در شرایط بحرانی اکنون ایران یأس و ناامیدی بیشتری بر زندگی مردم مستولی گشتە است. طبیعی است وضعیت بحران در هر کشوری و بە دلایل مخلتف رخ دادە و گذر از آن نیز مدتی زمان ببرد، اما غیرطبیعی این است کە در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی منشا بحرانها خارجی یا غیرارادی نبودە بلکە مسبب اصلی خود حاکمیت سیاسی میباشد. از این روی هم مردم از حکومت مأیوس گشتە و هم رژیم نیز تکلیف خود با با این موضوع را یکسرە کردە است؛ بدین معنا کە هم و غم این رژیم حفظ قدرت و حاکمیت خود بر کشور بدون هیچ توجهی بە مشکلات و بحرانهای خلق شدە برای مردم این کشور است.
بحرانهای اساسی در ایران بسیار و دارای ابعاد چندگونە میباشند کە بحران اقتصادی بازرترین آنان است. بیکاری، گرانی و تورم اقتصادی در کنار دیگر آسیبهای اجتماعی تابع این شرایط جامعە را بە ورطە سقوط کشاندە است. هر روز کە میگذرد خط فقر بالا سیر صعودی خود را پیمودە و تعداد افرادی کە زیر خط فقر قرار میگیرند، افزایش مییابد. اعتراضات نسبت بە گرانی، بیکاری، معوقات مزدی و بیزاری از وضعیت تراژیدیک موجود نیز اگرچە اکنون بە دلیل ترس از شیوع بیشتر بیماری کرونا توسط حاکمیت مدیریت و کنترل شدە است، اما این بسان کوه یخی میماند کە تنها قلەی آنان نمایان بودە و از پایین تمام اقشار و طبقات جامعە از کارگران گرفتە تا مهندسین، بازاریان، پزشکان و… را در بر گرفتە است.
از هیچکس پنهان نیست کە این مجموعە بحرانها نە از جانب عوامل خارجی و نە بدلیل دسیسەچینی جامعە بینالمللی و نە تحت تأثیر بحرانهای جهانی ایجاد شدە، بلکە نتیجەی چهار دهە سوءمدیریت کشور از سوی مافیای حکومت میباشد. این مافیا نە مردم کشور و حقوق آنان برایش مهم است، نە توجهی بە منافع ملی و آیندەی این کشور دارد، آنچە برای رژیم مهم است، غارت و چپاول منابع کشور و خرج کردن آن برای دستیابی بە اهداف ایدئولوژیک خود آنهم تنها بەمنظور ماندگاری بیشتر حکومتشان میباشد. چهار دهە حمایت از تروریسم بینالمللی، بحرانزایی، بیثباتی در منطقە، سرکوب حقوق و آزادیهای مردم در داخل و اعمال قدرت بەشیوی غیردموکراتیک و با توسل بە زور کە نتیجەی آن انزوای سیاسی واعمال تحریمهای اقتصادی از سوی جامعەی از این سیاست نشأت گرفتە است. اینگونە است کە ایران اکنون بعنوان تهدید علیە ثبات و صلحجهانی شناختە شدە و از سوی جامعەی بینالملل با انزوای بیشتر مواجه شدە و مدام درخصوص پشتیبانی مادی و لجستکی از گروەهای تروریستی منطقە و عدم پاسخگویی بە مطالبات مردم کشورش مورد انتقاد قرار میگیرد.
مشکل دیگری کە بە سنگینی بحران اقتصادی افزودە و مردم را در تنگنای بیشتر قرار دادە و حکومت نسبت بە آن بیتوجە است، شیوع فراگیر کرونا میباشد. در حالی کە بیشتر کشورهای جهان با کنترل و اجرای سیاستهای بهداشت عموم و روند سریع واکسیناسیون توانستەاند بر این بیماری غلبە کنند، اما در ایران این ویروس سرنوشت مرگباری را برای مردم رقم زدە است. آمار جان باختگان بە دلیل کرونا در ایران دە برابر میانگین میزان مرگ در جهان است و این در حالی است کە آمار واقعی جان باختگان کرونا چهار برابر آمارهای است کە بە طور رسمی از سوی وزارت بهداشت منتشر میشود. علاوە بر این اینکە شیوع کرونا بە این گستردگی در ایران تابع مستقیم سیاستهای اعمال شدە حاکمیت میباشد. کما اینکە در تمامی کشورهای جهان دولتها بە فکر واکسیناسیون مردم و کنترل این بیماری بودند، رهبر جمهوری اسلامی رسما با ممنوع ساختن واردات واکسن خارجی زمینە را برای این کشتار جمعی فراهم ساخت. از اینرو اینک بسیاری از حقوقدانان خامنەای را بەاتهام جنایت علیە بشریت و قتل و عام مردم متهم میکنند.
بحرانهای انباشتە شدە در ایران طی چند سال اخیر کە اعتراضات دیماە ٩٦ و آبانماە ٩٨ را بە دنبال داشت، همچنان سر جای خود و حلنشدە باقی ماندەاند. برای همین هر جا فرصتی برای مردم مهیا شود این آتشفشان شعلەور شدە و مردم بە خیابانها خواهد کشاند. اعتراضات چند مدت پیش در استان خوزستان در اعتراض بە بحران بیآبی کە آنهم بە دلیل سیاستهای امنیتی رژیم بە وجود آمدە، نمونەی زندەی این وضعیت هستند.
در ایران وضعیت کاملا مشخص است: جمهوری اسلامی یک حاکمیت سیاسی مردمی نیست و مردم و منافعشان در هیچ جای برنامە و سیاستهای این رژیم محلی از اعراب ندارند، برای همین مردم هم هیچ اعتمادی بە این حکومت نداشتە و مشروعیت را از این رژیم گرفتەاند. سطح بسیار نازل مشارکت مردم در انتخابات رئیس جمهوری اخیر “نە” بزرگی دیگری بە رژیم و مشروعیتاش بود. جمهوری اسلامی نیز بە جای جبران و تلاش برای جلب اعتماد از دست رفتەی مردم تمامی سعیاش در یکدست ساختن ارکان قدرت میباشد، برای اینکە در تمامی ابعاد و عرصەها بەطور واحد و یکصدا با چالشهای پیش روی حاکمیت روبرو شود.
بدین ترتیب تعیین تکلیف مردم با حاکمیت سیاسی کشور بە میدان مبارزە و رویارویی مستقیم طرفین ختم خواهد شد. حال اگرچە پیامدهای کرونا در برخی زمینەها این رویارویی را محدود کردە، اما این وضعیت پایدار نیست. جامعەی ایران مانند آتش زیر خاکستر با هدف پایان رژیم خودکامەی جمهوری اسلامی منتظر یک جرقە است.