برگردان: ریبوار معروفزادە
رخدادهای اخیر مربوط بە حضور در ارتفاعات قندیل بدور از هیجانات مبارزاتی و زودگذر شایستهی تأمل است. ملت کرد در شرق کردستان از اواخر دههی هفتاد که عملیات نیروهای پیشمرگ متوقف شد، دچار نوعی انزوا شده است. منظور من از توقف صدای اسلحه، تنها توقف مبارزهی مسلحانه نیست، بلکه منظور من فقدان گفتانی بود که در بین دههی ٥٠ تا ٧٠ گفتمان مسلط بودهاست. این گفتمان بر مسألهی حضور تأکید میکرد. حضور به معنای حضور پیشمرگ در کردستان. نزدیک به ٢٠ سال است که بدلایل مختلف پیشمرگان کردستان از سلاحشان استفاده نکردهاند و جمهوری اسلامی نیز به شیوههای مختلف تلاش کردهاست که شکافی میان جبههی کوهستان و جبههی شهر ایجاد کند. در نهایت این فاصله و شکاف میان این دو جبهه باعث شده است که تأثیر جبههی کوهستان بر شهرها به حداقل خود برسد.
در فقدان یک گفتمان، خلائی ایجاد میشود که مانع ایجاد گفتگو و درک مشترک میان فعالین مدنی و نیروهای مبارز مسلح کرد میگردد. به عبارت دیگر فعالین مدنی و سیاسی داخل با مبارزین مسلح بر سر اختلافاتشان گفتگو نکردهاند.
البته این امری بسیار عادی است که دیدگاه داخل و خارج با یکدیگر متفات باشد، نه در تضاد با یکدیگر. بی تردید اگر این دیدگاه مشترک، محصول شناختی دقیق و همهجانبه نباشد، شکافها را بیشتر خواهد کرد. وقتی به فضای مجازی هم نگاه میکنیم برایمان مشخص میشود که دلیل این هیجان و پوپولیسم که گاهی به یک لومپنیزم افسارگسیخته برمبنای وهم و دروغ نیز منتهی میشود، نتیجهی عدم شناخت داخل از یک دیدگاه جامعهشناسی سیاسی است. ولی قطب دیگر یعنی داخل هم در استفاده از فرصتها نقش غیر فعال و ناموفقی داشتهاست.
بە همین دلیل در عدم یک گفتمان جدی، رخدادهای اجتماعی داخل مورد استفاده قرار نمیگیرد و وقتی هم کە استفاده نشد، جبهه خارج بنابە تعبیر و برداشت خود با رویدادها برخورد مینماید. اینجاست کە نوعی چالش ایجاد خواهدشد. اگر گفتمان مزبور وجود میداشت سنتزی از این دو دیدگاه میتوانست یک رخداد اجتماعی را به یک نقطهی عطف مبارزاتی تبدیل نماید. اما در فقدان یک گفتمان عمدتا تفاوتها برجسته میشوند. نظیرحادثهی مرگ فریناز خسروانی کە نه داخل توانست از آن استفادە نماید و نە خارج توانست آنرا کانالیزە کند!
در حقیقت مشکل نبود گفتمان است نه تفاوت گفتمان. شرق کردستان تا همین اواخر نیز زیرمجموعهی گفتمان جنوب و شمال کردستان بوده است، اما اکنون نیروهای سیاسی با تحلیل وضعیت منطقه و ایران دریافتەاند کە اینان آلترناتیو عملی و مناسبی برای شرق کردستان نبودە و نیستند.
بنابر این آنچه کە به پاشنه آشیل جنبش شرق کردستان تبدیل شده، عدم وزن سیاسی و اجتماعی این جنبش در مقابل حاکمیت مرکزی، بدلیل نبود یک گفتمان فراگیر شرقی است. بە همین دلیل این گفتمان باید بر پایەی مفاهیم مشترک میان نیروهای داخل و خارج ایجاد شدە و بتواند وزن و ابعاد این جنبش را اعتلا بخشد.
اینرا هم نباید فراموش کنیم که امکان تکرار حوادثی همچون مرگ فریناز در جامعهی ما وجود دارد و نباید و نمیتوان انتظار داشت که در داخل و خارج به یک شیوه با این حوادث برخورد شود. اگر گفتمانی فراگیر با ویژگی شرقی وجود داشته باشد این شیوە نگرشها در نهایت به پر شدن شکافها خواهد انجامید. اگر در دههی ٦٠ دو مقولەی زمان و مکان بزرگترین عامل این شکاف بود، اینک رسانههای مدرن بدور از فضاسازیهای احساسی و براساس عقلانیت و منافع ملی میتواند این شکاف را کاملا پر نماید.
بدیهی است کە فعالیت یک حزب سیاسی عملکردی سیاسی، تودەای و هدفدار است، بدین معنا که میخواهد در قدرت سیاسی سهیم باشد. اما فعالیت مدنی یک فعالیت شهروندی و حقطلبانە است که همهی شهروندان میتوانند در تحقق این تلاش کنند. اینک که زمینەی فعالیت سیاسی آزاد و علنی برای اپوزیسیون کرد در داخل کشور وجود ندارد، فعالیتهای مدنی روشنفکران در داخل میتواند این کاستی و خلاء را جبران کند. این سرآغاز مناسبی برای احیای گفتمان شرق است!
درشمارهی٦٥٧ روزنامه «کوردستان» منتشر شده است