آمارهای تکاندهنده از گرایش دختران دانشآموز و دانشجو به مواد مخدر صنعتی، افزایش تولد نوزادان معتاد، رشد تصاعدی شمار زنان مبتلا به ویروس HIV، ارتباط ۵۰ درصدی زندانیان زن به مواد مخدر، اخبار نگران کننده درباره وضعیت زنان کارتنخواب، هشدارهای کارشناسان حوزه اعتیاد و بسیاری علائم و شواهد دیگر حکایت از آن دارد که آمار اعتیاد زنان در ایران رشد فزایندهای داشته و مستندات موجود نشان میدهد جمعیت واقعی زنان درگیر اعتیاد چند برابر بیشتر از آماری است که به صورت رسمی منتشر میشود.
اما دبیرکل ستاد مبارزه با مواد مخدر مدعی شده فقط حدود ۵،۴ درصد جمعیت معتادان کشور را زنان تشکیل میدهند و رشد آمار اعتیاد زنان از سال ۹۰ متوقف شده است. به موازات پنهانکاری آمار جمعیت زنان معتاد، برخی دیگر از مسئولان اصطلاح «زنانه شدن اعتیاد» را به عنوان زنگ خطر برای جامعه به کار میبرند. عبارتی است که به خصوص در سالهای اخیر بسیار استفاده شده و از نگاه و برخورد جنسیتی با معضل اعتیاد حادث میشود اما کارشناسان حوزه اعتیاد و فعالان مدنی معتقد هستند، هم انکار آمار واقعی جمعیت زنان معتاد و هم به کار بردن اصطلاح زنانه شدن اعتیاد از تفکرات سلطهجویی برمیآید که بر نابرابریهای جنسیتی دامن زده و مسیر پیشگیری از اعتیاد زنان و بهبود و بازتوانی آنها را مسدود میکند چراکه نگاه جنسیتی به مسئله اعتیاد که برآمده از نگرشهای مبتنی بر سنت و فرهنگ مردسالار است، فرد معتاد را در گرداب ویرانی نیز قربانی تبعیض میکند و امکان بهبودی و بازگشت او را به جامعه و خانواده به صفر میرساند.
آمار متناقض جمعیت زنان معتاد
بر اساس پیمایشی که در سال ۱۳۹۰ در ستاد مبارزه با مواد مخدر انجام شد، حدود چهار میلیون نفر در کشور مواد مخدر مصرف میکردند که بخشی از این تعداد مصرفکنندگان دائمی و بخشی مصرفکنندگان تفننی بودند، در آن مقطع رئیسجمهوری وقت که در تشکیلات سازمانی رئیس ستاد مبارزه با مواد مخدر نیز هست، اجازه انتشار آمار واقعی را نداد و آنچه اعلام شد این بود که حدود ۷۵۰ تا ۸۰۰ هزار نفر در کشور مواد مخدر مصرف میکنند.
اگرچه در سالهای بعد آمارسازی دولت نهم درباره نرخ اعتیاد افشا شد اما روند انتشار اطلاعات غیرواقعی همچنان در دولتهای بعد ادامه پیدا کرد بهگونهای که از سال ۹۰ تاکنون بعد از گذشت ۱۰ سال همچنان آمار افراد مصرفکننده دائمی مواد مخدر از سه میلیون فراتر نمیرود که این تعداد با احتساب افرادی که تفننی مواد مصرف میکنند به چهار میلیون میرسد.
ادعای مسئولان درباره ثابت ماندن آمار مصرف کنندگان چهارمیلیونی مواد مخدر در حالی مطرح میشود که پژوهشگران حوزه اعتیاد از رشد سرانه هشتدرصدی گرایش به مواد مخدر سخن میگویند و خود مسئولان هم به رشد چهار یا پنجدرصدی اعتراف کردهاند.
انکار مسئولان درباره آمار مصرفکنندگان مواد مخدر وقتی به زنان میرسد دوچندان هم میشود و باوجود اینکه کارشناسان حوزه اعتیاد و حتی برخی نمایندگان مجلس از دو برابر شدن تعداد زنان معتاد در دو دهه گذشته ابراز نگرانی کردهاند، ستاد مبارزه با مواد مخدر ادعا میکند که رشد آمار زنان معتاد متوقف شده است. اما تحقیقاتی که پژوهشگران حوزه اعتیاد در ۱۵ سال گذشته انجام دادهاند حکایت از آن دارد که میزان گرایش زنان به اعتیاد نه تنها کاهش نیافته که دو برابر نیز شده است. یکی از این تحقیقات، مقالهای است با عنوان «مطالعه پدیدارشناسانه بسترهای اعتیاد به مواد مخدر در زنان»، که در سال ۹۸ با استناد به گزارشی از ستاد مبارزه با مواد مخدر، جمعیت زنان معتاد ایران را ۱۰ درصد جمعیت معتادان کل کشور اعلام کرد.
ارائه آمارهای غیرواقعی از جمعیت زنان معتاد و انکار روند تصاعدی آن در سالهای گذشته از سوی مسئولین کشور واکنشهایی از سوی برخی نمایندگان و کارشناسان حوزه اعتیاد در پی داشته است؛ به عنوان مثال در سال ۹۶ زهرا ساعی نماینده مجلس گفت: “چون قبح اعتیاد زنان در جامعه زیاد است نه تنها آمارهای رسمی و دقیق از جمعیت معتادان زن ارائه نمیشود بلکه کمپهای ترک اعتیاد هم از این زنان به خوبی حمایت نکرده و در بازتوانی آنها موفق نبودهاند بنابراین میزان مصرف مواد مخدر در بین این زنان و بازگشت آنها افزایش پیدا کرده است.”
زنان درگیر اعتیاد و انتظارات جامعه مردسالار
یکی از دلایل پنهان کردن آمار واقعی گرایش به مواد مخدر در کشور این است که سیاستهای غلط، شکست خورده و ناکارآمد را موفقیتآمیز جلوه دهند. اما انکار روند صعودی نرخ اعتیاد زنان، دلیل مهم دیگری هم دارد و آن وظیفه و نقشی است که در حاکمیت ایران برای زن تعیین شده است. در چنین ساختاری زن به عنوان موجودی مستقل و برخوردار از حقوق انسانی مطرح نیست و با پذیرش اینکه نقش دوم زندگی به او سپرده شده باید عفیف و دختر، مادر و همسری نمونه باشد.
همچنین از آنجا که اعتیاد زنان به منزله عبور از خط قرمزهای تفکرات قیممآبانه و سلطهجویانه و خروج از مرحله پاکدامنی محسوب میشود، آمار واقعی پنهان میماند. ارائه آمار متناقض و متفاوت نیز از اقدامات جزیرهای، رقابتی و مدیریت ناکارآمد در نهادهای مسئول سرچشمه میگیرد. ولی باوجود انکار مسئولان و پنهان کردن آمار واقعی زنان معتاد پیمایشهای شیوع شناسی و بسیاری دلایل دیگر نشان میدهد که جمعیت زنان درگیر اعتیاد نسبت به سالهای قبل افزایش داشته است. اگر پیمایش سال ۹۰ را که وجود حدود چهار میلیون مصرفکننده مواد مخدر در کشور را اثبات میکرد مبنا قرار دهیم و رشد سرانه هشتدرصدی را که کارشناسان از آن سخن میگویند در نظر بگیریم، هماکنون بیش از هفت میلیون مصرفکننده انواع مخدر در کشور وجود دارد و ازآنجا که گفته شده ۱۰ درصد جمعیت مصرفکنندگان را زنان تشکیل میدهند می توان نتیجه گرفت حدود ۷۰۰ هزار زن مصرفکننده مواد مخدر در کشور وجود دارد.
افزایش جمعیت دخترانی که از خانه فرار میکنند، تولد هزاران نوزاد معتاد در کشور، گرایش دختران دانشآموز و دانشجو به مواد مخدری همچون گل و شیشه، ارتباط ۵۰ درصد زندانیان زن به مواد مخدر، افزایش جمعیت زنان بیخانمان و کارتنخواب در سالهای اخیر و رشد جمعیت زنان مبتلا به ایدز، همه حکایت از افزایش شمار زنان معتاد در کشور خبر میدهد.
اعتیاد یک معضل چندعاملی است که علل و دلایل متعدد و مختلفی دارد که از فردی به فردی دیگر متغیر است، از فقر و نابهسامانیهای اقتصادی گرفته تا مشکلات روحی و تاثیرپذیری از گروه دوستان، مواردی هستند که در گرایش یک فرد به مواد مخدر تاثیر دارند. یافتههای پژوهشهای میدانی حاکی از آن است که اغلب زنان معتاد توسط یکی از اعضای خانواده، پارتنر یا همسر خود به اعتیاد دچار شدهاند. پژوهشهای سالهای اخیر نشان داده تمایل زنان به مصرف مواد مخدر صنعتی افزایش یافته است، سن شروع به مصرف زنان از مردان پایینتر است و بسیاری از دختران جوان به عنوان «تستر» مواد مخدر در دام اعتیاد گرفتار میشوند و از طرف دیگر سرعت تخریبی اعتیاد در زنان چند برابر بیشتر از مردان است.
قربانیان تبعیض در گرداب ویرانی
زنان درگیر مواد مخدر، قربانیان واقعی نابرابریهای جنسیتی هستند که روند ابتلای آنها به اعتیاد و درمان، بهبودی و بازتوانی آنها به دلیل کلیشههای جنسیتی و رفتارهای متعصبانه و سیاسی در مدار موفقیتآمیزی قرار نمیگیرد. یکی از اصطلاحاتی که در سالهای اخیر بسیار استفاده شده «زنانه شدن اعتیاد» است؛ عبارتی که در همان تفکرات مردسالارانه ریشه دارد و به قول رویا نوری جامعهشناس، حاوی نگاهی سیاسی است: “اگر بخواهیم به این مسأله، سیاسی نگاه کنیم نمیتوانیم راهحل مناسب برای آن را پیدا کنیم. سوء مصرف مواد معضلی جهانی است که قرار گرفتن آن در کلیشههای جنسیتی مانند “تنها مردان معتاد میشوند» به پیچیدهتر شدن راهی برای رهایی از آن برای زنان میانجامد.”
به گفته این جامعهشناس و دیگر کارشناسان انکار ابتلای زنان به اعتیاد نمیتواند راهحل مناسبی برای بهبودی آنها باشد.
با وجود اینکه گرایش زنان به اعتیاد آنها را در معرض دیگر آسیبها از جمله تنفروشی قرار میدهد و اقدامات مناسب و کارآمد برای توانمندسازی و بازگشت آنها به زندگی بسیار مهم است، همچنان در ایران آمار گرایش زنان به مواد مخدر انکار میشود و برنامه موثری برای پیشگیری از اعتیاد زنان و درمان و بهبودی آنها وجود ندارد، استفاده از مدلهای پیشگیرانه و درمانی مردان به دلایل مختلف که یکی از آنها تفاوتهای بیولولژیک است، درباره زنان موثر و کارساز نیست.
تبعیض جنسیتی، حکم زخم ناسوری را دارد که در منجلاب ویرانی بر روح زنان درگیر اعتیاد وارد میشود؛ تبعیضهایی که از انکار ابتلای آنها به اعتیاد آغاز میشود و به انگها و برچسبهای میرسد که گاه تا پایان عمر ادامه دارد و مجال بهبودی و بازتوانی را از آنها میگیرد.
تابوهای فرهنگی و مذهبی، نگاه سنتی، عدم آموزش و آگاهی جامعه و برخوردهای سیاسی درمان اعتیاد زنان را سخت کرده و باعث شده بسیاری از زنان معتاد حتی پس از ترک و بهبودی امکان بازگشت به خانه را نداشته باشند. برچسبها و انگهایی که بر پیشانی زنان معتاد میخورد در کنار غفلت و انکار مسئولان هر روز بر جراحت این زخم میافزاید و منجر به آسیبهای مضاعف میشود که از دل این آسیب برمیخیزد.