از زمان روی کار آمدن پرزیدنت ترامپ با جرات میتوان گفت که تمام معادلات سیاسی، اقتصادی و نظامی جهان از شرق آسیا گرفته (به ویژه مسئله کره شمالی و اقتصاد چین) تا خاورمیانه، از خاورمیانه (مسئلهی ایران، عراق، سوریه) و کشورهای حاشیه خلیج فارس تا اروپا و از اروپا تا خود قاره آمریکا به کلی دستخوش تحولی بنیادین شده اند.
در این میان در تیم سیاسی ترامپ افرادی با تجربه و کارکشته مانند جان بولتون (به عنوان مشاور امنیتی کاخ سفید) و مایک پمپئو (به عنوان وزیر امور خارجه) وجود دارند که طی سالها کار و فعالیت حرفهای سیاسی خود، با دقت و تیزبینی ایران بعد از انقلاب ۵۷ را زیر نظر داشتهاند و در کنفرانسها و نشستهای مختلف پیش از انتصاب در دولت ترامپ؛ با شدیدترین لحن و منطق ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی را تهدیدی جدی برای آمریکا و جهان مورد خطاب قرار دادهاند.
حال این افراد به علاوه رودی جولیانی (از مخالفان سرسخت نظام ایران و خواستار تغییر رژیم) نیز به عنوان مشاور ترامپ در کنار طیف وسیعی از جمهوریخواهان مخالف سیاستهای جمهوری اسلامی که در انتخابات میان دورهای ایالات متحده توانستند بیشترین کرسی را در مجلس سنا به دست آورند حضور چشمگیری دارند.
پرزیدنت ترامپ با خروج از برجام به دلیل عهد شکنیهای نظام ایران بویژه در آزمایش موشکی، آخرین دستاورد نظام اسلامی را که شیرازه چهل سال کار دیپلماتیک جمهوری اسلامی در تعاملی پنجاه پنجاه با آمریکا بطور تقریبی بود، نقش بر آب کرد و دست سران بلندپایهی سیاسی و نظامی ایران را به قولی در حنا گذاشت.
کلافهی اتفاقات اخیر در منطقه در این چند ماه مقداری در هم پیچیده شده و به خصوص با ناپدید شدن خاشقچی روزنامه نگار منتقد عربستان، تا حدودی عربستان، این متحد مهم و استراتژیک آمریکا در منطقه تحت فشار بین المللی قرار گرفته است، و از آن سو انتخابات در عراق و ترکیه که در این چند ماه بوقوع پیوست و حزب اردوغان در ترکیه پیروز میدان و طرفداران نظام اسلامی در عراق متحمل شکست شدند تحلیلهای منطقی درباره آینده خاورمیانه را با اما و اگرهای مختلفی رودرو کرده است.
اما آنچه از تمام اتفاقات دو سال اخیر تیم دیپلماسی ترامپ در نسبت با جمهوری اسلامی میتوان خوانش کرد این است که هدف دولت ترامپ تغییر نظام در ایران است و سرنوشت این تغییر را به دست خود مردم ایران سپرده است: ولی اهرم اصلی و کمکی آمریکا برای مردم ایران، اهرم تحریم سنگین و پردامنه اقتصادی نظام سیاسی ایران است، بطوری که دوازده شرطی که آمریکا برای ایران تعین کرده است عملا برای نظام قابل اجرا و پیگیری نیست.
اروپا نیز در طرح سازوکار تجاری یا SPV عملا دچار در گل ماندگی شده و هیچکدام از کشورهای اروپایی برخلاف صحبتها و امیددرمانیهای لفظیشان، در عمل هیچ کاری از دستشان برای تجارت و راه در رو برای نظام سیاسی ایران بر نمیآید؛ چون به محض کار عملی در حوزه تجارت با ایران متحمل تحریمهای کمرشکن آمریکا میشوند.
در این میان دو راه برای جمهوری اسلامی باقی مانده است:
۱_ خروج از برجام
۲_ ماندن در برجام و مشاهده فروپاشی کامل اقتصادی خود
اگر نظام گزینه اول را انتخاب کند و غنی سازی را از سر بگیرد؛ احتمال نزدیک به واقعیت اسرائیل با چراغ سبز آمریکا تمام پایگاههای نظامی ایران در منطقه و پایگاههای هستهای ایران در داخل را مورد حمله نظامی قرار دهد؛ و در نهایت ایران وارد جنگی دو سر باخت شود.
و اگر گزینهی دوم را انتخاب کند، در چند ماه آینده قشر متوسط و حقوق بگیر جامعه نیز به صفوف معترضین و تظاهر کنندگان در کف خیابان میپیوندند؛ و سرنوشت مردم یا به دست خودشان در قیامهای وسیع خیابانی رقم میخورد، و یا میبایست شاهد فروپاشی کامل ایران تحت سلطه ولایت فقیه باشیم.