• ارتباط با ما
  • روزنامە کردستان
Menu
  • ارتباط با ما
  • روزنامە کردستان
کردی
English

وبسایت مرکزی حزب دمکرات کردستان

  • نخست
  • اخبار
    • ایران
    • جهان
    • کردستان
    • پیام
    • اخبار حزبی
    • گزارش خبری
  • مقالات
    • اندیشە آزاد
    • اجتماعی
    • سیاسی
    • رسانەهای دیگر
    • زنان
    • فرهنگ و ادبیات
    • گوناگون
  • دبیرکل حزب
  • گفتگو
  • اطلاعیەها
  • بیانیەها
  • اسناد
  • رهبران شهید
Menu
  • نخست
  • اخبار
    • ایران
    • جهان
    • کردستان
    • پیام
    • اخبار حزبی
    • گزارش خبری
  • مقالات
    • اندیشە آزاد
    • اجتماعی
    • سیاسی
    • رسانەهای دیگر
    • زنان
    • فرهنگ و ادبیات
    • گوناگون
  • دبیرکل حزب
  • گفتگو
  • اطلاعیەها
  • بیانیەها
  • اسناد
  • رهبران شهید
Search
Close
کردی
ارتباط با ما
English
Menu
  • نخست
  • اخبار
    • ایران
    • جهان
    • کردستان
    • اخبار حزبی
    • بیانیەها
    • پیام
    • گزارش خبری
  • مقالات
    • سیاسی
    • اجتماعی
    • زنان
    • اندیشە آزاد
    • فرهنگ و ادبیات
    • گوناگون
  • دبیرکل حزب
  • گفتگو
  • اسناد
  • اطلاعیەها
  • رهبران شهید
  • روزنامە کردستان
  • ویدیو
  • کتابخانە

روشنفکران ایرانی ستون‌های دیکتاتوری رضا شاە

6th اکتبر 2020
in اندیشە آزاد

آسو عزیزی

غفلت حاکمان ایران از تحولات جهان بەویژە از اواخر دوران صفوی بە بعد و اوج این غفلت در عصر قاجار رویارویی اجتناب­ناپذیر جامعەی ایران با غرب مدرن را رقم زد.

پیدایش گروەهای روشنفکری در ایران و بە دنبال آن آغاز جنبش مشروطە با هدف نوسازی جامعە، بە آستانەی مشروطیت باز می­گردد، روشنفکران عصر مشروطە تا پایان دوران رضاشاە نقش تاریخی و دوران­سازی را برعهدە داشتند. آنان با استفادە از افکار و ایدەهای، متفکران عصر روشنگری اروپا توانستند موج پیش­روندەای از تحول خواهی و سنت­ستیزی را در کشور ایجاد کنند. اگرچە به درستی نمی­توان تحلیل دقیقی از وقایع بعد از جنگ جهانی اول و گرایش روشنفکران آن­ زمان به دولت اقتدارگرا و روی کار آمدن رضا­خان ارائە کرد مگر اینکه نگاهی به سیر تحولات قبل و بعد از مشروطه و زمینەهای موجود در جامعەی آن دوران داشتە باشیم. تماس با خاج از کشور و تحصیل در اروپا و به ویژه کشورهای صنعتی شدەی غرب و ایجاد نهادهای آموزشی نوین و ایجاد مشاغل جدید منجر به گسترش گروە اجتماعی روشنفکران شد. کسانی چون آخوندزادە، میرزا صالح شیرازی، ملکم خان، طالب­اف تبریزی، میرزا آقاخان کرمانی، مستشارالدوله، فروغی و تقی­زادە همگی محصول چنین فرآیندی هستند (زاهدی و حیدرپور١٣٨٧. ١٥١). روشنفکران نسل اول و دوم ایرانی تاثیر عمیقی بر تحولات یک قرن گذشتەی ایران داشتند، در واقع می توان مدعی شد که روشنفکران آن دوران، تاریخ معاصر ایران را رقم زده اند، آنان پس از آشنایی با کشورهای پیشرفته و صنعتی شدەی اروپا متوجه عقب­ماندگی عمیق جامعەی ایران از دنیای علم و صنعت شدند، جوامعی که از سنت­ها گذشته و به سوی مدرنیته گام نهاده بودند. آنان بر این باور بودند که برای پیشرفت در جامعه و بازگشت به عظمت گذشتە، باید از سنت­های دینی و عرفی عبور کنند و برای تحقق این امر نیازمند تجددگرایی و شروع مدرنیزاسیون هستند. «منظور از تجددگرایی جریانی است که تحت عنوان روشنفکری، رهبری فکری جامعه ایران پیش و پس از مشروطه را بر عهدە داشته و به علت آشنایی با تفکر مدرن، با اعتقاد و بر لزوم پیروی از غرب و اخذ تمدن آن به منظور دستیابی به پیشرفت، آزادی، برابری و رفاە، افکار جدید را وارد ایران نمود» (رهبری ١٣٨٦. ٦١).

روشنفکران ایرانی با آشنا شدن به متون فکری غرب و عصر روشنگری و نظارەی سیر روند چگونگی توسعه در غرب برای رسیدن به این ایده ال دست به اقداماتی زدند، ماحصل این اقدامات به ایده مشروطه خواهی انجامید، آنان خواستار محدود کردن قدرت پادشاه و تاسیس مجلس و حکمرانی قانون شدند، این خواسته روشنفکران ایرانی منجر به انقلاب مشروطیت شد، انقلابی که تاریخ نوین ایران را رقم زد اما با پیروزی مشروطه اوضاع نابسامانی در کشور به وجود آمد که برای آن می­توان دلایل بسیاری عنوان کرد، مهم­تر از همە بافت سنتی جامعەی ایران و اقتصاد آن بود، دولت و جامعەای که از ابعاد صنعتی و اجتماعی بسیار سنتی و متاثر از نیروهای سنت­گرا بودند. جامعەی آن زمان ایران ١٠ درصد از نیروی کارش در بخش صنایع شهری، تجارت و خدمات دولتی بود و بقیەی آن در بخش کشاورزی، مشغول به کار بودند و این بازگوی این واقعیت است کە جامعەی ایران کاملا” کشاورزی و سنتی، با آداب و رسوم و فرهنگی روستایی و بیگانه با مدرنیسم بود (زاهدی و حیدروپور ١٣٨٧. ١٤٢). سرشت ناهماهنگ و ناهمسان دولت، ائتلاف­های شکنندە و گذرا، جامعه و حکومتی بی­ثبات پدید آورد، در فاصله سال­های ١٢٨٥ تا کودتای سوم اسفند ١٢٩٩، پنجاه و یک کابینه تغییر کرد یا ترمیم شد (خلیلی و کشاورز شکری ١٣٨٦. ١٧٧). موضوعاتی از قبیل مدرنیته، دموکراسی، حاکمیت قانون، حقوق شهروندی، توسعه و عقلانیت، ازجمله مباحثی بودند که روشنفکران طرفدار مدرنیسم به ویژە در صدر مشروطه بر سر آن­ها با گروەهای حاکم و طرفداران سنت به مجادله می­پرداختند. در این میان طرز عمل روشنفکران متجدد متقدم از سویی و دفاع موثر نیروهای طرفدار سنت از سوی دیگر، مانع از شکل­گیری استحالەهای الگویی به نفع مدرنیته و نوسازی از طریق «متوازن سازی متقابل» و«تعامل مجدد درون سیستمی» بر مبنای سازگاری با هدف نوسازی و مدرنیته شد، که نتیجەی آن، کارآمدی و ناکامی انتقال تعارض­ها و چالش­های سنت و مدرنیته به دورەهای بعدی تاریخ کشور پس از مشروطیت و گرایش روشنفکران به حکومت اقتدارگرای و ضد سنت­گرایان است (زاهدی و حیدرپور ١٣٨٧. ١٢٨-١٢٩). درپی ناکامی کابینەها که یکی پس از دیگری می­آمدند و نابسامانی جامعه، یاس و ناامیدی بسیاری در میان روشنفکران بەوجود آمد، روشنفکران مشروطەخواهی، کە یکی از آرمان­های آن­ها اقتدار سیاسی بود، بحثی کە از همان آغاز در میان ایشان مطرح شدە و اکنون با اوضاع نابسامانی کە بەوجود آمدە بود نە تنها اقتدار سیاسی را دست نیافتنی می­دیدند بلکە احتمال آن نیز وجود داشت کە با نابسامانی بەوجود آمدە اوضاع روزبە روز وخیم­تر شود. آنان نیز مانند بسیاری از نمایندگان دموکرات­ مجلس در آن دوران خواستار به سامان کردن جامعه و خاتمەی هرج و مرج­های پیش آمدە و ایجاد ارتشی مدرن بودند تا در مقابل زیاده طلبی­های دولت­های خارجی و اشراف داخلی درصدد حفظ حقوق مملکت باشد. آن­ها ارتش مدرن را یکی از پایەهای تجدد می­دانستند، از این­رو ضرورت مبرم بە پیدایش ارتش ملی مقتدر را در دستور کارشان قرار دادند.

درحالیکه قبل و بعد از مشروطه خواست­های روشنفکران مشروطەخواه، آزادی، رفاه عمومی، امنیت، عدالت و قانون بود، اما هرج و مرج­های به وجود آمدە و عدم ثبات سیاسی و امنیتی، باعث شد که  بیشتر روشنفکران  به چهره ی دوم مدرنیته یعنی «توسعه» گرایش پیدا کنند و همچنین، وسیله و ابزار برای دست یافتن به این توسعه و رسیدن به آرمان­هایشان ­را «دولت اقتدارگرای نیرومند» می­دانستند (رهبری ١٣٨٦. ٧٣). منظور آنان از دولت اقتدارگرا، دولتی است که بتواند امنیت و ثبات سیاسی را به کشور برگرداند و با توصل به نیروی قهریه مسیر توسعه را بپیماید و اقتدار لازم را داشتە باشد، حتی اگر لازم باشد بە شیوەای اقتدارگرایانە. «اقتدار را غالبا” قدرت بالفعل تعریف کردەاند، قدرتی که مستلزم اطاعت است»، اما «اقتدارگرایی، نظامی مبتنی بر تحت­الشعاع قرار دادن آزادی­های فردی و جمعی است» (کلهر و مقیمی ١٣٨٩. ١٣٢).

روشنفکران و نخبگانی مانند اعضای «باشگاه ایران جوان» که جوانان فرنگ رفتەای مانند، دکترعلی­اکبر سیاسی و دکترمحمود افشاری آن­را تاسیس کردند (همان. ١٤١) از این ایدە حمایت می­کردند و درصدد بسترسازی گفتمانی برای ایجاد دولتی این­چنین برآمدند. «بسترسازی گفتمانی آن دسته از طرح موضوع­ها، فضاسازی­ها و انجام مباحثی است که در دوەای خاص و توسط حاکمیت یا نهادها و محافل فرهنگی-فکری وابسته به قدرت برای انس و آمادگی مردم نسبت به آن اصلاحات و تغییرات در زندگی آن­ها منجر می­گردد تا توجیەگر در اذهان و افکارعمومی، همچنین نظام­بخش آن اقدام­های فرهنگی باشد». کسی مانند تقی­زادە در نطق­های مجلس از وضع موجود گلایه می­­کرد: «در مقابل خداوند و ملت و مملکت و تاریخ خودمان و در مقابل نسل­های آتیه این ملت می­گویم که، بەعقیدە بندە این ترتیب و این وضع مطابق قانون اساسی و صلاح این مملکت هم نیست » (اوحدی و رجبعلی ١٣٩٤. ٨٦١ و ٨٦٣).

حتی شخصیتی مانند ملک­الشعرای بهار که نه به عنوان یک اندیشەورز سیاسی، بلکه به منزلەی یک کوشش­گر عرصەی سیاست، نیز از ایجاد «دولت مقتدر» که مشت و عدالت را با همدیگر، همسو گردانیده باشد سخن به میان آورده و از آن هواداری کرده است: «دریافتم که حکومت مرکزی را باید قدرت داد و برای حکومت نقطه اتکا آورد، مملکت را دارای مرکز ثقل کرد. حکومت مرکزی از هر قیام و جنبشی که در ایالات برای اصلاحات برپا شود، صالح­تر است». بەزعم او «دیکتاتوری غمخوار» را، برای رواج نظم و انتظام، علیه آشفتگی­ها، حتی اگر شده است، «باید آن­را از چوب تراشید» (بهار ١٣٧٩ بە نقل از خلیلی و کشاورز شکری١٣٨٦. ١٧٣ و ١٨٥).

این درحالی است که فاکتور دخالت خارجی را نیز نباید نادیدە گرفت، کشوری مانند انگلستان که منافع بسیاری در ایران داشت مدت­ها درپی برپایی «دولت مقتدر مرکزی» در ایران بود، به دلیل عزل ناصرالملک بر اثر تاج­گذاری احمدشاە و متعاقب آن جنگ جهانی اول، تشکلیل دولت مقتدر را از دستور کار خود خارج کرده بود، اما با پایان جنگ جهانی مجددا” این طرح در دستور کار انگلیس قرار گرفت (کلهر و مقیمی ١٣٨٩. ١٣٤). و همراە با دخالت خارجی، روشنفکران نیز به سوی ایدەی «توسعەی آمرانه» گرایش پیدا کردە بودند؛ فرآیند توسعەای که مجری آن نظامی قلدری همچون رضاخان سردار سپه شد. با روی کار آمدن او و حضور چهار سوسیالیست دردورە اول رضاخان، در مجلس (آبان ١٣٠٢ تا فروردین ١٣٠٣ هـ.ش)، حتی جناح استالین در شوروی و نظریه پردازان آن ازجمله کریاتسین و داسکولینکف بر آن شدند تا «ایجاد دولت مقتدر» رضاخانی را گامی به سوی سوسیالیزم تلقی کنند (همان. ١٤١).

چنان که اشاره شد روشنفکران آن دوران که شاهد نابسامانی­های موجود در جامعه و کشور، و همچنین نظارەگرعدم استقلال دولت از طرف سنت­گرایان و دولت­های خارجی و عقب­افتادگی کشور از بعد صنعتی و اجتماعی بودند، با توجه به، گرایشات باستان­گرایانەای کە داشتند، در پی درپی بەسامانی اوضاع و بازگشت بە دوران اوج اقتدار و آبادانی گذشتە کشور برآمدند. نزد آنان تمدن و پیشرفت مترادف با “سکولاریزم” و متاثر از “انقلاب فرانسه” بود، همچنین عمران و آبادانی آنان برگرفته از “ناسیونالیزم آلمانی” بود و معنای خود را در “دیکتاتوری” می­یافت، هر دو رشتە که مبانی اولیەاش داعیەی مبارزه با خرافه گویی و پیشرفت بود، از سوی روشنفکران آن دوران مطرح و به طور جد پیگیری می­شد (اوحدی و رجبعلی ١٣٩٤. ٨٧٤-٨٧٥). و از مدرنیته بعد دوم آن را که پیشرفت صنعتی بود، بر آزادی­های سیاسی و اجتماعی ترجیح دادند. گروە روشنفکری حلقەی برلن که نسل اول آن­ها مشروطه خواهان بودند و در روی کار آمدن رضاشاه نقش اساسی داشتند و نسل دوم آنان نجات کشور را در گرو یافتن «دیکتاتور ایدەآل» مانند موسولینی می­دانستند و نسخەهای فاشیستی برای پیشرفت ایران می­نوشتند تا جراید، مجلس و قدرت عام را درهم کوبد (همان. ٨٧٣). و با روی کار آمدن رضاخان بیشتر آنان در مناسب حکومتی مشغول بەکار شدند.

ویژگی روشنفکران نسل اول یعنی از آغاز مشروطیت تا پایان دورەی رضاشاە، آنان را از روشنفکران دورەهای پس از خود متمایز می­کند. ویژگی مهم آن عبارت است از: «خاستگاە طبقاتی، مبانی فلسفی و اندیشگی، نوع نگرش به سنت و مدرنیته و نوع ارتباط آنان با حکومت است». همچنین «حکومت شبه مدرنیست» رضاشاە نیز با استفادە از منبع جدید درآمد نفت، شروع به ترویج مظاهر تمدن غربی در شهرها کرد. این اقدام به نوبه ی خود به گسترش تمایلات شبه مدرنیستی در جامعه دامن زد و به پیدایش و تقویت روشنفکران منجر شد (زاهدی و حیدرپور١٣٨٧.  ١٣٨ و ١٤٩).

در پایان می توان گفت که برخود ایران و ایرانیان با غرب باعث ظهور و گرایش پیدا کردن روشنفکران به مسئله مدرنیته شد، برخود با غرب و اعزام دانشجو به دانشگاەهای اروپایی و آشنایی با مسیر پیشرفت و توسعه غرب روشنفکران را برآن داشت تا این مسیر توسعه را در ایران نیز پیاده کنند، در واقع نسل تازه ظهور کرده روشنفکران با ایجاد گفتمان­های متفاوت پا به عرصه وجود نهادند، اما همه آنها بر یک موضوع توافق داشتند و آن هم رسیدن به    «مدرنیته» بود. روشنفکران ایرانی از طریق رهبری فکری جامعە و نیروهای سیاسی وارد عمل شدند، گرایش به مدرنیته آنان را به اصلاحات در ساختار قدرت سوق داد، اصلاحاتی که از سوی ساختار سنتی و در راس آن پادشاه قاجار زیاد مقبولیت نداشت و این مسئله دلیلی شد تا مشروطیت در ایران با توسل به یک انقلاب به سرانجام برسد؛ انقلابی که دیری نپاید منشا هرج و مرج­های سراسری و همچنین جنگ داخلی شد، هرچند علت این هرج و مرج و نابسامانی ها تنها انقلاب مشروطه نبود، بلکه وجود جنگ جهانی و همچنین کشورهای غربی در این اوضاع تاثیرگذار بود اما شرایط موجود دلیلی شد تا روشنفکران از ایدەی مشروطیت فاصله بگیرند و به گفتمان­های اقتدارگرای غربی و سنت­های اندیشەی ایتالیا، «ماکیاولی» و بریتانیا، «هابز» روی بیاورند و تحقق آرمان مدرنیزاسیون را در وجود یک حاکمیت اقتدارگرا بیابند، حاکمیتی که آنان با اصطلاحاتی همچون «دیکتاتوری غمخوار»، «دیکتاتور مصلح»، «دیکتاتور منور» و … در صدد ستایش آن برآمدند. اما حال با گذشت نزدیک بە یک سدە از آن زمان شاید می­توان این سوال را مطرح کرد کە، روشنفکرانی کە بیشتر آنان اروپا را دیدە و در آنجا زیستە بودند، آیا با سیر مراحل پیشرفت غرب تماما” آشنا نبودند کە می­خواستند بە یکبارە و در مقطع زمانی کوتاە آن­را در ایران اجرا کنند؟ آیا از تاریخ ایران و تنوع نژادی آن ناآگاە بودند و نمی­دانستند کە ایدەی ناسیونالیزم ایرانی مبتنی بر پاسداشت نژاد و زبان فارسی مغایر با دموکراسی است و مانع پیشرفت؟ آیا نمی­دانستند کە حتی اگر گرایشاتی باستان­گرایانە دارند و آن­را ترویج می­کنند، تمامی نظام­هایی کە در تاریخ ایران وجود داشتەاند مربوط بە نژاد فارس و فارسی زبانان نبودەاند؟ یا اینکە تمامی این اتفاقات کە با گذشت نزدیک بە یک سدە از آن هنوز عواقب وخامت­بار آن­را از تمامی ابعاد فرهنگی، سیاسی و … شاهد هستیم بە گونەای تعمدی بودە است؟ کە پاسخ بە سوالات فوق خود نیاز بە تحقیق بسیار دارد.

 

منابع:

١-اوحدی، پروین­دخت، و کاظم حاجی­رجبعلی. ١٣٩٤. بسترسازی گفتمانی در سیاست فرهنگی پهلوی اول (١٣٢٠- ١٣٠٤ هـ.ش). فصلنامە سیاست٤٥(٤): ٨٥٩-٨٦٧.

٢-خلیلی، محسن، و عباس کشاورزشکری. ١٣٨٦. اندیشە تاسیس دولت مقتدر مرکزی پس از انقلاب مشروطیت (مطالعە موردی: اندیشەهای ملک­الشعرای بهار). فصلنامە دانش سیاسی٣(٢): ١٦٩-١٩٧.

٣-رهبری، مهدی. ١٣٨٦. متجددان ایرانی و تجدد در عصر مشروطە، بررسی ریشەهای پیدایش جدال­های فکری در ایران جدید. فصلنامە مطالعات ملی٣٢(٤): ٥٥-٧٧.

٤-زاهدی، محمدجواد، و محمد حیدرپور. ١٣٨٧. جامعەشناسی انزوایی روشنفکران (نقد کنش­های روشنفکران عصر مشروطە تا پایان سلطنت پهلوی اول). مجلە جامعەشناسی ایران٩(١و٢): ١٢٧- ١٦٤.

٥-کلهر، محمد، و شهرزاد مقیمی. ١٣٨٩. زمینەهای پیدایش دولت مقتدر (١٢٨٥-١٣٠٢ هـ.ش). فصلنامە علمی-پژوهشی مسکویە٥(١٣): ١٣١-١٤٦.

 

 

 

 

Tags: استبداد ایرانروشنفکرمشروطەکردستان

Related Posts

اندیشە آزاد

“و”  مثل وریا

3 سال ago
اندیشە آزاد

ما اینگونەایم!

3 سال ago
اندیشە آزاد

مسئلەی ملت‌های ایران از دیدگاە ”صادق هدایت”

3 سال ago

جدیدترین مطالب

اطلاعیەای از سوی مدیریت سایت “کوردستان و کورد” و تلویزیون “تیشک”

31st آگوست 2022

اطلاعیەی هیات تحریریە و گردانندگان “کوردستان و کورد”

31st آگوست 2022

اطلاعیەای از سوی مدیریت سایت “کوردستان و کورد” و تلویزیون “تیشک”

31st آگوست 2022

اطلاعیەی هیات تحریریە و گردانندگان “کوردستان و کورد”

31st آگوست 2022

اطلاعیەای از سوی مدیریت سایت “کوردستان و کورد” و تلویزیون “تیشک”

31st آگوست 2022

اطلاعیەی هیات تحریریە و گردانندگان “کوردستان و کورد”

31st آگوست 2022

اطلاعیەای از سوی مدیریت سایت “کوردستان و کورد” و تلویزیون “تیشک”

31st آگوست 2022

اطلاعیەی هیات تحریریە و گردانندگان “کوردستان و کورد”

31st آگوست 2022

وبسایت مرکزی حزب دمکرات کردستان

دبیرخانە حزب دمکرات کردستان

  • kdpsecretariat@gmail.com
  • ٠٠٩٦٤٤٧٥٠٣١٤٩٤٧٣

کمیسیون تشکیلات

  • kdp.tashkilat@gmail.com
  • ٠٠٩٦٤٧٥٠٧٥٤٨٦٢١

وبسایت "کردستان و کرد"

  • info@kurdistanukurd.com
  • ٠٠٩٦٤٧٥٠١٧٧١٢٠٢
  • ٠٠٩٦٤٧٥٠٤٣٨٣٧٩٩

تلویزیون کردکانال

  • info@kurdch.tv
  • kurdchannel1324@gmail.com​
  • ٠٠٩٦٤٧٥١٨٩٧٢٥١٠

کلیە حقوق این وبسایت برای مرکز اطلاع رسانی حزب دمکرات کردستان محفوظ است

Add New Playlist