انسان های امروزی از آغاز پیدایش تاکنون بە نوعی درگیر تعصب بودەاند.جوامعی نیز در این میان کما بیش از بند این تارهای تنیدەی ذهن،خود را وارهانیدەاند.
تعصب در واژە بە معنای خشک اندیشی و تحجر و در برخی موارد جانبداری کورکورانە است. روانشناسان نیز ریشەهای تعصب را در بی نظمی های شخصیتی و عوامل برانگیزندە در محیط اجتماعی می دانند.
از شکافتن واژەی تعصب کە بگذریم، در عمل، این رفتار ضربات مهلکی بە بدنەی جوامع انسانی وارد کردە کە التیام آنها شاید صدەها و هزاراەها زمان می طلبد چیزی کە انسان مقدار زیادی از آن را بە باد دادە و مجالی برای ابطال باقی ماندەاش ندارد.
تعصبات نژادى، ملى، مذهبی، قبیلەای، سیاسی ، اجتماعی و غيره کە انسان را هموارە در مقابل همنوع خود قرار دادە و در بسیاری از موارد طرفین درگیر ، حتی بە ریشەی اصلی این بگو مگوها نە توجهی دارند و نە اهمیتی می دهند.
واژەی ناموس نیز بە نوعی زادەی همان تعصب است. بە عبارتی سادە همسر، دختر، خواهر و در مواردی حتی مادر ناموس یا شرف مرد محسوب می شود و هر گونە بی آبرویی از جانب آنان موجب بی آبرویی مرد شدە و بر اساس بسیاری از قوانین موجود در کشورها، مرد در این بارە از حقوق های متفاوت تصمیم گیری برخوردار است.
در روم باستان بزرگان یا مردان ارشد حق داشتند جان همسر زناکار یا دختری کە رابطەی جنسی برقرار کردە بود را بگیرند.
در قوانین حمورابى شوهر حق دارد همسر بی وفای خود را بە همراە “فاسقش” (شریک جنسی) بکشد.
در پاکستان دادگاەهای قبیلەای زنان را بە جرم بی حرمت کردن یک خانوادە بە اعدام محکوم میکنند.
در افغانستان برای دختران رابطەی جنسی خارج از عقد یعنی مرگ. البتە بیشتر در بخش های تحت نفوذ طالبان.
در اردن قانونی وجود دارد کە می گوید زنانی کە در معرض خطر جانی قرار دارند می توانند برای مدت نامحدود بازداشت شوند. صدها زن و دختر از ترس کشتە شدن توسط اعضای خانوادەشان در زندان های این کشور محبوس هستند.
و اما در ایران کە یک جامعەی مرد سالار و نظامی اسلامی با عقایدی سفت و سخت حاکم است اوضاع بدتر هم می شود.
بر اساس مادەی 630 قانون مجازات اسلامی هر گاە مردی زنش را با مرد دیگری در بستر ببیند می تواند هر دوی آنها را بکشد و در مادەی 220 از همان قانون تصریح شدە است کە: پدر و جد پدری بە خاطر کشتن فرزند قصاص نمی شوند.
تا جای کە انتظار می رود قانون می بایست سپری باشد در دست بی گناهان و ضعیفان، اما امروزە در برخی جوامع خنجری است در دست زورگویان و کوتە فکران.
در سال 1393، معاون وقت مبارزە باجرائم جنایی پلیس آگاهی، هادی مصطفایی می گوید: “19 در صد از قتل های صورت گرفتە در کشور قتل های ناموسی اند و 62 در صد این مقتولین زنانی هستند کە بە دست خویشاوندان خود بە قتل رسیدەاند.”
حتی اگر تصور کنیم این آمار و ارقامها تحریف شدە باشند (کە در حقیقت امر نیز چنین است) با این حال فاجعە بار است.
خبر گزاری رویترز اعلام داشتە کشور ایران سالانە 600 زن را قربانی مسائل ناموسی می کند.
در گذشتە بسیاری از این قتل ها زیر خروارها حماقت و جهالت مخفی می ماند و شاید هرگز افشا نمی شد. چرا کە پای آبرو در میان است. سئوال اینجاست کە مرز آبروی انسان کجاست؟
بهای این آبرو را با خون عزیزان مان بدهیم؟
با گذر زمان و پیشرفت روز افزون تکنولوژی رفتە رفتە پنهان کاری ها و سرپوش گذاشتن ها سخت تر شدە بە گونەای کە در خرداد ماە امسال شاهد آمارهای تکان دهندە هستیم، 30 درصد قتل ها ناموسی اند.
اگر چە هیچ فرقی بە حال قاتلین و مصونیت های قانونی شان نمی کند،اما بە لطف ارتباطات امروز اسم های قربانیان را هم می دانیم.
هاجر حسین بر، سارا نارویی، لیلا فرخی، فاطمە برحی، ریحانە عامری، رومینا اشرفی، سمیە فتحی و دەها تن دیگر.
در میان اسامی فاطمە، ریحانە و رومینا با داس و تبر در سکوت سلاخی شدند، سمیە حاملە بود چە کسی می داند چندین نام دیگر در این لیست جایشان خالی است.
ماجرای “آبرو” بە همین جا ختم نمی شود، قربانیان تعصبات ناموس صرفا مستقیما بە قتل نمی رسند.
گاهی بە بازی گرفتە می شوند، بردە می شوند، خودکشی می شوند.
تلفات جانبی این تعصبات گاهی بیشتر و دردناکتر از قتل های است کە صورت میگیرد. مثل دختر مشهدی کە در سن 11 سالگی مجبور بە ازدواج می شود و در سن 18 سالگی خودش را می کشد. مثل دختری دیگر کە از ترس ازدواج از خانە می گریزد و آوارەی خیابانهای بی رحم شهر می شود.
دخترکی کە باید جدول ضرب را حفظ کند اکنون کنار جدول های متعفن نگاهش را بە آسمان می دوزد و حتی نمی تواند ستارەها را بشمارد.
کودک همسری، فحشا، خودکشی، کودکان کار، قتل، بسیاری دوست دارند ریشەی تمامی فلاکت های بشر را بە فقر مادی مرتبط سازند. درست است کە فقر مادی موجب نبود امکانات و در نهایت محرومیت اجباری می شود اما این فقر فکر است کە از انسان یک ماشین کشتار می سازد.
در غیر این صورت چگونە آغوش پدری کە خانەی امن دخترکش بودە تبدیل بە قتلگاهش می شود؟
ريشه قتلهاى ناموسى كه پدر يا برادر يا بستگان زنان و دختران را به جنايتكاران حرفه اى تبديل ميكند نه تنها در تعصبات كور، بلكه در مناسبات حاكم و قوانين اسلامى بايد جست. قوانينى كه عملا زن را نصف مرد و به عنوان انسان درجه چندم در اقتصاد و سياست و خانواده نهادينه كرده است. مبارزه زنان و مردان برابرى طلب بدون عقب راندن قوانين اسلامى و جايگزين كردن آن با قوانين مدرن و پيشرو كه يكسانى زن و مرد بدون قيد و شرط برسميت بشناسد، راه به جايى نمى برد. و قتلهاى ناموسى كماكان ادامه پيدا ميكند.