مروری بر تقسیم واحدهای استانی در ایران
(تغییر بافت جمعیتی و نقش آن در بروز تنشهای قومی – ملی)
د. کامران امین آوه
تلاش برای تغییر بافت جمعیتی و برهم زدن و جابجایی مرزهای جغرافیایی ملل، یکی از شگردهای دیرین دیکتاتورهای حاکم بر کشورهای چند ملیتی خاور زمین است. این حکام میکوشند با این شگرد به اختلافات قومی ـ ملی دامن بزنند و در راه مبارزه متحد خلقها سنگ اندازی کنند.
تشکیل ایالتها و استانهایی با ترکیب شهرها و روستاهایی دارای ساکنان ملل مختلف، جابجایی ساکنان بومی و اسکان آنها در مناطق قومی دیگر ملتها، همچنین تغییر اسامی مناطق مختلف جغرافیایی از جمله سیاستهای دیرین و هدفمند خاک پرستان باورمند به تئوری یک دولت، یک ملت و یک زبان رسمی است.
رخ نمایی رشته ای از بحرانها و اختلافات در میان آذریها و کردها در دوران حاکمیت حکومت ملی آذربایجان و جمهوری کردستان در سال ١٣٢۵ در مرزهای منطقه خودمختار مانند ماکو، خوی، شاپور و اورمیه که با درایت رهبران دو حکومت و امضاء قرار دادی در ٣ اردیبهشت ١٣٢۵ در تبریز حل شد؛ همچنین رویدادها و تنشهای نقدە در سالهای بعد از انقلاب بهمن ١٣۵٧ پیآمد چنین سیاستهایی بودە است. در این راستا توطئهها و تلاشهای هدفمند و نفاق افکنانه عاملین حکومت مرکزی در ایجاد، دامن زدن و شعلهور ساختن این اختلافات نقش کمابیش تعیین کنندە یا یاری رسان داشته است.
برای ریشهیابی چنین بحرانهایی لازم است نیم نگاهی به پیشینه و شیوە تشکیل واحدهای استانی در ١۵٠ سال اخیر در ایران بیندازیم.
اگر نخواهیم در پی کاوش و ریشهیابی جغرافیای امروزی کردستان و آذربایجان در عهد باستان ایران و گذشتههای دور برویم و تنها رویدادهای مختلف تاریخی مانند حملات و استیلای مهاجمان بیگانه، جنگها و درگیری ها با حکومت مرکزی، کوچها و اسکانهای اجباری را پیش چشم داشته باشیم، می بینیم که مرزهای جغرافیایی، اسامی شهرها و منابع طبیعی و بافت جمعیتی بسیاری از مناطق ایران از جمله آذربایجان و کردستان ایران دستخوش دگرگونیهای بسیاری گشتهاند.
هر چند در تاریخ پر فراز و نشیب ایران،از دوران حاکمیت هخامنشیان به بعد، تقسیمبندیهای کشوری مختلفی چون: ساتراپیها، کستگها، ایالات و ولایات وجود داشته است، با این وجود در “ممالک محروسه”ی ایران تا قبل از دوران مشروطه، قانون مشخصی درخصوص تقسیمات کشوری وضع نشده بود.اولین قانون، “قانون تشکیل ایالات و ولایات و دستورالعمل حکام”، در ١٢٨۶ به تصویب رسید. در سالهای بعد”قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران” در٢۶ آبان ١٣١۶؛ اصلاحیه قانون دوم، “قانون تقسیمات کشور و وظایف فرمانداران و بخشداران”، در١٩ دی١٣١۶؛ و”قانون ضوابط و تعاریف تقسیمات کشوری” در تیرماه١٣۶٢ به تصویب رسیدند.
طبق قانون اول سال ١٢٨۶ کشور به چهار «ایالت آذربایجان»، «کرمان و بلوچستان»، «فارس و بنادر»، و «خراسان و سیستان» تقسیم شد. دوازدە ولایت نیز عبارت بودند از: استرآباد، مازندران، گیلان، زنجان، کردستان، لرستان، کرمانشاهان، همدان، اصفهان، یزد، عراق، خوزستان و دارالخلاقه تهران.
در آبان ماه ١٣١۶، در دوران سلطنت رضا شاه، طبق قانون جدید تقسیمات کشوری، ایران به شش «استان شمال غرب»، «استان غرب»، «استان شمال»، «استان جنوب»، «استان شمال شرق» و «استان مکران» تقسیم شد.
نام گذاری استانهای کشور بر اساس موقعیت جغرافیایی آنها و جهات اربعه بود:
استان شمالغرب شامل: شهرستانهای سلماس، خوی، رضائیه (ارومیه)، مهاباد، تبریز، اردبیل، میانه و مراغه؛
استان شمال شامل: گیلان، مازندران، تهران، اصفهان، مرکزی، زنجان و سمنان فعلی؛
استان غرب شامل: شهرستانهای کردستان، گروس، کرمانشاهان، باوندپور، پشت کوه، لرستان، بروجرد، همدان، خرمشهر و آبادان، خوزستان، کهگیلویه؛
استان جنوب شامل: نواحی بوشهر، کرمان، هرمزگان، فارس و یزد؛
استان شمال: شرق شامل خراسان و شاهرود؛
استان مکران شامل: بم، بشاگرد، جاسک، میناب و زابل.
پس از ٢ ماە، این تقسیمبندی ششگانه در ١٠ دیماه همان سال به تقسیمات جدید کشوری دربرگیرندهی١٠ استان، ۴٩ شهرستان و ٢٩٠ بخش تغییر یافت.
این استانها عبارت بودند از:
استان یکم: زنجان، قزوین، ساوه، سلطان آباد، رشت، شهسوار؛
استان دوم: قم، کاشان، تهران، سمنان، ساری، گرگان؛
استان سوم: تبریز، اردبیل؛
استان چهارم: خوی، رضائیه، مهاباد، مراغه، بیجار؛
استان پنجم: ایلام، شاه آباد، کرمانشاه، سنندج، ملایر، همدان؛
استان ششم: خرم آباد، اهواز، گلپایگان، خرمشهر؛
استان هفتم: بهبهان، شیراز، بوشهر، فسا، آباده، لار؛
استان هشتم: کرمان، بم، بندرعباس، خاش، زابل؛
استان نهم: سبزوار، بیرجند، تربت حیدریه، مشهد، قوچان، بجنورد، گناباد؛
استان دهم: اصفهان، یزد[١].
در سال ۱۳۲۶ عنصر جدیدی به نام فرمانداری کل به نظام تقسیمات کشوری اضافه شد. تعداد استان های کشور تا سـال ۱۳۳۶ کـه استان سیستان و بلوچستان تشکیل میشود، ۱۰ اسـتان بـوده، پـس از تشـکیل اسـتان سیستان و بلوچستان به ۱۱ استان و دو فرمانداری کـل تغییـر یافت. در سـال ۱۳۳۷ استان آذربایجان که از ادغام دو استان سوم و چهارم تشکیل یافته بود به دو استان تغییر و استانهای سوم و چهارم تشکلی دوباره یافتند. در سال ۱۳۳۷ به غیر از تاسیس دوباره اسـتانهای سـوم و چهـارم فرمانـداری کـل چهارمحال و بختیاری و استان کردستان تاسیس می شود.[٢]
نگاهی به شیوە تشکیل و ترکیب این استانها نشان میدهد در ١۵٠ سال اخیر هیچگاە خصوصیات ملی و قومی مبنای تشکیل استانها نبودە است، بلکه شهرها و مناطق مختلف با قومیتها و ملیتهای گوناگون در چارچوب جغرافیایی یک استان قرار گرفتهاند. همین امر نیز گاە و بیگاە موجب بروز اختلاف و درگیری در بین اهالی و باشندگان آن استانها به دلایل مختلف میشود. از این رو میتوان نتیجه گرفت که شکل دهی استانهایی از این دست، از جمله استان آذربایجان غربی ـ که از ترکیب مناطقی از آذربایجان و کردستان در دوران رضا شاە بوجود آمد ـ در اساس غلط و هدفمند بوده است. این سیاست سرزمین ملل همسایه را به واحدهای اداری – سیاسی متعدد تقسیم کردە، با ترکیب مناطق زیست آن ها با خلقهای همسایه، ضمن تغییر بافت ملی – قومی آنها، بستر مناسبیرا برای پیشبرد سیاستهایتفرقهاندازانه حکومتهای مرکزیو ایجاد تنشهای بین قومی بوجود آوردە است.
در کتاب مفصل و تحقیقی”فرهنگ جغرافیای ملی ترکان ایران زمین” بگونهای مستدل به نمونههای از این سیاست و چگونگی تشکیل این استانها اشارە شدە است:
“…[دولت مرکزی ایران] در استان آذربایجان شرقی در شهرستان مراغه شهر کردنشین شاهین دژ (صائینقلعه) و در پنج بخش تکاب، شاهیندژ، قرە آغاج، حومه میاندوآب و مراغه یکصد و بیست و سه دە کرد نشین را از سرزمین پیوسته کردستان ایران جدا کردە و تحت اختیار و ادارە آذربایجان شرقی ترک نشین گذاشته است و برعکس.
آذربایجان غربی تشکیل یافته است از پنج شهر کردنشین مهاباد –-بوکان – سردشت- اشنویه و نقدە و چهار شهر واقع روی مرز دو خلق کرد و ترک یعنی رضائیه، شاپور، میاندوآب که کرد و ترک نشیناند و اکثریت سکنه با ترکهاست و یک شهر ترک نشین خوی و از دو هزار و دویست و پنجاە آبادی استان آذربایجان غربی یکهزار و سیصد و بیست و هشت دە کردنشین و سی آبادی از آن کرد و غیرکردنشین (مخلوط). و هشتصد و دوازدە آبادی ترک نشین بیست و نه آبادی ترک، آسوری، ارمنی نشین و سی و شش آبادی آسوری ارمنی نشینند – آبادیهای کردنشین نامبردە از سرزمین پیوسته کردستان ایران بریدە شدە و در تحت اختیار آذربایجان ترک نشین بنام آذربایجان غربی گذاردە شدە و امروز ادارە امور شهرها و دهات کردنشین، با اینکه اکثریت شهرها و آبادیها متعلق باکراد است با استاندار و استان آذربایجان غربی است.
در فرمانداری کل همدان ترک نشین یکصد و هفدە آبادی کردنشین و دو آبادی کردنشین (مخلوط) از اراضی پیوسته کردستان ایران ضمیمه فرمانداری کل همدان شدە است.
در استان معروف بکردستان، یعنی منطقه زیست ناحیه شهرستان سنندج عمل بر عکس شدە است. باینمعنی در شهرستان قروە هشتاد آبادی ترک نشین از سرزمین پیوسته ترکان ایران زمین بریدە شدە و در اختیار کردستان شهرستان سنندج گذاردە شدە است” [٣]
بدون تردید برای جلوگیری از هرگونه تنش احتمالی، در ایرانی آزاد و دمکراتیک، بطور کلی در شیوە تقسیمبندی استانها یا ولایات ایران باید بازبینی صورت گیرد و این بازبینی باید بر اساس پیشینه تاریخی، جغرافیایی و ملی ملل ایران انجام گیرد.
تغییر اسامی شهرها، روستاها و اماکن مختلف از سوی حکومت پهلوی یکی دیگر از سیاستهای همگونسازی و بیهویت کردن تاریخ و زبان ملل غیرفارس بود. این تغییرات بطور عمدە در راستای مخدوش کردن مرزهای قومی و جغرافیایی، و همچنین دامن زدن به اختلافات ارضی در بین مردم کردستان و آذربایجان چونان بخشی از سیاست دولت ـ ملتسازی رضاە شاە انجام میگرفت.
در همین راستا “در سال ۱۳۰۷ (…) اسامی برخی از مکان ها (درایران) تغییر یافت، مثلا عربستان به خوزستان، بندر انزلی به بندر پهلوی، بخشی از کردستان به آذربایجان غربی، ارومیه به رضائیه، استرآباد به گرگان، علی آباد به شاهی، سلطانیه به اراک، و محمره به خرمشهر تبدیل شد”. [۴]
جالب توجه این که، در بین ١٠٧ عنوان جغرافیایی که تا سال ١٣١٩ شمسی به تصویب اولین کمیسیون جغرافیا در فرهنگستان، به ریاست رضازادە شفق مسئول تغییر اسامی جغرافیایی رسیدە بود، بیشترین تغییرات مربوط به مناطق ترک و کردنشین بود.[۵]
برخی اوقات وجود نامهای غیر بومی در استانهای مختلف ایران و از جمله در کردستان، توجیه گرانه دستاویزی میشوند برای مثلا غیرکردستانی خواندن آن مناطق. ولی نباید از نظر دور داشت که اسامی برخی از شهرها، روستا و مکان های مختلف ایران در نتیجه استیلای متجاوزین خارجی از یک سو و سیاست حکومت مرکزی از سوی دیگر، دستخوش تغییرات بسیاری شدەاند. در کردستان نیز با پدیده تغییر اسامی برخی از مناطق آن روبرو هستیم. زمان رخ نمایی این تغییرات به خیلی پیشتر از تغییراتی که در اواخر دورە قاجار و دوران پهلوی انجام گرفت، بازمیگردد، یعنی در پی هجوم سلجوقیان، مغولان و سلسلههای ترکمن قراقوینلو و آققوینلو و حکمرانی آنها در بازه ی زمانی بین سدە ١١ تا ١۵ میلادی در این دیار صورت گرفته است. البته تغییر نام ها با تغییر بافت جمعیتی هم همراه بوده است. بنابراین مشکل است وجود نامهای غیر کردی در کردستان را بعنوان دلیلی استوار و منطقی برای اثبات تعلق خاک به گروە قومی دیگر یا غیرکردستانی بودن آن پذیرفت.
نگاهی گذرا به آثار پرشمار جغرافیدانان، شرق شناسان و پژوهشگران و گردشگران نشان از زیست تاریخی و دیرین کردهای مناطق کردنشین آذربایجان غربی کنونی در چارچوب کردستان مکریانی دارد. علاقمندان به اطلاع بیشتر در رابطه با کردستان مکری و تغییر و تحولات جغرافیایی و جمعیتی این منطقه در روند تاریخ، میتوانند به آثار برجستهای چون کتاب «شرفنامه – تاریخ مفصل کردستان» تالیف شرفخانبن شمسالدین بدلیسی، حاوی تاریخ قبایل و سلسله های مختلف کرد، از ابتدا تا سال ١٠٠۵ هجری قمری و از جمله حکام ولایت مکری، «مسافرت به کردستان» – سرکینر، «شرح اقامت در کردستان» – ریچ، «جغرافیای غرب کردستان» – دمورگان، آثارمتعدد مینورسکی در رابطه با جغرافیای کردستان،«کرد و کردستان» اثر نیکیتین، تحقیقات اسکارمان در منطقه مکریان و … مراجعه کنند.
سخن پایانی
١. تقسیمات ولایتی و استانی در ایران براساس خصوصیات تاریخی و اتنیکی مردم این مناطق صورت نگرفته است. بویژە از دوران حکمرانی رضاشاە به بعد، این تقسیمات در راستای پیشبرد سیاست دولت – ملتسازی و ایجاد یک دولت و یک ملت، همگون سازی ملل مختلف این سرزمین، کوچاندن ها و مخدوش ساختن مرزهای جغرافیایی ملل و اقوام همسایه بودە است.
٢. درهمآمیزی ملل در چارچوب استانهای مختلف امری است عینی و موجود. بسیاری از مواقع عناوین استانها تناسبی با بستگی قومی مردم و باشندگان تشکیل دهندە آن خطه ندارند. گره ی این مساله با آوازه گری های خاک پرستانه و پاشیدن بذرهای دشمنی بین این ملل باز نمیشود. این مسایل تاریخا شکل گرفته، مسایل در دستور روز ایران فرداست، که نمایندگان سیاسی و کارشناسان با هم اندیشی و همکاری جدی و مسئوولانه، بر اساس واقعیتهای تاریخی و جغرافیایی در پی یافتن راه حل های منطقی مشکلات قومی و اتنیکی برآیند.
٣. دوستی و زندگی مسالمت مردم آذربایجان و کردستان ایران، ریشه در تاریخ شکل گیری سرزمین چند ملیتی ایران دارد. هرگونه کوشش برای ایجاد تفرقه و اختلاف قومی و ملی، به هر بهانهای در راستای خدمت به دیکتاتورها و حاکمان زر و زور حکومت مرکزی و دامن زدن به چند پارچگی و تفرقه و خصومت در بین باشندگان این خطه ها و نمایندگان ملی و سیاسی آنها است. آنهایی که از بین مخالفان رژیم آگاهانه یا ناآگانه به دلایل واهی بر سر تقسیمات واحدهای استانی و سرزمینی، به اختلاف بین خلقها دامن میزنند باید بدانند عمل شان به گره گشایی این چالش تاریخا شکل گرفته یاری نمیرساند. رسالت نیروهای آزادیخواە و دگراندیش دوری ازهرگونه تنش و اختلاف، بسترسازی برای اتحاد و ایجاد جبهه مشترک تمام ملل و اقوام ایرانی برای به زیر کشیدن حاکمیت جمهوری اسلامی و ایجاد ایرانی آزاد و سیستم غیرمتمرکز دولتی است.
منابع.
١. تقسیمات کشوری ؛ از ایران باستان تا ۱۰ استانی شدن در دوره رضا شاه | طرح مجلس برای دو تکه شدن اصفهان؛ یک شهر تاریخی دیگر مرکز استان میشود؟
https://www.chamedanmag.com/news/
٢. دکتر زهرا احمدی پور، علیرضا منصوریان، تقسیمات کشوری و بیثباتی سیاسی در ایران (۱۳۵۷-۱۲۸۵)
http://pdfarchive.ir/pack-08/Do_73613850103.pdf
٣.ژنرال – دکتر محمود پناهیان، (تبریزی)، فرهنگ جغرافیای ملی ترکان ایران زمین ، جلد یکم، صص ٩٣-٩٢، مرداد ماە ١٣۵١،
۴.یرواند آبراهامیان، ایران در بین دو انقلاب؛ ترجمه احمد گل آبادی، محمد ابراهیم فتاحی، ص ١٧٨، نشر نی، چاپ شانزدهم، ١٣۶٩ تهران
۵. شهرە جلالیپور. تحلیل تغییر اسامی شهرهای ایران در دوره پهلوی اول و نقش فرهنگستان ایران، فصلنامه گنجینه اسناد، سال ۲۲، دفتر چهارم، زمستان ۱۳۹۱؛
منبع: سایت اخبار روز