که همانا شکاف عظیم بین مردم و استبداد حکومتی است مورد توجه قرار دهیم، امکان دستیابی به شرایطی برای حل اختلافات درون اپوزیسیون بیشتر میشود. مردم در داخل وقتی برای اعتراض به خیابان میروند از هم هیچ سوالی نمی پرسند چون دشمن اصلی را در مقابل خود دارند. اگر همه نیروها موافق این گذار باشند و انتخاب نوع سیستم حکومتی را به بعد از نظام اسلامی موکول کنند، شرایط مساعدی را برای کنار هم نشستن آماده میکند. اینجا جا دارد که این انتقاد را متوجه احزاب کورد بکنم که اگر واقعا جمهوری اسلامی را مانع اصلی و دشمن خود میبینند، برای یک اتحاد عمل حداقلی، باید از اختلافات نظری و حزبی خود فعلا صرف نظر کنند. کردها با توجه به وسعت جغرافیایی و جمعیتی و تجربه مبارزاتی میتوانند نقشی اساسی در استقرار دموکراسی در ایران داشته باشند. من نمی توانم درک بکنم چرا بخش مهمی از آنان هنوز متوجه این نقش عظیم خود نیستند؟