مسئله ای که این روزها گریبان گیر همه ایرانیان هست و نقل و نبات همه مجالس و گفتمان ها و مباحث هست،سیر صعودی ارزش ارز خارجی و گران شدن بی سابقه اجناس اعم از خواروبار و اجناس مورد نیاز و یا غیرضروری است.
در این بین اکثریتی به قهقرا رفته اند و به شدت دچار مشکل تامین مواد معیشتی الزامی هستند و اقلیتی هم نه تنها دچار این مشکل نیستند بلکه از این موقعیت سواستفاده کرده اند و به مال اندوزی بیشتر پرداخته اند و هرچه بیشتر باعث استثمار قشر پایین جامعه شده اند.
اما نقش دولت در این بین به چه صورت است.
ایا فقط نقش دولت به انجا محدود است که بخاطر سیاست گذاری های اشتباه چه در عرصه داخلی و چه خارجی که منجر به تحمیل تحریم های سنگینی از طرف ابرقدرتها مخصوصا امریکا شده است،در نهایت باعث پایین امدن ارزش پول ملی شده است؟
و به گفته دیگر کنترل از دستش خارج شده و اوضاع مملکت ناخوداگاه و یکدفعه قاراشمیش شده است؟
و این هرج و مرج های امروزه دیگر همه متوجه تحریم ها و شکست سناریوی مسخره برجام است؟
اما با نگاهی موشکافانه و دقیق تر میبینیم که واقعیت ها چیز دیگری به ما میگویند.
توجه داشته باشید وقتی بودجه سال نودوهفت با نرخ دلار(۳۵۰۰تومان)تصویب میشود یعنی اینکه تامین خرج دولت با این نرخ امکان پذیر است.اما میبینیم در همان اوایل سال جاری دلار نرخ پنج هزار تومان را رد میکند.و قسمت جالب ماجرا همینجاست که طی این افزایش قیمت هیچ اتفاق خاصی که مستقیم بر بازار ارز تاثیر گذار باشد و قیمت آن را تا این میزان بالا ببرد رخ نداده بود.
بهمین خاطر بودند اقتصاددانان و نمایندگان در داخل کشور که مچ دولت را گرفتند.
حسینعلی حاجی دلیگانی عضو کمیسیون برنامه بودجه و محاسبات مجلس از جمله این افراد است که گفت:( گزارشی تاکنون از بانک مرکزی دریافت نکردهایم که به دنبال این باشند تا جلوی افزایش قیمت دلار را بگیرند بلکه این موضوع یک حالت رهاشده یا حتی مدیریت شده برای افزایش قیمت دارد.افزایش قیمت دلار اگر برای دیگران سودی نداشته باشد برای دولت سود دارد چرا که باعث افزایش درآمدهای دولت میشود و ما شاهد هستیم که قیمت دلار در بودجه سال جاری، ۳۵۰۰ تومان تعیین شده و در آغاز سال ۹۷ قیمت دلار به بیش از ۵ هزار تومان رسیده است.)
اظهار نظر اقای دلیگانی در حالی بود که با همان افزایش نرخ دلار که از (۳۵۰۰ به ۵۰۰۰)رسید،دولت به ازای هر دلار در بودجه ۱۵۰۰ تومان درآمد بیشتری کسب میکرد که تقریبا حدود ۴۰ درصد بیشتر بود،حال شما با نرخ دلار بالای پانزده هزار تومان حساب کنید.
لاهوتی عضو کمیسیون برنامه و بودجه مجلس نیز گفته بود سازمان برنامه و بودجه از افزایش قیمت ارز بدش نمیآید چراکه از این طریق کسری بودجه جبران خواهد شد. همچنین کوچکی نژاد عضو کمیسیون تلفیق بودجه ۹۷ در همین خصوص تاکید کرده بود، در افزایش قیمت ارز، خود دولت دخالت دارد.
براساس پیشبینیها و با توجه به حجم و قیمت فروش نفت ایران در همان ماههای اول سال جاری، پیشبینی میشود دولت بیش از ۵۰ میلیارد دلار از درآمدهای بودجهای را از بخش نفت بهدست آورد.
و نکته دیگر که مربوط به افزایش نرخ دلار است،خروج میلیاردها دلار از کشور هست.
در اوایل سال جاری خبری از محمدرضا پورابراهیمی رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس در رسانهها منتشر شد که خبر از خروج حجم زیادی ارز از کشور در ماههای پایانی سال ۹۶ داشت. پورابراهیمی در گفتگو با خانه ملت گفت: بیش از ۳۰ میلیارد دلار ارز در طول ماههای پایانی سال ۹۶ از کشور خارج شده ۲۰ میلیارد دلار ارز هم خارج از شبکه بانکی نگهداری میشود.
براساس گفته رئیس کمیسیون اقتصادی مجلس، در چند ماه پایانی سال گذشته(۹۶)، ۳۰ میلیارد دلار از کشور خارج شده که اگر مبنای محاسبه را به طور متوسط برای هر دلار و در پایین ترین رقم ۴۶۰۰ تومان هم در نظر بگیریم نتیجه میشود خروج نزدیک به ۱۴۰ هزار میلیارد تومان ظرف چند ماه.
در صورتی که رقم فوق صحیح باشد، و این میزان پول در شرایطی که کشور در بحران تامین دلار قرار دارد و قیمت آن روز به روز بیشتر می شود، از کشور خارج شده باشد، نشان از یک ساماندهی عظیم برای افزایش قیمت دلار دارد.جالب که بیشتر این میزان چه وجه خارج از بانک مرکزی و چه خروج ان از کشور توسط اختلاس ها و دزدی ها و سرمایه گذاری های در خارج، از طرف همان سردمداران و اغازاده هایشان صورت گرفته است.
اما دلیل دیگری هم که کم و بیش با واقعیت همخوانی دارد اظهار نظر دکتر راغفر بود که اخیرا در نشستی خبری در رسانه خود ج.ا اعلام کردند.
دکتر راغفر یکی دیگر از دلایل افزایش نرخ دلار را متوجه بانک های خصوصی کرد که بخاطر پول هایی که از جیب ملت بالا کشیدند و برای بازپرداخت ان دچار کمبود هستند،بانک مرکزی مستقیما در این بحران سهیم است برای جبران این کمبود بودجه.
میتوان موارد دیگری را هم ذکر کرد که دال بر دخالت مستقیم دولت بر روند این بحران است
اما بهرحال چیزی که کاملا مبرهن و مشخص این هست که سوای اینکه همه این بحران ها نتیجه سیاست گذاری های غلط حکومت است بلکه وخیم شدن این اوضاع،به طور حتم مدیریت شده از طرف خود نظام هست.
امروزه شاهد هستیم که ریال ایران دارد بلای مارک المان بعد جنگ اول جهانی سرش می اید که به خاطر نرخ بالای تورم به حدی ارزش پول المان پایین امد که مردم به جای سوخت اجاق از ان استفاده میکردند ولی ایران امروز به هیچ وجه در درجه بحران المان شکست خورده و تحریم شده بعد جنگ جهانی نیست.حکومت ج.ا هنوز میزان قابل چشمگیری صادرات نفتی و درامد از منابع دیگری دارد،پس در نتیجه به هیچ وجه سیر صعودی افزایش دلار و اقلام و اجناس به این شیوه،طبیعی نیست.لازم است اقتصاددانان و اهل فن غیر وابسته به نظام ولایی در این مورد بخصوص بیشتر تحقیقی به عمل اورند و در این راستا شفاف سازی کنند تا دولت همچنان با سیاه نمایی از ان به عنوان حربه ی تبلیغاتی استفاده نکند.چون توجه داشته باشید که وقتی دقیقا بعد بازگشت روحانی از سازمان ملل با اون افتخضاح هایی که به بار اورد و همچنان بر مواضع مخرب ج.ا تاکید کرد و هیچگونه عقب نشینی به عمل نیاورد تا گامی در راستای خنثی کردن تحریم ها برداشته باشد،میبینیم برای سیاه نمایی فوری نرخ دلار را نزدیک به دو هزار تومان پایین اوردند و کاملا مشخص بود کلید این نوسانات دست خود دولت هست و دور از انتظار نیست باز برای فریب توده ها و کشاندن انها به سیرکهای نمایشی و انتخاباتی یا دیگر فراخوانی ها،پایین کشیدن نرخ دلار استفاده کنند و کورسوی امیدی را در دل ملت ساده لوح روشن کنند تا باز محفل نظام را گرم نگهدارند.
و اما نکته مهمتر شیوه برخورد ملت با این بحران است.
اگر یک مسافر خارجی بی خبر از همه این اوضاع و شرایط به ایران بیاید و صف طویل مردم برای خریدن خواروبار(البته به صورت جینی و فله ای) را ببیند حتما اولین فکری که به ذهنش میرسد اینه که این کشور در شرایط بحرانی قرار داردو دولت به صورت کوپن و سهمیه به ملت مایحتاج زندگیشان را تقسیم میکند.ولی اگر در این وسط شخصی پیدا شود که برای ان مسافر خارجی کمی توضیح دهد که نه اینطور نیست،نه تنها این اجناس به صورت کوپن و سهمیه نیست بلکه قیمتشان چندین برابر گرانتر شده و تازه خود دولت قیمت ها را افزایش داده،به هیچ وجه باورش نمیشود.
حال اگر سوای صف های طویل خواروبار و اجناس مورد نیاز روزانه،ترافیک سایت های کارخانه های ماشین سازی و دیگر وسایل غیر ضروری را بهش نشان دهیم،دیگر مطمئن میشود یا کلا با موجوداتی غیر زمینی سروکار دارد و یا در بین یک ملتی هست که بلاهت و حماقت را به اعلای درجه ان رسانده اند.
مسافر قصه ما به احتمال زیاد میگفت:(اگر “لودویک فوئرباخ”فیلسوف المانی تبار قرن نوزدهم زنده بود حتما دست ایرانی ها را میبوسید.فوئرباخ از شاگردان هگل و از اولین منتقدان هگل که فلسفه استاد را روی دوپا قرار داد.هگل معتقد بود که “دولت نهاد است و ملت گزاره”اما فوئرباخ گفت”ملت نهاد است و دولت گزاره”.پس یقینا فوئرباخ با دیدن ملت ایران خوشحال میشد که شطح معروفش به بار نشسته است.
چون ملتی همچون ایران باید هم نهادی باشد که گزاره ان دولتی چون جمهوری اسلامی است.)
عادت مرسوم در بین اکثر ملتها در صورت افزایش قیمت کالایی خاص این است که ان جنس را ماهها تحریم میکنند تا زمانی که قیمتش به روال قبل برگردد نظیر تحریم لبنیات در المان یا برزیل ولی میبینیم در ایران در صورت گران شدن اجناس،قدرت خرید مردم هم افزایش میایبد و همگام با سیاست های مخربانه رژیم گام برمیدارند.بجای تحریم کالا یا تقلیل خرید ان،فوری انبارهایشان را انباشته میکنند و به خیالشان به این شکل میتوانند بر بحران فایق ایند.اگر دولت احتکارگره اعظم هست،ملت هم پادوی ان هستند.
ما شاهد هستیم ملت های متمدنی که در صورت کمبود کالاهایی خاص از مازاد ان اقلام در خانه هایشان را به فروشگاهها میبرند تا نیاز ان قشری که به ان نیازمند هستند را تامین کنند.و اما در بین ما در همچین مواقعی خودمان کمر همت میبندیم و کل کالاهای اساسی را از بازار جارو میکنیم و در پستوی خانه هایمان پنهان میکنیم.
خوب نتیجه چی میشود؟!
در این بین بیشتر نفع را نظام حاکم میبرد و بیشتر زیان را ملت.ولی چطور؟!
وقتی که ما دچار حاکمیت یک نظام دزد و غارت گر هستیم که خود باعث افزایش قیمت ها و افول ارزش پول ملی میشود و ما هم بجای بایکوت و تحریم همه جانبه که باعث توقف این روند اضمحالی اقتصاد مملکت میشود،همچنان و بیشتر از قبل بازار خرید و فروش را برایشان گرم میکنیم و تقاضارا برای اجناس گران تر شده افزایش میدهیم که در صورت عرضه باز هم بیشتر قیمت ها رو به بالا میروند،یعنی داریم به سیاست های مخرب نظام در راستای تخریب منابع و چرخ های اقتصادیمان،سوخت رسانی میکنیم.در این وسط دولت نه تنها با خیال راحت نرخ دلار را افزایش میدهد و تمامی کسر بودجه هایش و سرمایه های لازم برای سیاست های ویرانگرش را چه در خارج و چه در داخل تامین میکند بلکه به همان مثابه با افزایش نرخ کالا همچنان ملت را میدوشد و اقتصادش را رکاب میزند.رئیس جمهور جناب روحانی حق دارند که در مقابل همه جهانیان در سازمان ملل سینه سپر کنند و بگویند ملت ایران به راحتی تحریم ها را پشت سر میگذرانند.
و اما ببینید به همان صورت چی به سر ملت میاد.
اول از همه اضافه کنم که وقتی از خرید بیش از نیاز اقلام گران شده توسط ملت حرف میزنیم،منظورمان قشر مرفه و پایین تر از انها طیفی هست که حداقل دستشان به دهانشان میرسد و هرجوری هست گلیم خود را از اب بیرون میکشند نه ان طیف عظیم و اکثریت کارگران و بیکاران زیر خط فقر که پول همان یک کیلو برنج را هم ندارند چه برسد بخواهند چند کیسه بخرند.
طرف حرفم ان اقلیتی هست که بخاطر بحران های موجود دارند سبیلشان را تاب میدهند و پوزخندان خوشحال از وضع موجود که گرانی دلار باعث افزایش بیش از حد ارزش اموال منقول و غیرمنقولشان شده است و مدام در حال خرید املاک و احداثات بیشتر هستند و هر طور هم که مایل هستند در راستای استثمار بیشتر قشر ضعیف و ندار دستمزدها را پایین میاورند و اجاره ها و کرایه ها را بالا و بالاتر میبرند و از ان طرف با خیالی اسوده مشغول پر کردن انبارهایشان از اذوقه هستند برای روز مبادا.
اولا اگاه باشید که این روند یک نمودار است که یه جایی به اخرین حد بلنداییش میرسد و از ان به بعد به شدت سیر نزولی را طی میکند.
این نظام به مانند شخصی است که در مردابی دارد فرو میرود وطبیعی است که به هرچیزی و هرجایی چنگ میزند تا دمی بیشتر نفس بکشد ولی مرگش حتمی است.پس هر طیفی که امروزه همگام با سیاست های این نظام در راستای استثمار توده ها گام بردارد،فردا دقیقا با همین نظام به اضمحال میرود.
اما این رویه ای که امروزه سوای قشر مرفه حتی اقشار متوسط هم پیشه گرفته اند در خرید بی رویه کالا و اجناس گران شده چه ضروری و چه غیرضروری،نتیجه ای که بار می اورد فاصله طبقاتی بیشتر است.قشر مرفه،مرفه تر میشود،قشر متوسط و حقوق بگیر درجا میزنند و طیف اکثریت زیر خط فقر،هرچه بیشتر در این منجلاب فرو میروند و اینجاست که تاریخ به کارمان می اید.
هرزمان که فاصله طبقاتی و استثمار توده ها بیشتر شده منجر به شورش های اجتماعی شده است که اکثرا خونین بودند.به مانند قیام مزدکیان در زمان ساسانیان و یا شورش زنگیان در قرن سوم هجری در بصره و یا جنبش ها و قیام های کارگری در قرون نوزدهم و بیستم در بیشتر کشورهای جهان.
فقر عامل فساد است،ما امروزه با شدت گرفتن بحران اقتصادی به وضوح شاهد دزدی و حتی قتل نفس هستیم حتی اگر شده برای چندرغاز و لقمه نانی.
در روز مبادایی که ان انبارها را پر از اذوقه کرده اید،متاسفانه با خیال راحت نمیتوانید روی مبل و کاناپه لم بدهید و از انها تناول کنید و از پنجره ملت فلک زده را تماشا کنید.این یک جبر تاریخی و حتی اجتماعی هست که در هنگام تقسیم های چنین ناعادلانه ای توده ها برای سیر کردن شکم خانواده هایشان دندانها و چنگالهایشان تیز تر از چیتاها و یوز ها میشود.همین الان هم نمونه های ان را داریم میبینیم.بزارید یک مثال ساده برایتان بزنم.در شهرهای کوردستان مخصوصا ان خطه ای که باغ های میوه زیاد دارند،شاهد هستیم از روزها قبل از برداشت محصول همه باغداران با چند نفر اسلحه به دست در باغهایشان سنگر گرفته اند که شب ها دزدان میوه های انها را نچینند و یا دامداران هرکدام چندین نفر دارند از رمه هایشان با تفنگ نگهبانی میدهند که دستخوش غارت شکارچیان(نه گرگها بلکه انسانهای گرسنه)نشوند.
این هشداری است از طرف من نوعی که نمیخواهم مردم سرزمینم چه غنی و چه ندار،با بازیچه شدن دست حاکمان فاسد خود قربانی دست همدیگر شوند.
ما پیرو شعار کمونیست ها نیستیم که “به هرکس اندازه نیازش بدهیم و از هرکس اندازه تواناییش کار بکشیم”که در اخر منجر به دیکتاتوری استالین و مائو و پولی پوت و کاسترو و کیم ایل سونگ بشه و باز اقلیتی مرفه توده ها را استثمار کنند.طبیعت در وجود هرکسی استعدادهایی نهفته است و قرار نیست در ناکجااباد مارکس هر فردی از جامعه صبح نقاش باشد عصر ماهی گیر و شب شاعر.
برابری این نیست که همه در پست و مقام برابر باشند بلکه در زمینه برای شکفتن استعدادهایشان برابر باشند.
ما نباید در این اوضاع به خیال اینکه از اب گل الود ماهی بگیریم به دام سیاست های کثیف نظام جمهوری اسلامی بیافتیم و خودمان هرچه بیشتر طبقات ضعیف و ندار را مورد بهره کشی و استثمار قرار بدهیم.
احتکار غله و خواروبار از طرف خود مردم که امروزه به وفور شاهد هستیم نه از نظر اخلاقی قابل توجیه است و نه از لحاظ قانونی(البته قوانین مدون و انسانی نه قوانین نظام ولایت فقیه)
در این روزهای بحرانی چشمهایمان باید بازتر و گوشهایمان تیزتر باشد.به جای بدتر کردن وضع معیشتی مردم باید رویه ای در پیش بگیریم که از طرفی حیله ها و حربه های نظام را خنثی کنیم و از طرف دیگر با همیاری قشرهای پایین جامعه و همفکری همه طیف ها و نخبگان از این بحران ها به عنوان پاشنه اشیل نظام بهره ببریم نه اینکه انرا پاشنه اشیل خود کنیم.